ثغر


مترادف ثغر: حد، سرحد، مرز، دندان، دهان، دهن

معنی انگلیسی:
border

لغت نامه دهخدا

ثغر. [ ث َ / ث َ غ َ ] ( ع اِ ) درختی است که شکوفه سپید دارد. || گو. || رخنه. || دره فراخ. || دهن. || دندانها یا دندانهای پیشین یا دندان که هنوز در لثه باشد. || رسته دندان. || سرحد ملک کفار. مرز. دربند. دربند میان کفر و اسلام. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( السامی فی الاسامی ). || جای ترس از رخنه های شهر. || متفرق و پریشان. || ترسیدن گاه. || فرج. || سرحد ملک کفار : ملطیه بشام مهمترین ثغریست که از این سوی کوه لکام است. ( حدود العالم ). و دهستان [ بدیلمان ] ثغر است بر روی غور. ( حدود العالم ). فراو، ثغر است بر روی غور. ( حدود العالم ). ملاذگرد، ثغری است بر روی رومیان. ( حدود العالم ). و ثغراست [ تفلیس ] بر روی کافران. ( حدود العالم ). شلات ، ثغریست [ به ماوراءالنهر ] بر روی ترک نهاده. ( حدود العالم ). خوارزم ثغری بزرگ است. ( تاریخ بیهقی ص 83 ). دانست که در آن ثغر بزرگ خللی خواهد افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 84 ). او را [ سارغ ] گفت توبه نندنه بازرو که آن ثغر را نتوان گذاشت خالی. ( تاریخ بیهقی ص 144 ). که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. ( تاریخ بیهقی ). زودتر بباید شتافت که از این خداوند ما [محمدبن عبداﷲبن طاهر ] هیچ کاری نیاید جز لهو تا ثغر خراسان که بزرگتر ثغریست بباد نشود. ( تاریخ بیهقی ص 248 ). این چیز را عوض است هر چند بر دل خداوند رنجگونه ای باشد اما التونتاش و آن ثغر بزرگ را عوض نیست. ( تاریخ بیهقی ص 329 ). چون اندیشیدیم که خوارزم ثغری بزرگست... و باشد که دیگران تأویلی دیگر گونه کنند. ( تاریخ بیهقی ص 723 ). چون دانست که در آن ثغر [ خوارزم ] بزرگ خللی خواهد افتاد چنانکه معتمدان وی [ التونتاش ] نبشته بودند بشتافت. ( تاریخ بیهقی ص 766 ). ما بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکری است [ التونتاش ]مطیع از وی خطا نرفته است... و خوارزم ثغر ترکان است. ( تاریخ بیهقی 982 ). جمهوری عام از لشکر غور به حراست آن ثغر موکل بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 294 ).
غایب ار شد در کنار ثغرها
همچو حاضر او نگه دارد وفا.
مولوی.
|| مؤلف مراصد الاطلاع گوید: ثغر، هر موضعی را گویند که نزدیک بخاک دشمن باشد و این کلمه از ثغرة الحائط آمده است زیرا محتاج بمحافظ است که دشمن از آنجا نیاید و سرحدات بسیار است از جمله ثغور شام بین شام و روم که درآنجا جماعتی از مشایخ مسلمین بوده و آنجا را محافظت می کنند. مثل بلاد ساحل که مانع است کشتی های روم به بنادر برسد مشهورترین آنها عسقلان است و طرسوس و مصیصه از طرف حلب و عواصم - انتهی. صاحب قاموس الاعلام گوید: ثغر، حد و مرز. و در اصطلاح جغرافیون اسلام ثغر الشام جهت اثینة و ثغر الجزیره طرف مرعش و ملطیة. رجوع به ثغور الجزیره شود. و ثغر ماوراءالنهر جانب شمال شرقی ترکستان و ثغر الاندلس ضلع شمالی شبه جزیره اسپانیاست - انتهی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهان، دندان، دندانهای جلو دهان، شکاف، رخنه، دره ، مرز، سرحد
( اسم ) ۱- دندان دندان پیشین دندان که هنوز در لثه باشد. ۲- دهان دهن . ۳- سرحد مرز دربند ( مخصوصا سر حد بین مسلمانان و کافران ). جمع : ثغور .
جمع ثغره

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دندان های جلو. ۲ - سوراخ . ۳ - سرحد، مرز. ج . ثغور.

فرهنگ عمید

۱. هریک از دندان های جلو دهان.
۲. مرز، سرحد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثَغْریعنی جایی که خوف حمله دشمن از آنجا می رود.
ثغر جمع آن ثُغُور در لغت یعنی جایی که خوف حمله دشمن از آنجا می رود، مانند شکاف کوهها و دره ها، مرز و حدود.
معنای اصطلاحی ثغر
در اصطلاح عبارت است از: مکانی که ترس هجوم دشمن از آن می رود. مانند مرزها، شکاف کوهها و دره ها و نظیر آن.
کلمه ثغر در کلام حضرت علی علیه السلام
حضرت امیر (علیه السلام) در نامه ای به یکی از کارگزاران خود چنین می نویسند:«فَانَّکَ مِمَّنْ اسْتَظْهِرُ بِهِ عَلی اقامَةِ الدّینِ وَ اقْمَعَ بِهِ نَخْوَةَ الْاثیمِ وَ اسُدُّ بِهِ لَهاةَالثَّغْرِالَمخُوفْ...» تو از کسانی هستی که من برای نگهداری دین از آنان یاری می جویم و سرکشی گناهکار را فرو می نشانم و زبانکی هستی که مرز ترسناک راه دشمن را به آن می بندم. (در اینجا حضرت عامل خود را به گوشتی تشبیه کرده که نزدیک گلوی شخص است که آن را زبانک می نامند و چون راه گلو را بندد نفس قطع می گردد.)

پیشنهاد کاربران

سرزمین
اما چون اندیشیدیم که خوارزم ثغری بزرگ است ( تاریخ بیهقی )

بپرس