پیشنهاد‌های نمیخوام بنویسم (١٤٧)

بازدید
٣٢
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِپَک با کسره زیر س و فتحه روی پ، نوعی زنبیل که با برگهای دل نخل میبافتند، برای ناندان استفاده میکردند، به خاندان با پیش نخل میگفتند. در دشتی در استا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنگاشت به پنگ ( خوشه درخت خرما ) خشک شده در گویش دشتی میگفتند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هس، به نوعی اسیاب گندم در گویش دشتی در زمان قدیم میگفتند در روستای مادریم در دشتی. امروز میخوام چندتا از این واژه ها بنویسم که امروزه در هیچ فرهنگ ل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم علاوه بر معنی اندک در گویش دشتی به قیف هم گویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُم کُم، با ضمه روی هر دو کاف، به معنای قالب در گویش دشتی ، برای قالبی که با آن خشت میزدند به کار نیرود، قالب خشت. در واقع گمانم تکرار دوبار واژه کم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاسیدن به معنی گزیدن در گویش دشتی، مثلا میگوییم: مارش خاسید، یعنی مار او را گزیده است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گنیم با ضمه روی گ ، میخواهم کمی دقیق تر توضیح بدهم، گنیم همان عدس سبز هست و به نوعی نخود یا چیزی شبیه آن که انکار امروزه دیگر یافت نمی شود میگفتند خُ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گنیم با ضمه روی گ، نخود، خُره به معنی عدس. خُره از خوردن گرفته شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیرُم، با ضمه روی ر، در گویش دشتی یعنی اینکه به فرض من، یعنی اینکه فرض کنم. گیریم شکل جمع آن یعنی اینکه فرض کنیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُنیم با ضمه روی گ به معنی عدس هست در گویش دشتی و متفاوت از گنم هست که به گندم میگویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِنه، با کسره زیر گ به معنی نامرغوب و بی کیفیت هست در گویش دشتی از گنگ و گوناک پهلوی ساسانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُند، با ضمه روی گ به معنای آلت تناسلی در جنوب ایران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گنا، با کسره زیر گ، به معنای دیوانه و خل هست در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِمنه، با کسره زیر گ، بلغور گندم، نوعی خوراکی که با گندم درست میکنند در گویش دشتی ، ( گندمینه )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُما، با ضمه روی گ، در گویش دشتی به قسمت زیربنای انسان گویند، قسمت نرم بالای شرمگاه،

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گَزَر، نوعی هویج در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِریخ، با کسره زیر گ، به معنای گریه هست در کویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِریچه، با کسره زیر گ، در گویش دشتی به استخوان نیمه شانه، استخوان قسمت بالای بازوی انسان که به شانه و کتف متصل است گویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِرِند، با کسره زیر گ و ر، در گویش دشتیو در همه گویش های بوشهر به معنای گره هست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِنَر، با کسره زیر گ، فتحه ردی گ، به معنای گره هست در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَندَک، با فتحه روی س و ک، همان سنگدان مرغ را گویند در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرجی، در بوشهر به هوای دم کرده و مرطوب گویند و نام باد نیست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

نُم داشتن ( ن را با ضمه بخوانید ) به معنای رطوبت داشتن هست در گویش دشتی، به معنی مرطوب بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَرجی، دهخدا نادرست نوشته، نام باد نیست، به هوای مرطوب میگوییم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُرگُم، با ضمه روی هر دو گ، به نوعی خار بوته صحرایی در گویش دشتی گویند. خاص منطقه بوشهر گمانم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُردیک، با ضمه روی گ ریخت دیگر گُرد، به معنای قلوه، کلیه در گویش دشتی، از گورتک زبان پهلوی ساسانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُرده، با ضمه روی گ ، در گویش دشتی همان کلیه را گویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِرده، با کسره زیر گ، نوعی نان محلی در دشتی و بوشهر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُرد، با ضمه روی گ به معنی شاخه درخت نخل در گویش دشتی، گُرز هم میگویند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُر، با ضمه روی گ، به معنی شعله آتش که یکباره سرکش شده و اوج می گیرد در گویش دشتی. آتش گرفتن، سوختن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُچیل، با ضمه روی ب، همانند بچیک یا بجیک به گنجشک گویند در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُت، با ضمه روی گ، به معنی بزرگ در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُند با ضمه روی س در گویش دشتی همان سن ، سن و سال

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُپ، با ضمه روی گ، در گویش دشتی به لپ و گونه گویند،

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گپ، با فتحه روی گ در گویش دشتی هم به معنای بزرگ و هم به معنای صحبت و گفتگو هست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گبه نوعی فرش از لحاظ کیفیت از گلیم بهتر و از قالی پایینتر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوهنه، او را همانند او در روشن تلفظ میشود و سپس فتحه، در واقع تلفظ نزدیک به تلفظ پهلوی ساسانی آن البته با افتادن گ در انتها و جانشین شده ه بجای ان، ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لَکه با فتحه روی ل، در گویش دشتی به معنی پارچه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست افغانی آن که نوشتید بوتل، بتل از انگلیسی باتل هست به معنی شیشه و بطری، و واژه ای انگلیسی هست که به کار میبرید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِتَک، با کسره زیر گ، فتحه روی ت، در گویش دشتی، نوعی علف و بوته، بوده و علف هرز

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیل سه حرفی به معنی سیلاب ریشه عربی دارد ، و واژه ای مانند مسیله هم از همین کلمه ساخته شده و به معنای محل سیل میباشد یا جایگاهی که بیشترین احتمال سیل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

این دوستانی که مینویسند قره در ترکی میشود سیاه، میشود بگویند ربط یک رنگ به یک ابزار چی هست که استدلال نامربوط مینویسند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشوک با کسره زیر چ، به معنای روزنه و سوراخ درون در و دیوار و مانند اینها ( بیشتر برای دیوار ) هست در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیل با کسره زیر س، به معنی دیدن هست در گویش دشتی، سیل کردن ) ( نگاه کردن ) و در گویش بوشهری با افتادن ل به سی تبدیل میشود به همین معنا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاییدن، در گویش دشتی به معنی توانستم هم به کار میرود، میگوییم اُم میشاند ( یعنی من میتوانم ) . میتوان این را برای موفق شدن هم به کار برد و در گویش د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

شور در گویش دشتی شستن، میشورم ( همان میشویم هست ) بشور ( در فارسی بشوی، بشور )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غَر با فتحه روی غ به معنی گردو خاک و غبار هستش در گویش دشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غوری، ریخت درست این واژه هست که در گویش دشتی هم به کار میرود زیرا در این گویش همچنان به فارسی میانه و پهلوی ساسانی و فارسی باستان وفادار تر هست حرف ق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غاپ به معنی پنیر نخل در جنوب ایران چه در گویش دشتی و چه در دیگر گویش های رایج در استان بوشهر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاپ ریخت دیگر غاپ به معنی پنیر درخت خرما ( نخل ) هست در جنوب ایران