پیشنهاد‌های نمیخوام بنویسم (١٦٣)

بازدید
٤٧
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این لغت کاملا فارسی هست و دهخدا اشتباه نوشته که عربی هست. در گویش دشتی نمی گویند زنجبیل، بلکه میگویند زنجفیل که در واقع همان زنگ فیل و زنگ پیل هست که ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارامش، از رامیدن هست، در واقع الف در اول آن الف نفی هست که در اثر مرور به آ دگرگون شده است. در واژه های مانند اناهید ( ناالوده ) امرتات ( نامیرا ) و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِیل به معنی دیدن، تماشا، شاید از سِیر عربی به معنی گشتن و گردیدن باشد در گویش دشتی. بنابراین پیشنهادم برای جایگزین کردن تماشا با آن را پس میگیرم. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گَر با فتحه روی گ، به معنای دستی شده، کمی بیش از حد اهلی شده. مثلا میگوییم بُز گَر، یعنی بزی که به آدمی خو و عادت کرده است و راحت توسط انسان گرفته می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شی به معنای زیر در گویش دشتی همچنین به معنی شوهر. ( ی همانند ی در عدد سی تلفظ شود ) شِی به معنای با هست ، برابر حرف با در فارسی معیار ( با کسره زیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُم به معنی شکم ( ضمه روی ک ) کَم به معنی قیف ( فتحه روی ک )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در فارسی میگوییم سخن چینی کردن و نمی گوییم تمامی کردن، اصلا بیشتر مردم واژه نمام و تمامی جزو واژگانشان نیست در ایران. در گویش های جنوب ایران و در لر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

البته در گویش دشتی گور با ضمه روی و یا همان تلفظ معیار معنی قبر را میدهد، همانند فارسی معیار. ولی گُور با الفظی همانند روشن ، برای حرف و؛ معنی گاهی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی تاک میشود یکی، البته تاک معنی برهنه هم میدهد ولی بیشتر در گویش آری معنی برهنه میدهد. تاک در گویش دشتی همان معنی تک فارسی معیار را دارد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین سِیل که در گویش دشتی گفتم معنی تماشا کردن، تماشا، نگاه کردن و دیدن میدهد از ترکی هم نیامده است و ربطی به واژه سیراتمک ترکی ندارد زیرا در گویش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من میگویم از سِیل در گویش دشتی یا سِی در گویش بوشهری که به همان معنای تماشا، و دیدن هست بعنوان برابر فارسی استفاده شود. توجه کنید که سِی در انگلیسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتوان واژه سِیل، که در گویش دشتی همان تماشا هست را برابر پارسی این نهاد یا واژه سِی که در گویش بوشهری به معنای تماشا و نگاه کردن هست. توجه شود در ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوباد در گویش لری و لیراوی به معنی شرق هست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش آری به معنی شرق هست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی ما به آلت تناسلی مردانه یا بیضه، گُند ( با ضمه روی گ ) نمی گوییم ولی در بین برخی افراد در جنوب ایران معمول است و لرها هم بدین معناها دار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِند، با کسره زیر گ به معنی دوخت روی پارچه هست به معنی بخیه در گویش دشتی. گَند با فتحه روی گ به معنی یادشده همان از فعل گندیدن همانند فارسی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به سید محمد مجلسی که خیال میکند زبان عربی همان دین اسلام هست، از تعصب بیجا و نادرست مذهبی و دروغ پراکنی دست بردارید، البته عجیب نیست که شما نسبت به ع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی پیش به معنی جلو، و قبل تر هم هست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

نوشته بودم خوی در گویش دشتی ریخت دیگر خایه است. میخواهم کاملتر توضیح بدهم و اصلاح کنم. خوی با کسره زیر خ و سپس ضمه ریخت دیگر خایه است. و خوی با تلف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین تنگیدن در گویش دشتی به معنی استعاری از کوره در رفتن برای کسی هم هست. مثلا : میتنگت سیم= با عصبانیت و از سر خیره سری یکدفعه حرف درشت بهم میزند ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگیدن با کسره زیر ت به معنای پریدن در گویش دشتی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگیدن در گویش دشتی به معنی پریدن و جهیدن هست. بتنگ= بپر.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدی تو زیر و کام بدو اندرون بسی با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب " رودکی" ریدکان= رودکان= رودک ها، جمع کرد به معنی خردسال و عزیز یا کوچک و عزیز یا ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گَرد، با فتحه روی گ به معنی پودر هم به کار میرود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه ده روزه ترک انده به پدر و مادرم و پدران و مادرانشان در دشتی که گرخیدن را به معنی گر گرفتن و در حال برافروختن به کار میبردند ایراد گرفته و میخواهد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جِخی با کسره زیر ج، جخی، به دویدن و به گریختن گویند در گویش دشتی، جَس گذشته آن ( بن ماضی ) هست. میجخی= می دوی جسی= گریختی، دویدی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِزی، با کسره زیر م، در گویش دشتی همان خواستن یا بن ماضی فعل خواه هست. اُم مِزی= میخواستم. اِت میت= میخواهی. در گویش دشتی همانند دوران های باستان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی آن را مُشک گویند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُبیون، با ضمه روی ر، در گویش دشتی به میگوی رودخانه مند گویند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُبیون، با ضمه روی ر، به میگوهای درون رودخانه مند در منطقه دشتی میگفتند. میگو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیلَک، با برگ درخت نخل درست میکردند برای نگهداشتن ماهی های که از رود میگرفتند در منطقه دشتی درست میکردند و به کار میبردند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریَه، با فتحه روی ی، در گویش دشتی نوعی نخ که با ان تور ماهیگیری می بافتند .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِدِدو، با کسره زیر س و د ، و " و" آخر را " او" بخوانید نوعی ماهی رودخانه ای در رودخانه مند در منطقه دشتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هَدر، با فتحه روی ه، نوعی دام تور صیادی که با گرز ( شاخه ) درخت نخل درست میکردند، و با آن در رودخانه مند ماهی می گرفته اند در منطقه دشتی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُله، با ضمه روی ک، در گکیش، دشتی به معنی آغل و خس که بز و گوسفند را د آن نگه می داشتند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لُوکه، و را مانند" او "در جور و نو و دو ( دویدن ) و روشن" بخوانید، نوعی تختخواب که با گرز ( شاخه ) درخت نخل میساختند در منطقه دشتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُردنه، با ضمه روی گ، گردینه، سته، دسته صدتایی گرز ( شاخه درخت خرما ) نخل، که کنار هم پیچیدند و با آن در برای آغل و خس ( کله در گویش دشتی ) را با آن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی و بوشهر آن را سپسو گویند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپسو، سپسون، در گویش دشتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی آن را سِپَک گویند، با کسره زیر س و فتحه روی پ، تویزه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دشتی چندین نوع زنبیل از برگ درخت خرما درست میکردند. بزرگترین را بَل میگفتند با فتح روی ب بخوانید، بعد زنبیل، بعد گلیله و در انتها پَرسدو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی هم کوگ گویند، او را مانند او در "جور، نو، روشن و. . . " بخوانید نه مانند او در "رو "، " گو" و . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چُغول، با ضمه روی چ ، و "و" را " او" بخوانید.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چُغول، پرنده ای کمی بزرگتر از گنجشک، تاجدار، تلاش کمی بزرگتر از گنجشک در منطقه دشتی ( احتمالا نوعی هد هد ( نوعی شانه به سر، نوعی پوپک ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش دشتی مار ملوسک هم میگفتند در قدیم. نمیدانم الان بگویند یا نه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

در گویش دشتی آن را از لیست گویند، بز لیسک نوعی تمساح ، همان بزمجه درست تر هست. سمی بوده و هست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُز لیسک، نوعی جاندار شبیه پمبزک و مارمولک در منطقه دشتی، نیشش سمی بوده و هست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پمبزک، جانوری شبیه مارمولک، آفتاب پرست را گویند، هنگام بیرون آمدن آفتاب می انده زیر آفتاب و آفتاب می گرفته است در منطقه دشتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هُوانه، با ضمه روی ه و واو را واو بخوانید، نوعی ظرف ذخیره سازی آب که با خاک رس درست میکردند در منطقه دشتی، دیر و کنگان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَل ، نوعی زنبیل بلندتر از زنبیل، با برگ نخل ( پیش مُه ( درخت خرما ) ) در گویش دشتی گویند. بل بزرگتر از زنبیل، زنبیل بزرگتر از گلیله و گلیله بزرگتر ...