پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٤,٠٤٤
پیشنهاد
٠

به باقالی ها زدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]زمانی که کسی از دور خارج شود و یا از بازی بیرون بیفتد در اصطلاح بد بخت و بی چاره شدن . ( ( "مرجان و مامان ...

پیشنهاد
١

رفتن داخل باقالی ها: [ اصطلاح در تداول عامه ]زمانی که کسی از دور خارج شود و یا از بازی بیرون بیفتد در اصطلاح بد بخت و بی چاره شدن . ( ( "مرجان و ما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

حول و وَلا: [ اصطلاح در تداول عامه ]حرص، نگرانی . به حول و ولا افتادن. ( ( "مرجان و مامانش پاک زدند تو باقالی ها . جفتی دارند پس می افتند از هول و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخمه: [ اصطلاح در تداول عامه ]به دانه های هندوانه ، خربزه ، مخصوصا آفتاب گردان گفته می شود . که به شکل آجیل باشد . تخمه شکستن یعنی شکستن و خوردن دانه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فسقلی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ریزه و میزه، کوچولو ، کوچک و ناچیز. ( ( "این دیوار را خیلی شلوغ کردی . من جای تو بودم همه را برمی داشتم فقط عکس آیه ...

پیشنهاد
٠

آهنگ درخواستی: [ اصطلاح در تداول عامه ]آهنگی که بنا به درخواست شنوندگان و بینندگان از رادیو و تلویزیون پخش شود . ( ( ماه منیر براق شد "خواهش می کنم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیریپ: [ اصطلاح در تداول عامه ]پاتوق ، تریپ اصطلاحی عامیانه به معنای حالت، نحوه، قیافه و سبک می باشد. برای مثال تریپ لاو یعنی کسی که حالت و قیافه عاش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چت روم: [ اصطلاح اینترنت ]اتاق چت ، قبل از برنامه تلگرام و واتساپ و. . . معمولا در یاهو مسنجر چت در این قسمت ( چت روم ) انجام می گرفت . زمانی چت روم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذوقمردگی: [ اصطلاح در تداول عامه ] سرخوشی، فرخوشی ( ( آیه پاها جمع توی شکم کجکی نشسته بود توی راحتی و با برگ های نخل مرداب گوشه ی اتاق ور می رفت . " ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذوقمرگی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ذوق زدگی . سرخوشی، فرخوشی. ( ( آیه پاها جمع توی شکم کجکی نشسته بود توی راحتی و با برگ های نخل مرداب گوشه ی اتاق ور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخل مرداب گلدانی و آپارتمانی :این گیاه همانند دیگر گیاهان آپارتمانی همیشه سبز است و زیبایی خاصی دارد. این گیاه از خانواده پاپیروس مصری بوده و پنجه کل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

استکان بلور: استکانی که جنس آن از شیشه ی بلور باشد . ( ( "قوری را گذاشت روی سماور و با استکان بلور و دو لیوان دسته دار توی سینی رفت به نشیمن ) ) ...

پیشنهاد
٠

رستوران خانواده: [ اصطلاح در تداول عامه ]یا رستوران خانوادگی به نوعی از رستوران گفته می شود . که اعضای یک خوانواده در آن کار می کنند و معمولا قسمتی ا ...

پیشنهاد
٠

کباب جوجه بختیاری:جوجه کباب بختیاری یا کباب ایلچی یکی از کباب های خوش طعم محلی است که در کنار کباب بختیاری، طرفداران خاص خود را دارد. ( ( وقت خوردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سالاد باقلا: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی از سالاد که در تهیه ی آن از باقلا و پنیر و سبزی جات دیگر استفاده می شود . سالاد باقلا یکی از انواع سالاد سب ...

پیشنهاد
٠

آش ترخینه بروجردی:بروجردی ها آشی دارند به نام ترخینه که یک غذای سنتی و رایج در این شهر است. این آش خواص درمانی مجربی دارد و بهترین انتخاب در فصل های ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیک گردویی: [ در تداول عامه ]نوعی کیک که در تهیه ی آن از مغز گردو استفاده می شود . ( ( زنی با گونه های گوشتالو و چشم های عسلی دو بشقاب کیک گردویی و ...

پیشنهاد
١

نه به داره نه به باره: [ اصطلاح در تداول عامه ]هنوز قطعی و حتمی نیست. ( ( مراعات مادرش را می کرد یا در چهل و یک سالگی هنوز برایش مشکل بود به مادرش ...

پیشنهاد
٠

خدا هزار تومان: [ اصطلاح در تداول عامه ]یعنی خیلی زیاد ، زیاتر از حد معمول ( ( "اتفاقا عمو حسام می گفت غذاش یک کمی بهتر از افتضاح ست . قیمت غذاها ه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تراس: [ اصطلاح در تداول عامه ]ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت. ایوان وسیع ( ( "یعنی تابستان که رستوران توی تراس بود حالا نمی دانم توی سالن هم فیلم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرخر: [ اصطلاح در تداول عامه ]مزاحم ، سربار. ( ( "بچه ؟"بالشتک را بالا انداخت . "نه " "چه عالی " "چی چی عالی؟ ""بی سر خر حال می کنید " آرزو از توی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالشتک رنگی: [ اصطلاح در تداول عامه ]بالشتک های رنگی یا کوسن ها یا بالش های مبلی، امروزه جزئی از لوازم جانبی مبل ها هستند . کوسن ها و بالشتک ها را ام ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریمیل زدن : [ اصطلاح در تداول عامه ]با ماسکارا یا سرمه یا ریمل نوعی وسیله ی آرایشی چشمان خود را آرایش و تیره کردن. ( ( آرزو رو به آینه ی میز آرایش ...

پیشنهاد
٣

بند کردن به کسی: [ اصطلاح در تداول عامه ]گیر دادن به او ، اشکال گرفتن و اعتراض به رفتار های او ، خرده گیری بیش از حد . ￵به پر و پای کسی پیچیدن، پیله ...

پیشنهاد
٣

بیغ و بوق بودن: [ اصطلاح در تداول عامه ]دیر فهم بودن , عقب مانده بودن . ￵دیر متوجه چیزی شدن . ( ( شیرین زد زیر خنده "به قول خود آیه خیلی بیغ و بوقی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دل به دل دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ]علاقه نشان دادن ، به درخواست های دل کسی جواب مثبت دادن . مورد پسند و به درد خور بودن. ￵ ( ( شیرین با نک چکمه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

توزرد درآمدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]در عمل نامرغوب تر / بدتر / کم ارزش تر از آنچه که انتظار می رفت خود را نشان دادن؛برخلاف انتظار، تقلبی / قلابی / ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شارژ کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ]تزریق انرژی . ￵تقویت کردن ، تجدید انرژی در چیزی . ( ( راه افتادند و شیرین تکه ای نان دا دست آرزو . "شدی عین باطر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

انگشت سبابه: [در تداول عامه ]انگشت گواهی، انگشت نشانه. ￵انگشت اشاره ( ( شیرین انگشت سبابه را توی دستکش پشمی نشان داد و پرسید چند ؟" پسر گفت " 75 آرز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حساب پس دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، . جوابگو بودن ( ( "هیچ مرگت نشده . خسته ای ""پس تو چرا خسته نیستی ؟""من ...

پیشنهاد
٢

جاروی دسته بلند: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی جارو با دسته ای بلند جهت استاده جارو کردن کار برد دارد ، جاروی رفتگران . ￵ ( ( نعیم جاروی دسته بلند تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذله شدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]خسته شدن، از پا در آمدن، سختی کشیدن، بیچاره شدن دیوانه شدن. ￵ ( ( شیرین دست آرزو را کشید و دو تایی زیر میز چمپاته ز ...

پیشنهاد
٤

خود را به در و دیوار زدن: [ اصطلاح در تداول عامه ] تقلای بیش از اندازه کردن، برای رسیدن به هدفی خود را به خطر انداختن. ( ( آرزو زیر بشقابی خودش و ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیر بشقابی: [ اصطلاح در تداول عامه ] زیربشقابی، صفحه ای از جنس پلاستیک، پارچه یا دیگر مواد ممکن است که اغلب برای محافظت میز از لکهٔ آب، غذا و صدمات ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

چشم غره رفتن: [ اصطلاح در تداول عامه ] نگاه خشم آلود کردن . ۲ - تهدید کردن طرف با حرکات خشم آلود چشم. ￵ ( ( نصرت بشقاب ها را از روی میز جمع کرد و به ...

پیشنهاد
٣

لب ورچیدن به نشان ناخشنودی: [ اصطلاح در تداول عامه ]منقبض کردن عضلات لب به خاطر بغض و ناراحتی مخصوصا در مورد کودکان . ￵ ( ( آرزو به آیه گفت "تو چی ؟ ...

پیشنهاد
٢

ادا و اطورا آمدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]غر و غمزه نمودن، نازو کرشمه کردن. ￵ ( ( آرزو هنوز براق به آیه گفت " کاش نصف جنم تهمینه را تو داشتی . تمام ...

پیشنهاد
١

خرج تراشیدن: [ اصطلاح در تداول عامه ] خرج و هزینه بیخودی بار آوردن ، هزینه ی اضافی روی دست کسی گذاشتن . ￵ ( ( آرزو هنوز براق به آیه گفت " کاش نصف جن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

جَنَم: [ اصطلاح در تداول عامه ]در معنی مجازی ، توانایی، شایستگی . ￵ ( ( آرزو هنوز بُراق به آیه گفت "کاش نصف جنم تهمینه را تو داشتی . تمام بار زندگی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هم مدرسه ای: [ اصطلاح در تداول عامه ] کسانی که در یک مدرسه همزمان درس بخوانند . دو نفر که ￵دانش آموز یک مدرسه باشند . ( ( " شونصد دفعه گفتم تهمینه ...

پیشنهاد
٢

سر درد دل کسی باز شدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]شروع به درد دل کردن . شروع به زاری نمودن و درد دل گفتن و خالی کردن. آغاز نمودن به گفتن و شرح کردن کسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

باقالی پلو: [ اصطلاح در تداول عامه ] برنج و باقلا که بهم پزند. پلوی که در آن باقلا باشد. پلوی که به دانه های پوست کنده باقلای تازه و شوید ( شبت ) آمی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

من و من: [ اصطلاح در تداول عامه ]با لکنت حرف زدن ، ادای کلمات نا تمام و نا مفهوم . ￵ ( ( سهراب دو ور لب ها را داد پایین . "درست نمی دانم . گمانم یهو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصفه کاره: [ اصطلاح در تداول عامه ] نا تمام ، نیمه تمام. ناقص. . ￵ ( ( نزدیک خانه ماه منیر ، چشم به درخت های سفید گفت "چرا پزشکی را نصفه کاره گذاشتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درس پس دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] . ￵تاوان چیزی را پس دادن، امتحان دادن ، از امتحان و آزمایش سر بلند بیرون آمدن . پاسخ دادن به پرسش های درسی. ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلاه بافتنی: [ اصطلاح در تداول عامه ] . کلاه دست باف، کلاهی که با قلاب و یا ماشین بافتنی از کاموا بافته شده باشد. کلاهی که از کاموا و پشم دست رشت باف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همت کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ] تلاش مضاعف کردن ، از جان و دل مایه گذاشتن . تحمل کردن به هر نحوی. ( ( برادر تهمینه به تابلوی باللای در بزرگ نگاه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دستکش چرمی: [ اصطلاح در تداول عامه ] نوعی دستکش که جنس آن از چرم باشد . ( ( زرجو دستکش چرمی را در آورد و دست جلو برد "سلام سهراب خان . انگار هم اسم ...

پیشنهاد
١

چیزی را روی دست کسی گذاشتن: [ اصطلاح در تداول عامه ] . آن را به او تحمیل کردن ، با وجود عدم تمایل به او تحمیل کردن . انداختن آن چیز به او . ( ( "نگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آینه ی بغل: [ اصطلاح در تداول عامه ] . آینه ی دو طرف اتومبیل یکی طرف راننده و دیگری طرف شاگرد و یا سرنشین جلو . ( ( نگاهی به آینه بغل انداخت و دنده ...