پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و با حرف "ت" نوشته می شود نه با حرف "ط" به صورت طپیدن. بنابراین بهتر است که همه مشتقات و ترکیبات آن را نیز با" ت" بنو ...
تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و با حرف "ت" نوشته می شود نه با حرف "ط" به صورت طپیدن. بنابراین بهتر است که همه مشتقات و ترکیبات آن را نیز با" ت" بنو ...
تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و با حرف "ت" نوشته می شود نه با حرف "ط" به صورت طپیدن. بنابراین بهتر است که همه مشتقات و ترکیبات آن را نیز با" ت" بنو ...
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز ...
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز ...
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز ...
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز ...
تپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز اینها ...
تَبَعه: به فتح اول و دوم. این کلمه در عربی جمع تابع است، اما امروزه در فارسی آن را مفرد می گیرند و تقریباً مرادف تابع به کار می برند و هر دو کلمه را ...
در زبان ترکی استامبولی به آن" کارا سودا" یا "قارا سودا" گفته می شود.
طحال که در زبان ترکی به آن طالاخ یا دالاخ گفته می شود و اصل آن دالّاخ بوده به معنی عقبتر. عضوی از اعضای داخلی بدن که نسبت به همه ی اعضای داخلی بدن عق ...
تالار/تالار: این کلمه عربی نیست و بنابراین بهتر است که با حرف "ت" و به صورت تالار نوشته شود و نه طالار. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷ ...
تالار: این کلمه عربی نیست و بنابراین بهتر است که با حرف "ت" و به صورت تالار نوشته شود و نه طالار. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
تاس/طاس: در معنی پیاله و کاسه . این واژه فارسی است و طبعاً املای آن بایستی تاس باشد. اما در متون قدیم غالباً به صورت معرب آن طاس آمده است. البته هر د ...
تار/ تاری/ تاریک: این سه واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در مقام صفت می توانند جانشین یکدیگر شوند. ( ( شب تار است و ره وادی ایمن در پیش ...
تار/ تاری/ تاریک: این سه واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در مقام صفت می توانند جانشین یکدیگر شوند. ( ( شب تار است و ره وادی ایمن در پیش ...
تار/ تاری/ تاریک: این سه واژه همگون اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در مقام صفت می توانند جانشین یکدیگر شوند. ( ( شب تار است و ره وادی ایمن در پیش ...
تَأَثُّر/ تَحَسُّر: این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. تاثر به معنای" تأثیر پذیرفتن" است و در تداول امروزه ی فارسی زبانان به معنای" رنج بردن ...
تَأَثُّر/ تَحَسُّر: این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. تاثر به معنای" تأثیر پذیرفتن" است و در تداول امروزه ی فارسی زبانان به معنای" رنج بردن ...
آهوی حرم: آهویی که وارد حرم می شود. مراد از حرم آن مقدار از اراضی مکه است که در آن صید روا نبود . ( ( کمند سعدی اگر شیر شرزه صید کند تو درکمند نیا ...
نفحات صبح: بادهای ملایم و خوشبویی صبحگاهی. ( ( نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی ) ) ( گزیده غزلیات سعدی، حس ...
آخرالزمان: قسمت واپسین از روزگار و دهر که به روز رستاخیز منتهی خواهد شد، اغلب، مردم هر عصری زمان خود را" آخرالزمان "پنداشته اند . چنانکه سعدی در بیت ...
اکسیر: در نظر مردم باستان ماده ای که ماهیت اجسام را دگرگون سازد و کامل تر کند مثلاً جیوه را نقره و مس را زر کند. اکسیر واژه ای است یونانی، کیمیا نیز ...
اول نظر: در نگاه نخستین . ( ( من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم ) ) ( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات عل ...
به سر شدن: به سر رفتن، کنایه از اینکه با شوق فراوان رفتن. گویی سر از پا نشناختن . ( ( دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست چندی به پای رفتم و چندی به سر ...
واژه ی cover انگلیسی تغییر یافته ی کافر عربی و کپر فارسی است. واژه ی کافر به معنی پوشاننده ی حقیقت و انکار کننده ی آن از کپره فارسی به معنی پوشاننده ...
واژه ی cover انگلیسی تغییر یافته ی کافر عربی و کپر فارسی است. واژه ی کافر به معنی پوشاننده ی حقیقت و انکار کننده ی آن از کپره فارسی به معنی پوشاننده ...
پیکر/ پیکره: پیکر در متون قدیم به معنای متعدد به کار رفته است از جمله:" جسم، کالبد، صورت تصویر، نقش، استخوان بندی، مجسمه، درفش و جز این ها، و امروزه ...
پیشینیان: به معنای کسانی که در زمان گذشته زندگی می کرده اند. این کلمه مفرد ندارد و همیشه به صیغه ی جمع استعمال می شود. در متون قدیم برای بیان این معن ...
پیشروی/پیشرفت: این دو واژه هر چندکه معنای آنها در اصل یکی بوده است امروزه دیگر مترادف نیستند: پیشروی در معنای حقیقی و پیشرفت در معنای مجازی به کار می ...
پیشروی/پیشرفت: این دو واژه هر چندکه معنای آنها در اصل یکی بوده است امروزه دیگر مترادف نیستند: پیشروی در معنای حقیقی و پیشرفت در معنای مجازی به کار می ...
پیشخان: املای پیشخان به همین صورت صحیح است غالباً آن را به صورت پیشخوان می نویسند و غلط است. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۴.
پیشبُرد /پیش بُرد: اگر به صورت اسم به کار رود در یک کلمه و اگر به صورت فعل مرکب باشد در دو کلمه نوشته می شود:" در پیشبرد این کار بکوشیم" اما او با کو ...
پیشبُرد /پیش بُرد: اگر به صورت اسم به کار رود در یک کلمه و اگر به صورت فعل مرکب باشد در دو کلمه نوشته می شود:" در پیشبرد این کار بکوشیم" اما او با کو ...
پیژامه/پیژاما/بیجامه: اصل این چند کلمه پایْْ جامه ( جامه ای که در پای کنند ) بوده که از فارسی به زبان های هندی رفته و از آنجا به انگلیسی داخل شده و س ...
پیژامه/پیژاما/بیجامه: اصل این چند کلمه پایْْ جامه ( جامه ای که در پای کنند ) بوده که از فارسی به زبان های هندی رفته و از آنجا به انگلیسی داخل شده و س ...
پیژامه/پیژاما/بیجامه: اصل این چند کلمه پایْْ جامه ( جامه ای که در پای کنند ) بوده که از فارسی به زبان های هندی رفته و از آنجا به انگلیسی داخل شده و س ...
پیرامَن/پیرامون:پیرامن و پیرامون با هر دو املا و هر دو تلفظ صحیح است، جز اینکه در متون قدیم صورت اول بیشتر به کار رفته است. ( غلط ننویسیم ، ابوالحس ...
پیرامَن/پیرامون:پیرامن و پیرامون با هر دو املا و هر دو تلفظ صحیح است، جز اینکه در متون قدیم صورت اول بیشتر به کار رفته است. ( غلط ننویسیم ، ابوالحس ...
پشک/پشکل: این دو واژه ی مترادف که به معنای "سرگین گوسفند و بز و بعضی دیگر از چهار پایان" است با "ک"نوشته می شود و نه "گ". بنابراین املای آنها به صورت ...
پزشک: این واژه با "ک" نوشته می شود و نه" گ " غالباً آن را به صورت پزشگ می نویسند و غلط است . ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۱.
پرسپولیس:. پرسپولیس[persepolis] نام یونانی تخت جمشید، پایتخت هخامنشیان است. بهتر است که به همان نام تخت جمشید خوانده و نوشته شود. ( غلط ننویسیم ، ا ...
پرچم: این واژه در اصل ترکی و به معنای موی نوعی گاوکوهی بوده که در بالای علم یا نیزه یا بر گردن اسبان می آویخته اند. این کلمه به مرور زمان به حکم اطلا ...
پرتقال /پرتغال: نام یکی از مرکبات و نیز نام کشوری در اروپای غربی. معمولاً نام میوه را پرتقال با حرف" ق "و نام کشور را پرتغال با حرف"غ" می نویسند . ...
پرتقال /پرتغال: نام یکی از مرکبات و نیز نام کشوری در اروپای غربی. معمولاً نام میوه را پرتقال با حرف" ق "و نام کشور را پرتغال با حرف"غ" می نویسند . ...
پذیرا/ پذیره: این دو واژه را نباید با هم اشتباه کرد. پذیرا، به معنی "پذیرنده، قبول کننده" صفت است اما پذیره اسم است و پذیره کسی شدن یا پذیره ی کسی رف ...
پذیرا/ پذیره: این دو واژه را نباید با هم اشتباه کرد. پذیرا، به معنی "پذیرنده، قبول کننده" صفت است اما پذیره اسم است و پذیره کسی شدن یا پذیره ی کسی رف ...
پدیده: بعضی از فضلا این واژه را ( به ازای phenomene فرانسوی و phenomenon انگلیسی به کار می رود ) غلط می دانند و دلیل می آورند که پدیده نمی تواند از ن ...
پایه گذار: املای این کلمه به همین صورت صحیح است. بعضی آن را به صورت پایه گزار با ( حرف ز ) می نویسندو غلط است: . ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چا ...
بیدق/بیرق: . این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. بیدق به معنی "پیاده" و نیز "مهره ی پیاده در بازی شطرنج" است اما بیرق نخست به معنای "پارچه رنگارنگ ...