پیشنهادهای نمیخوام بنویسم (١٤٧)
سوُوَته، که با سایواک خاصی تلفظ میشود که امروزه تنها در کردی موجود هست و در فارسی باستان در واژه خوش بوده است، باید خوانش شود، همان ریخت دیگر سوخته ه ...
کوگ با تلفظ او همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، به معنی کبک. این را دوباره نوشت تا درباره او در کوگ و واژه های مانند آن که نوشتهنوشته کمی بی ...
کوگ، با تلفظ او همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، همان کبک هست در گویش دشتی. و لرها هم به کبک همین را میگویند
دِروُشیدن با کسره زیر د، و تلفظ او همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، به معنی لرزیدن هست در گویش دشتی
اُور، با تلفظ او شبیه او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، به معنای ابر در گویش دشتی
اُو با تلفظ شبیه او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، ریخت دیگر اب در گویش دشتی
اوسار با تلفظ او شبیه او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، ریخت دیگر واژه افسار که در گویش دشتی به کار میرود و به افسار گویند
اوشی با تلفظ او همانند آنچه در جور عربی به معنی ظلم و ستم هست ریخت دیگری از شانه هست که به گونه اختصاصی برای وسیله برباد دادن گندم از کاه جدا نشده ( ...
شی با ش و ای و نه مانند شیء عربی بلکه کنند ای در عدد سی تلفظ شود، به معنای زیر در گویش دشتی و همچنین همانند لری معنای شوهر هم میدهد
چو با او همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم بخوانید میشود شایعه در گویش دشتی. دهخدا چون نتوانسته یا نمیدانستم در گویش ها و زبان مردم ایران ساوا ...
شو، با خواندن او شبیه او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، به معنی شب در گویش دشتی هست. این واژه همانند تلفظش همان تلفظ show انگلیسی به معنی نمایش هست.
کوش، با خواندن او همانند او در واژه جور عربی به معنی ظلم و ستم به معنی کفشدر گویش دشتی
گور، او را همانند او در جور عربی به معنی ظلم و ستم بخوانید، این واژه میشود پاره ای از زمان، لختی از زمان در گویش دشتی و مترادف گاه در فارسی هست.
کُلَرِه، با ضمه روی ک، فتحه روی ل، کسره زیر ر ، به آنچه هنگام زخم روی بدن بسته میشود تا خوب شود گفته میشود ( در گویش دشتی )
گِتَک، با کسره زیر گ و فتحه روی ت، در گویش دشتی و دیگر گویش های بوشهر
زُرد با ضمه روی ز، به معنای نخ هست در گویش دشتی و زَرد با فتحه همان رنگ زرد هست مانند فارسی در گویش دشتی
بَکرَک، با فتحه روی ب و ر ، به معنای قرقره که در کارهای ساختمانی و مانند آن به کار میبرند. و گُروک با ضمه روی گ ، به قرقره نخ و مانند آن میگویند در ...
گُروک، به معنی قرقره نخ هست در گویش دشتی و قرقره معرب یا ترکی شده این واژه هست. در ضمن به قرقره که در کارهای ساختمانی به کار گرفته میشود، میگفتند بَ ...
پِلیس، با کسره زیر پ به معنای بسیار اندک، ، بسیار کم در گویش دشتی
پِرزه، به معنی بسیار کم، بسیار اندک،
اَسَک، با فتحه در ابتدا روی همزه و روی س، به معنای هسته در گویش دشتی و ریخت دیگر آن هست.
گمانم ساعت مغرب همان سایگ و سایک که پهلوی ساسانی سایه هست باشد. هنوز هم مادرم و قدیمی ترها در دشتی برپایه سایه زمان را می سنجند و بر پایه اینکه سایه ...
پَروَنگ، کمربند مخصوص بالارفتن از درخت خرما
در گویش دشتی هم به معنی تنبل و بی عرضه هست
بُتُل، با ضمه روی ب و ت ، به معنای سوسک سرگین گردان که عربیش جُعَل هست. در گویش دشتی و همچنین در لری و بختیاری
هونَخ ، با فتحه روی نون، فعل امر نشستن در گویش دشتی. خود نشستند را چزدن ( چسدن ) با کسره زیر چ، گویند
زته با زبر ( کسره ) زیر ز و ت، همان ریخت دیگر زدن هست. در گویش دشتی به جای زدن به کار میرود.
خوی در گویش دشتی ریخت دیگری از خایه هست، و باید بیافزائیم که از لحاظ تلفظ با واژه خوب به معنای سرشت و طبیعت افراد متفاوت هست.
مُه، با پیش ( ضمه ) روی م، همان نخل هست در گویش دشتی و بوشهری و تنگستان و دشتستانی ( برازجان و اطرافش ) و . . . و برابر پارسی اصیل واژه نخل هست.
مُه، م با پیش ( ضمه ) به درخت نخل در گویش دشتی و تمام گویش های دیگر استان بوشهر گویند. گمانم برابر پارسی واژه نخل عربی هست. گاهی مُخ هم گویند.
تاره در گویش دشتی و بگونه کلی در جنوب ایران به ویژه بوشهر به حاصل درخت نخل نر گویند که گل و گرده نخل نر را در خود نگه میدارد
کاکا در گویش دشتی به برادر میگویند
کم، اشکم، در گویش دشتی هر دو برای واژه شکم به کار میرود.
سور، در گویش دشتی به غذای پرنمک سور میگویند، به آب شور دریا و رو ام آب شور میگویند. و به ندرت شور برای معانی که سور به کار میرود به کار میرود. گمانم ...
ختیدن ریخت دیگری از خوابیدن در گویش دشتی کاربرد دارد. هوختم ( یعنی بخوابم ) ختدسیدم ( خوابیده ایم ) .
و در ادامه دیدگاه پیش تپ با ضمه روی ت، به معنای اندک و قطره هست در گویش دشتی، و برای مقدار مایعات به کار میرود تنها. ان تَپ با فتحه باشد، بخشی از بد ...
تَپ، به قسمتی از بدنه درخت نخل گفته میشود.
البته باید در توضیح دوستمان اضافه کنم که تاره برای محصول نخل می به کار میرود که نگهدارنده گرده های نخل تر هست که از آن برای بارور کردن نخل ماده استفا ...
پنگ، خوشه خرما، در واقع چوب یا شاخه ای که هنگام تولید مثل خرمای ماده ، میوه خرما را حمل می کند پنگ میگویند. پنگ خرما برای ساخت جارو پنگی هم استفاده م ...
پنگ خوشه خرما هست
است با کسره در گویش دشتی در بوشهر هم به نوعی خرما میگویند. یک گونه خرما هست
من خودم پدر و مادرم و تمام نیاکانم اهل دشتی هستند و ما لر نیستیم. گویشمان هم مانند لری از پهلوی ساسانی منشعب شده و به این دلیل شباهت هایی دارد. به ...
دوست عزیز من خودم از دشتی هستم ما لر نیستیم. اما گویشمان چون مانند عرب از پهلوی ساسانی منشعب شده تا حدی نزدیک هست. ما یکی از گروههای قومی قوم پارس ...
گنز در گویش دشتی هم به نوع خاصی از زنبورها میگویند البته نه به زنبور عسل.
گُزیم ، واژه ای از گویش دشتی که به عقرب میگویند، از همان ریشه فعل گزیدن هست
نوشته مردم در شمال و شمال شرقی روسیه هستند که ترکی حرف میزنند و واژه هایشان مشابه ترکی آذربایجان و چون آنها یک واژه ای مانند چاقو یا از این دست به کا ...
چاقو فارسی هست و در اصل چاکو ( در گویش دشتی که حرف ق را ندارد و غ را هم ندارد یا به ندرت دیده میشود هستش و این گویش از پهلوی ساسانی جدا شده و از گویش ...