پیشنهادهای نمیخوام بنویسم (١٤٧)
به سید محمد مجلسی که خیال میکند زبان عربی همان دین اسلام هست، از تعصب بیجا و نادرست مذهبی و دروغ پراکنی دست بردارید، البته عجیب نیست که شما نسبت به ع ...
در گویش دشتی پیش به معنی جلو، و قبل تر هم هست
نوشته بودم خوی در گویش دشتی ریخت دیگر خایه است. میخواهم کاملتر توضیح بدهم و اصلاح کنم. خوی با کسره زیر خ و سپس ضمه ریخت دیگر خایه است. و خوی با تلف ...
همچنین تنگیدن در گویش دشتی به معنی استعاری از کوره در رفتن برای کسی هم هست. مثلا : میتنگت سیم= با عصبانیت و از سر خیره سری یکدفعه حرف درشت بهم میزند ...
تنگیدن با کسره زیر ت به معنای پریدن در گویش دشتی
تنگیدن در گویش دشتی به معنی پریدن و جهیدن هست. بتنگ= بپر.
دیدی تو زیر و کام بدو اندرون بسی با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب " رودکی" ریدکان= رودکان= رودک ها، جمع کرد به معنی خردسال و عزیز یا کوچک و عزیز یا ک ...
گَرد، با فتحه روی گ به معنی پودر هم به کار میرود.
بچه ده روزه ترک انده به پدر و مادرم و پدران و مادرانشان در دشتی که گرخیدن را به معنی گر گرفتن و در حال برافروختن به کار میبردند ایراد گرفته و میخواهد ...
جِخی با کسره زیر ج، جخی، به دویدن و به گریختن گویند در گویش دشتی، جَس گذشته آن ( بن ماضی ) هست. میجخی= می دوی جسی= گریختی، دویدی
مِزی، با کسره زیر م، در گویش دشتی همان خواستن یا بن ماضی فعل خواه هست. اُم مِزی= میخواستم. اِت میت= میخواهی. در گویش دشتی همانند دوران های باستان ...
در گویش دشتی آن را مُشک گویند
رُبیون، با ضمه روی ر، در گویش دشتی به میگوی رودخانه مند گویند
رُبیون، با ضمه روی ر، به میگوهای درون رودخانه مند در منطقه دشتی میگفتند. میگو
سیلَک، با برگ درخت نخل درست میکردند برای نگهداشتن ماهی های که از رود میگرفتند در منطقه دشتی درست میکردند و به کار میبردند
ریَه، با فتحه روی ی، در گویش دشتی نوعی نخ که با ان تور ماهیگیری می بافتند .
سِدِدو، با کسره زیر س و د ، و " و" آخر را " او" بخوانید نوعی ماهی رودخانه ای در رودخانه مند در منطقه دشتی
هَدر، با فتحه روی ه، نوعی دام تور صیادی که با گرز ( شاخه ) درخت نخل درست میکردند، و با آن در رودخانه مند ماهی می گرفته اند در منطقه دشتی.
کُله، با ضمه روی ک، در گکیش، دشتی به معنی آغل و خس که بز و گوسفند را د آن نگه می داشتند
لُوکه، و را مانند" او "در جور و نو و دو ( دویدن ) و روشن" بخوانید، نوعی تختخواب که با گرز ( شاخه ) درخت نخل میساختند در منطقه دشتی
گُردنه، با ضمه روی گ، گردینه، سته، دسته صدتایی گرز ( شاخه درخت خرما ) نخل، که کنار هم پیچیدند و با آن در برای آغل و خس ( کله در گویش دشتی ) را با آن ...
در گویش دشتی و بوشهر آن را سپسو گویند
سپسو، سپسون، در گویش دشتی
در گویش دشتی آن را سِپَک گویند، با کسره زیر س و فتحه روی پ، تویزه
در دشتی چندین نوع زنبیل از برگ درخت خرما درست میکردند. بزرگترین را بَل میگفتند با فتح روی ب بخوانید، بعد زنبیل، بعد گلیله و در انتها پَرسدو
در گویش دشتی هم کوگ گویند، او را مانند او در "جور، نو، روشن و. . . " بخوانید نه مانند او در "رو "، " گو" و . . .
چُغول، با ضمه روی چ ، و "و" را " او" بخوانید.
چُغول، پرنده ای کمی بزرگتر از گنجشک، تاجدار، تلاش کمی بزرگتر از گنجشک در منطقه دشتی ( احتمالا نوعی هد هد ( نوعی شانه به سر، نوعی پوپک ) .
در گویش دشتی مار ملوسک هم میگفتند در قدیم. نمیدانم الان بگویند یا نه
در گویش دشتی آن را از لیست گویند، بز لیسک نوعی تمساح ، همان بزمجه درست تر هست. سمی بوده و هست
بُز لیسک، نوعی جاندار شبیه پمبزک و مارمولک در منطقه دشتی، نیشش سمی بوده و هست
پمبزک، جانوری شبیه مارمولک، آفتاب پرست را گویند، هنگام بیرون آمدن آفتاب می انده زیر آفتاب و آفتاب می گرفته است در منطقه دشتی
هُوانه، با ضمه روی ه و واو را واو بخوانید، نوعی ظرف ذخیره سازی آب که با خاک رس درست میکردند در منطقه دشتی، دیر و کنگان
بَل ، نوعی زنبیل بلندتر از زنبیل، با برگ نخل ( پیش مُه ( درخت خرما ) ) در گویش دشتی گویند. بل بزرگتر از زنبیل، زنبیل بزرگتر از گلیله و گلیله بزرگتر ...
پیش، برگ درخت خرما را در گویش دشتی گویند
تَک، با فتحه روی ت به نوعی حصیر که با پیش ( برگ درخت خرما را پیش گویند ) نخل درست میکردند میگفتند
گِرخیدن، به شروع آتش گرفتن و به درحال سوختن گویند در گویش دشتی و این تنها از لحاظ آوایی شبیه آن چرندیانی که مشتی ترک انده اند اینجا وآبادیس را با واژ ...
خُرُنگ، ذغال در حال سوختن ( گرخیدن ) را گویند در گویش دشتی
مَنکَل، در گویش دشتی نوعی ظرف ذخیره سازی آب که با خاک رس درست میکردند در منطقه دیر و کنگان
هُوانه، با ضمه روی ه و "و" را واو بخوانید، ظرفی برای ذخیره سازی آب بوده و با خاک رس درست میکردند. در دشتی، خمره یا بشکه ذخیره آب که با گل رس درست می ...
لیف در گویش دشتی به پوسته ریشه ریشه روی درخت نخل میگفتند و باهاش ظرف هایشان را میشستند.
در گویش دشتی تُوه گویند
تاپو را در دشتی با گچ درست میکردند
چو ( چوو ) ، در گویش دشتی به وردنه گویند. و را واو بخوانید، و روی چ ضمه هست
چُو ( چوو ) با ضمه روی چ و واو را واو بخوانید نه مصوت او، باهاش نان پهن میکردند، وردنه
پَرسِدو، با فتحه روی پ، و کسره زیر س، نوعی زنبیل کوچکتر از گلیله و زنبیل، برای نگهداری رطب بیشتر به کار میبرند. زنبیل بزرگتر از گلیله و گلیله بزرگتر ...
گلیله در گویش دشتی نوعی زنبیل کوچک، برای نگهداری خرما
دوکو، نوعی کوبنده شبیه هاون در دشتی برای کوبیدن پنگ نخل به منظور ساخت بند به کار میبردند
چَخ ، نوعی سنگ شبیه سنگ اسیاب که روی آن با دوکو ( شبیه هاون ) ، پنگ نخل را میگویند تا نرم شود و با پنگ نخل بند ( طناب ) درست میکردند.
دد گویش دشتی آن را دروش گویند