پیشنهادهای امیر (٣٣٣)
"چون" اگر معنای "به علت، مانند" داشته باشد با ضمه خوانده می شود: /tʃon/ اگر معنای "چگونه" داشته باشد با مصوت "او کوتاه" خوانده می شود: /tʃun/ با چون ...
معادل فاسی آن "آستانه" یا "آستان" ( کفش کَن ) است
به طور زنده
beyond the boundaries beyond the horizon
در خط شدن: آزرده شدن مشو در خط از پند خاقانی ای جان که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
به کاور پلاستیکی کاغذ می گویند، معادل Punched Pockets
ادیب الممالک فراهانی: هفت خط داشت جام جمشیدی * هر یکی در صفا چو آئینه جور و بغداد و بصره و ازرق * اشک و کاسه گر و فرودینه
توبغلی
My life is an open book. I have nothing to hide سفره دلم باز است. چیزی برای پنهان کردن ندارم
her mind was an open book to him از دل او خبر داشت
فراگیر full - size dictionaries دیکشنری های فراگیر ( مانند American Heritage یا Oxford Dictionary )
بین same و day یک خط تیره نیاز است
Buying forward پیش خرید یک محصول با قیمت روز مذاکره و تحویل در موعد آینده
دست خون و ششدر از اصطلاحات بازی نرد است. در دست تو چون به دست خون ماندم از ششدر تو گذر نیندیشم ( خاقانی ) در دست تو به دستخون ماندم ( بر سر اعضای ...
دست خون و ششدر از اصطلاحات بازی نرد است. در دست تو چون به دست خون ماندم از ششدر تو گذر نیندیشم ( خاقانی ) در دست تو به دستخون ماندم ( بر سر اعضای ...
پولی که پس از خوردن غذا به مهمان می دادند دندان مزد سگان کویت بپذیری اگر روان فرستیم ( خاقانی )
دارایی معلوم من از عالم جانی است چه فرمایی بر خنجر تو پاشم یا بر سرت افشانم ( خاقانی )
گاهی به جای controversial ( جنجالی، پرمناقشه ) کاربرد دارد even - handed coverage of a volatile issue پوشش بی طرفانه از مسئله ای جنجالی
پارتی بازی، نمایش جانب داری ( از یک گروه )
وقفه بشردوستانه ( در جنگ )
نوعی وارونگی نحوی ( دستورزبان )
اعمال نیروی متناسب ( و نه بیش از حد ) در متون سیاسی ( دفاع از خود ) و کیفری ( مقابله با مظنونان ) کاربرد دارد.
concise and precise
دوآلیسم یا ثنویت ( دو مفهوم مقابل هم در روایت ها ) مانند علم و خرافه، خوف و رجا ( بیم و امید )
The only impeccable writers are those who never wrote
تا: از زمانی که بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم :مثل باز شکاری چشمم را از همه آدم های دنیا دوخته ام و وفادارم ) تا دیده من بر رخ زیبای تو باز اس ...
به اقتضا act accordingly به اقتضا عمل کن
shatter ( one's ) hopes
با سورپرایز، ناگهانی خوردنیها بصحرا مغافصه پیش آوردندی ( تاریخ بیهقی )
پراقبال
غلام بچه ها ( در مصرع زیر استعاره از ستارگان آسمان ) پیش که یاوه شوند خردوشاقان چرخ ( خاقانی )
حق انصاف غمت دادم: حق غمت را ادا کردم ( خاقانی )
سود و زیان آن خدمت بسر برم و جان و تن و سوزیان و مردم را دریغ ندارم ( تاریخ بیهقی )
کنایه از شخص انتقام جو
کامل
سرزمین اما چون اندیشیدیم که خوارزم ثغری بزرگ است ( تاریخ بیهقی )
Indiscriminate shooting
ابراز کردن، حرف چیزی را زدن، بلند اعلام کردن We are under attack, please speak up ما زیر حمله ایم، لطفا بلند بگویید
( اصطلاح ) تحت کنترل بودن
باید هم اینطور باشد He got very angry, and you should be خیلی عصبانی شد، باید هم می شد
سنگفرش برجسته ( برای نابینایان )
انجام دادن یا کردن، از معانی مجازی فعل نمودن است
balance sth with sth چیزی را با اعمال چیزی متعادل کردن، اهمیت دادن به دو چیز برای متعادل کردن
کنترل کننده نبرد؛ کنترل و هدایت عملیات نبرد از طریق کنترل ترافیک هوایی، آتش باری یا فرماندهی
حزب جمهوری خواهان آمریکا ( محافظه کار ) در انگلستان هم واژه Tory معادل محافظه کاران است
Developments ( در اخبار ) تحولات
دژخیم
We look forward to hearing from you again in due course
به ایالتی در آمریکا گفته می شود که شانس پیروزی دو نامزد جمهوری خواه یا دموکرات در آن نزدیک به هم باشد: ایالت تعیین کننده
هدایت بخشی