پیشنهادهای نمیخوام بنویسم (١٤٧)
سِپَک با کسره زیر س و فتحه روی پ، نوعی زنبیل که با برگهای دل نخل میبافتند، برای ناندان استفاده میکردند، به خاندان با پیش نخل میگفتند. در دشتی در استا ...
پنگاشت به پنگ ( خوشه درخت خرما ) خشک شده در گویش دشتی میگفتند
هس، به نوعی اسیاب گندم در گویش دشتی در زمان قدیم میگفتند در روستای مادریم در دشتی. امروز میخوام چندتا از این واژه ها بنویسم که امروزه در هیچ فرهنگ ل ...
کم علاوه بر معنی اندک در گویش دشتی به قیف هم گویند
کُم کُم، با ضمه روی هر دو کاف، به معنای قالب در گویش دشتی ، برای قالبی که با آن خشت میزدند به کار نیرود، قالب خشت. در واقع گمانم تکرار دوبار واژه کم ...
خاسیدن به معنی گزیدن در گویش دشتی، مثلا میگوییم: مارش خاسید، یعنی مار او را گزیده است
گنیم با ضمه روی گ ، میخواهم کمی دقیق تر توضیح بدهم، گنیم همان عدس سبز هست و به نوعی نخود یا چیزی شبیه آن که انکار امروزه دیگر یافت نمی شود میگفتند خُ ...
گنیم با ضمه روی گ، نخود، خُره به معنی عدس. خُره از خوردن گرفته شده
گیرُم، با ضمه روی ر، در گویش دشتی یعنی اینکه به فرض من، یعنی اینکه فرض کنم. گیریم شکل جمع آن یعنی اینکه فرض کنیم.
گُنیم با ضمه روی گ به معنی عدس هست در گویش دشتی و متفاوت از گنم هست که به گندم میگویند
گِنه، با کسره زیر گ به معنی نامرغوب و بی کیفیت هست در گویش دشتی از گنگ و گوناک پهلوی ساسانی
گُند، با ضمه روی گ به معنای آلت تناسلی در جنوب ایران
گنا، با کسره زیر گ، به معنای دیوانه و خل هست در گویش دشتی
گِمنه، با کسره زیر گ، بلغور گندم، نوعی خوراکی که با گندم درست میکنند در گویش دشتی ، ( گندمینه )
گُما، با ضمه روی گ، در گویش دشتی به قسمت زیربنای انسان گویند، قسمت نرم بالای شرمگاه،
گَزَر، نوعی هویج در گویش دشتی
گِریخ، با کسره زیر گ، به معنای گریه هست در کویش دشتی
گِریچه، با کسره زیر گ، در گویش دشتی به استخوان نیمه شانه، استخوان قسمت بالای بازوی انسان که به شانه و کتف متصل است گویند
گِرِند، با کسره زیر گ و ر، در گویش دشتیو در همه گویش های بوشهر به معنای گره هست
گِنَر، با کسره زیر گ، فتحه ردی گ، به معنای گره هست در گویش دشتی
سَندَک، با فتحه روی س و ک، همان سنگدان مرغ را گویند در گویش دشتی
شرجی، در بوشهر به هوای دم کرده و مرطوب گویند و نام باد نیست.
نُم داشتن ( ن را با ضمه بخوانید ) به معنای رطوبت داشتن هست در گویش دشتی، به معنی مرطوب بودن
شَرجی، دهخدا نادرست نوشته، نام باد نیست، به هوای مرطوب میگوییم
گُرگُم، با ضمه روی هر دو گ، به نوعی خار بوته صحرایی در گویش دشتی گویند. خاص منطقه بوشهر گمانم
گُردیک، با ضمه روی گ ریخت دیگر گُرد، به معنای قلوه، کلیه در گویش دشتی، از گورتک زبان پهلوی ساسانی
گُرده، با ضمه روی گ ، در گویش دشتی همان کلیه را گویند
گِرده، با کسره زیر گ، نوعی نان محلی در دشتی و بوشهر
گُرد، با ضمه روی گ به معنی شاخه درخت نخل در گویش دشتی، گُرز هم میگویند
گُر، با ضمه روی گ، به معنی شعله آتش که یکباره سرکش شده و اوج می گیرد در گویش دشتی. آتش گرفتن، سوختن
بُچیل، با ضمه روی ب، همانند بچیک یا بجیک به گنجشک گویند در گویش دشتی
گُت، با ضمه روی گ، به معنی بزرگ در گویش دشتی
سُند با ضمه روی س در گویش دشتی همان سن ، سن و سال
گُپ، با ضمه روی گ، در گویش دشتی به لپ و گونه گویند،
گپ، با فتحه روی گ در گویش دشتی هم به معنای بزرگ و هم به معنای صحبت و گفتگو هست
گبه نوعی فرش از لحاظ کیفیت از گلیم بهتر و از قالی پایینتر
کوهنه، او را همانند او در روشن تلفظ میشود و سپس فتحه، در واقع تلفظ نزدیک به تلفظ پهلوی ساسانی آن البته با افتادن گ در انتها و جانشین شده ه بجای ان، ب ...
لَکه با فتحه روی ل، در گویش دشتی به معنی پارچه
دوست افغانی آن که نوشتید بوتل، بتل از انگلیسی باتل هست به معنی شیشه و بطری، و واژه ای انگلیسی هست که به کار میبرید.
گِتَک، با کسره زیر گ، فتحه روی ت، در گویش دشتی، نوعی علف و بوته، بوده و علف هرز
سیل سه حرفی به معنی سیلاب ریشه عربی دارد ، و واژه ای مانند مسیله هم از همین کلمه ساخته شده و به معنای محل سیل میباشد یا جایگاهی که بیشترین احتمال سیل ...
این دوستانی که مینویسند قره در ترکی میشود سیاه، میشود بگویند ربط یک رنگ به یک ابزار چی هست که استدلال نامربوط مینویسند
چشوک با کسره زیر چ، به معنای روزنه و سوراخ درون در و دیوار و مانند اینها ( بیشتر برای دیوار ) هست در گویش دشتی
سیل با کسره زیر س، به معنی دیدن هست در گویش دشتی، سیل کردن ) ( نگاه کردن ) و در گویش بوشهری با افتادن ل به سی تبدیل میشود به همین معنا
شاییدن، در گویش دشتی به معنی توانستم هم به کار میرود، میگوییم اُم میشاند ( یعنی من میتوانم ) . میتوان این را برای موفق شدن هم به کار برد و در گویش د ...
شور در گویش دشتی شستن، میشورم ( همان میشویم هست ) بشور ( در فارسی بشوی، بشور )
غَر با فتحه روی غ به معنی گردو خاک و غبار هستش در گویش دشتی
غوری، ریخت درست این واژه هست که در گویش دشتی هم به کار میرود زیرا در این گویش همچنان به فارسی میانه و پهلوی ساسانی و فارسی باستان وفادار تر هست حرف ق ...
غاپ به معنی پنیر نخل در جنوب ایران چه در گویش دشتی و چه در دیگر گویش های رایج در استان بوشهر
خاپ ریخت دیگر غاپ به معنی پنیر درخت خرما ( نخل ) هست در جنوب ایران