پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
سپنجی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سپنجی " می نویسد : ( ( سپنجی ریختی است پساوندی از "سپنج " که در معنی ناپایدار و زود گذر به کار برده شده است ریخت که ...
کَفْتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کَفتن" می نویسد : ( ( کفتن kaftan، با بن اکنون کف kafدر پهلوی به معنی افتادن است که در ریخت کَفْتِن، با همین معنی ...
این واژه با واژه ی دفع، مدافع، دفاع، هم ریشه می باشد.
در زبان ترکی به آن" تِل" گفته می شود. البته املای صحیح آن طِل می تواند باشد. به کسی که تل داشته باشد تِلْلِی گفته می شود. واژه طرلان و تللان از آن گر ...
چمیدن در زبان ترکی می شود "سَکْمَک" نوعی راه رفتن نرم و آرام طوری که بدن در یک امتداد بدون تکان های عمودی حرکت کند مثل راه رفتن کبک که به آن خرامیدن ...
واژه ی انگلیسی national با واژه الناس عربی به معنی "همه مردم"، همگان" همریشه می باشد . این واژه در زبان عبری ناسی می شـود. وقتی قران می فرماید: یا ای ...
نا منظم کار کردن موتور اتومبیل در اثر اختلال در برق خودرو. ریپ زدن هم گفته می شود.
قُرُق یک واژه ی ترکی است که اصل آن قؤروق بوده که معادل فارسی آن محافظت و مراقبت می باشد. از مصدر ترکی قؤروتماق به معنی محافظت کردن. و دور کردن افراد ...
baby انگلیسی تغییر یافته ی" بَه بَه" یا" بَه بِه " می باشد. که در زبان ترکی و فارسی بچه و طفل و کودک معنی می دهد.
گایا در زبان ترکی به صخره و پرتگاه گفته می شود.
چاپار از مصدر ترکی چاپّاق گرفته شده و به حرکت سریع و دویدن تند حیوان چهارپا مثل اسب و الاغ و شتر گفته می شود. ملک نیاز ورندیلین سالاردى آتین چاپوپ ق ...
سراغ در اصل سراق بوده یک واژه ی ترکی است از مصدر سؤروشماق به معنی پرس وجو کردن، جستجو و تفحص کردن، در مورد کسی یا چیزی دنبال اثر و رد و پا گشتن. که ب ...
چماق یک واژه ی ترکی است که از مصدر "چؤماق" ترکی گرفته شده است به معنی کج و راست شدن، حرکت کردن به حالت کج و معوج، حرکت دادن به حالت تلو تلو . چون این ...
واژه ی "کلاس" فارسی همان تغییر یافته ی class انگلیسی می باشد.
به نظر می رسد come در زبان انگلیسی همان تغییر یافته ی گام فارسی باشد. come آمدن معنی می دهد و آمدنی که با قدم زدن صورت گرفته. welcome هم معنی تحت لفظ ...
قرومساق یک واژه ترکی است مثل واژه ی باقیرساق به معنی روده که موقع گرسنگی سر و صدا راه می اندازد. بنابراین قرمساق اسم فاعل است از مصدر ترکی" قوروشدورم ...
آستی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آستی " می نویسد : ( ( آستی ریختی کوتاه شده ی "آستین" است، آنچنان که کمین نیز در ریخت" کمی" به کار رفته است. ی و ین ...
در زبان ترکی پاجا، باجا، به معنی روزنه و سوراخی در سقف خانه جهت روشنایی و خروج دود همچون روشنایی خانه های امروز ی، این واژه همریشه با باجه بانکی است. ...
دون: واژه ی down انگلیسی همان واژه ی " دون " عربی و فارسی است این واژه را در "دون همت " به معنی دارنده همت پایین ، و "دون پایه" به معنی دارنده درجه پ ...
down :واژه ی down انگلیسی همان واژه ی " دون " عربی و فارسی است این واژه را در "دون همت " به معنی دارنده همت پایین ، و "دون پایه" به معنی دارنده درجه ...
آدم هایی که بیماری منگول دارند چون قیافه ی آنها به مغول ها شبیه هست روان شناسان آنها را منگول یعنی شبیه به مغول ها نامگذاری کردند.
پرستیدن: کلمه پرست در فارسی دو معنا دارد یکی به معنای تیمار و مراقبت و معنای اصلی کلمه به معنای عبادت کردن است کلمه پرست گذشته فعل پَرای است این کلمه ...
شاره: دکتر کزازی در مورد واژه ی " شاره" می نویسد : ( ( شاره دیبای نازک و گرانبها بوده است. این واژه ریختی است پساوندی از " شار "و ریخت کهنترش شارگ. š ...
فراخی: در پهلوی فراخیه fraxīh بوده است. ( ( سخن چون ز تنگی به سختی رسید فراخیْش را زود بینی کلید ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...
بخشش:بخت و سرنوشت. ( ( گرفت آفرین زال بر کردگار بر آن بخشش و شادمان روزگار ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )
گُسی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گسی" می نویسد : ( ( گسی ریخت کوتاه شده ی گُسیل است که در پارتی وسید wsyd بوده است و در پهلوی وسه wisē؛ گسی کردن: فر ...
به خواب اندر آوردن: کنایه ای ایماست از مایه ی آسایش و بهروزی و بی گزندی شدن. ( ( به خواب اندر آرد سردردمند ببندد در جنگ و راه گزند ) ) ( نامه ی ...
خُنُک: دکتر کزازی در مورد واژه ی "خنک " می نویسد : ( ( خنک واژه ی ستایش است و به معنی" خوشا "، " نیکا" این واژه در پهلوی خنگ xunag بوده است و در نوش ...
سگسار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سگسار" می نویسد : ( ( سگسار؛ نام سرزمینی بوده است در طبرستان این نام که معنی آن "ماننده به سگ" می تواند بود، با "گر ...
تنگ بلور: ظرفی از جنس شیشه معمولا برای نگهداری ماهی سر سفره ی عید استفاده می شود. این ظرف به تنگ ماهی هم معروف است . ( ( ماه منیر از سر سفره ی هفت ...
به صرف اینکه: [ اصطلاح در تداول عامه] به محض اینکه، به دلیل اینکه . ( ( آرزو با خود فکر کرد . شیرین حق نداشت به صرف اینکه اسفندیار بعدِ آن همه سال ...
سرسنگینی: [ اصطلاح در تداول عامه]کم توجهی ، نا مهربانی ، کم محلی. ( ( تا از جلو محسن که در را باز کرده بود رد بشود و از اتاق بیرون برود ، فکرکرد آی ...
جاسنگین: [ اصطلاح در تداول عامه] اصل و نسب دار. ( ( آرزو یکهو از جا پرید "از کجا می دانی سهراب تحصیل کرده و از خانواده ی به قول خودت جا سنگین نیست ...
دستی دستی: [ اصطلاح در تداول عامه] مفتی، بی منت . ( ( "تقصیر من و خواهر خدا بیامرزم بود که پسر نازنین را دستی دستی بیچاره کردیم . خوب شد خواهرم مرد ...
واژه ی see انگلیسی، با واژه ی فارسی "سیما" به معنی چهره و دیدار، آنچه با چشم دیده می شود از یک ریشه می باشد. وقتی به رادیو در ایران صدا و به تلویزیون ...
دَدَر: [ اصطلاح در تداول عامه]بیرون از خانه . ( ( ماه منیر آیه را بوسید ""فدای تو خوشگل !الان دست و روت رو می شورم لباس تنت میکنم می برمت ددر "آیه ...
عطف:شیرازه , حاشیه ( ( ماه منیر کتابهای آرزو را از اتاقش آورد چید توی قفسه ها . بعد جای خالی مانده را متر کرد و از کتاب فروشی های جلوی دانشگاه به هم ...
جور بودن:ساز گار بودن , به هم آمدن ، ( ( پدر سهراب گفته بود یا پدر بزرگ یا جدش که :"دستگیره باید با در و در باید با خانه و خانه باید با صاحب خانه ج ...
روسری ململ:نوعی روسری که جنسش از پارچه ی ململ باشد. ( ( . "بچه بودم خیلی چیزها را دوست داشتم حالا دوست ندارم "سر نصرت را از روی روسری سفید ململ بوس ...
گز نکرده پاره کردن: [ اصطلاح در تداول عامه]بدون تحقیق نظر دادن . بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن . ( ( "نعیم با جعبه رفت طرف پستو "اقا مصطفی تعطیل ...
گشاد گشاد راه رفتن: [ اصطلاح در تداول عامه]پا ها را موقع راه رفتن باز کردن ، پاها را از همدیگر باز تر گذاشتن ، مثل راه رفتن زنان حامله . ( ( شیرین ...
جربزه: [ اصطلاح در تداول عامه]شهامت و جرات ( ( به شیرین گوش کرد که داشت می گفت "به زن های شوهردار دورو برت نگاه کن . یکی پیدا می کنی راضی و خوشحال ؟ ...
تِل سر :یا تل مو . یکی از زیورآلات پرکاربرد جهت پس زدن موی سر زنان بخصوس دختران ودختر بچه ها ، که مدل های متنوع و طرفداران زیادی دارد. تل در زبان تر ...
تِل در زبان ترکی به مو ی جلو سر گفته می شود که بر اساس آن واژه ی تل موی سر که یکی از زیورآلات زنانه مخصوصا دختر خانم هاست ساخته شده است. این وسیله بر ...
بند انداختن ابرو: بند انداختن ابرو و صورت یک راه برای برداشتن موهای صورت و زیر ابرو با استفاده از نخ مخصوص بند انداختن و موچین است. کندن موی چهره زنا ...
براشینگ مو: به عمل حالت دادن مو به وسیله ی برس و حرارت٬ براشینگ گفته می شود . به عملی گفته می شود که مو کاملا صاف و لخت می شود. کلمه ی براشینگ ( Brus ...
دست در روی دل کسی گذاشتن: [ اصطلاح در تداول عامه] با پرسیدن حال کسی که مشکلی دارد داغ او را تازه کردن . کاملش می شود دست روی دلم نگذار که دلم خون است ...
اُرگانزا :ارگانزا پارچه ای سبک، براق و نازک است که به دلیل بافت منحصر به فردش اغلب در لباس عروس، لباس شب تا دکوراسیون منزل استفاده می شود و کاربرد ها ...
رنگ و وارنگ: [ اصطلاح در تداول عامه]رنگارنگ ، رنگ به رنگ . ( ( یکهو صدای ویژ بلند شد و همه ی سرها چرخید رو به پشت بام . از پشت بام فشفشه های رنگی ه ...
بست گوشواره: [ اصطلاح در تداول عامه]بستی که گوشواره و زیورالات و زنجیر های طلا را با آن می بندد . ( ( دست برد طرف گوش و بست گوشواره ی حلقه یی را سف ...