پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩٩٠
پیشنهاد
٠

داغ کسی را تازه کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به یاد مصیبتش انداختن.

پیشنهاد
٠

داغ کردن پشت دست: [عامیانه، کنایه ] توبه کردن، برای نکردن کاری با خود شرط کردن .

پیشنهاد
٠

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن.

پیشنهاد
٠

داغ چیزی به دل کسی ماندن: [عامیانه، کنایه ] آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن.

پیشنهاد
٠

داغ به دل کسی گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را عزادار کردن ( یکی از عزیزان کسی را کشتن ) .

پیشنهاد
٠

داغ به دل یخ گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کاری بی هوده و بی اهمیت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داغان کردن : [عامیانه، اصطلاح] از هم پاشاندن، متفرق کردن. این واژه یک واژه ی ترکی است از مصدر "داغیلماخ یا داغیلماق "به معنی از هم پاشیده شدن یا داغی ...

پیشنهاد
٠

داغ باطل خوردن: [عامیانه، کنایه ] از کار افتادن، از رونق و رواج افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داغ باطل زدن از کار انداختن، از رونق و رواج انداختن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داغان شدن: [عامیانه، کنایه ] از هم پاشیدن، متفرق شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داش مشدی : [عامیانه، اصطلاح] لوطی محل، آن که غرور جوانی دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داغان : [عامیانه، اصطلاح] از هم پاشیده، پریشان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داریه نم کن: [عامیانه، اصطلاح] کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد، چاپلوس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داریه زنگی: [عامیانه، اصطلاح] دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دار و دیزی : [عامیانه، اصطلاح] لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داریه: [عامیانه، اصطلاح] حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند.

پیشنهاد
٠

دار و دسته راه انداختن: [عامیانه، کنایه ] برانگیختن یاران و طرفداران، ترتیب دادن گروه هواداران.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] عصبانیت و خشم نشان دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد سحن دادن : [عامیانه، کنایه ] سخن رانی کردن، پر حرفی کردن، حق مطلب را ادا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

داداشی : [عامیانه، اصطلاح] برادر در زبان کودکان. چیزی در مایه های مامانی یا مادری .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

داداش: [عامیانه، اصطلاح] برادر، لفظی برای ابراز صمیمیت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دادار دودور : [عامیانه، اصطلاح] عِرض و ناموس زن، آلت تناسلی مرد، هارت و پورت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

به هیچ عنوان پیامبر این لقب را به عمر نداده اگر کسی سندی صحیح در این مورد دارد بیاورد این لقب از طرف پیامبر به امام علی ( ع ) داده شده است. امام را ف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( عنت ) به معنای ضرر و هم به معنای هلاکت است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ابن آوی در اصل ابن اواه بوده به معنی بسیار ناله کننده. چون این حیوان در شب ها زیاد زوزه می کشد . اواه در زبان عربی به معنای کسی است که زیاد دعا و نال ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( اواه ) به معنای کسی است که زیاد دعا می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( رغبت ) میل خاصی است از تمایلات نفسانی ، و رغبت در هر چیز میل کردن به طرف آن به منظور طلب نفع است ، و رغبت از هر چیز به معنای دوری و بی میلی از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( تخلیف ) - بطوری که در مجمع البیان گفته - به معنای تاخیر و جای ماندن از کسی است که رفته ، و اما بجای ماندن کسی در مکان ، بعد از رفتن تو تخلیف ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( زیغ ) به معنای بیرون شدن از راه حق و میل به طرف بیراهه و باطل است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( اشترأ ) به معنای قبول آن جنسی است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل می شود. ان الله اشتری من المؤ منین انفسهم و اموالهم ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( صل ) از ( صلوة ) و به معنای دعا است ، و مقصود از این دعا، دعای خیر به جان و مال طرف مقابل است ، پیامبر در برابر کسی که زکات می داده چنین دعا م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( تطهیر ) به معنای برطرف کردن چرک و کثافت از چیزی است که بخواهند پاک و صاف شود و آماده نشو و نمأ گردد و آثار و برکاتش ظاهر شود. در لغت عرب به مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

راغب در مفردات میگوید: فرزندان اسماعیل ( علیه السلام ) را ( عرب ) گویند، و کلمه ( اعراب ) در اصل جمع عرب است . کلمه ( اعرابی ) در اصطلاح متعارف اسم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

حمله در لغت عرب به معنی سوار شدن بر مرکب و تاختن به سمت معین گفته می شود. مثلا وقتی می گوئی ( حمله ، یحمله ، حملا ) معنایش این است که فلانی به فلان ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( مقعد ) از ماده ( قعود ) مصدر ( قعد، یقعد ) می باشد، و کنایه است از نرفتن به جهاد. فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( مخلفون ) اسم مفعول از ماده ( خلف ) است که به معنای باقی گذاردن برای بعد از رفتن است . فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اعقاب از ماده ( عقب ) اخذ شده که به معنای آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر است . لذا کلمه ( اعقاب ) به معنای ارث دادن و اثر گذاشتن است . در مجمع البیان گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

طائف از ماده طوف گرفته شده است . ( طوف ) به معنای گشتن دور چیزی است و به همین جهت پاسبانی را که در اطراف خانه های یک محله می گردد و حراست می کند ( طا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مجمع البیان می فرماید: کلمه ( محادة ) به معنای تجاوز با مخالفت است ، و این کلمه و کلمات : ( مخالفه ) ، ( مجانبه ) و ( معاداة ) به یک معنا هستند، و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( جماح ) رد شدن و عبور کردن عابر است به سرعت ، و بدون توجه به راست و چپ خود و بدون اینکه چیزی او را از حرکت باز بدارد. ( ترجمه تفسیر المیزان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( مغار ) به معنای محلی است که انسان در آن فرو رفته ، خود را از دیدگان پوشیده و پنهان می سازد، و نیز به معنای غاری است که در کوه می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کلمه ( فرق ) به معنای دلهره از ضرری است که احتمال آن می رود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( زهوق ) به معنای خروج به سختی ، و اصل آن بطوری که گفته اند به معنای بیرون آمدن جان و مردن است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( تثبیط ) به معنای بازداشتن از امری است که نسبت بدان رغبتی نباشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( شقه ) به معنای مسافت است ، و از این نظر آن را شقه گفته اند که پیمودن آن مستلزم مشقت است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( احمأ ) به معنای داغ کردن هر چیز است بطوری که حس آدمی از احساس آن ناراحت شود.

پیشنهاد
٠

خود را به کسی بستن : [عامیانه، کنایه ] خود را به کسی نسبت دادن.

پیشنهاد
٠

خود را به شغال مردگی زدن : [عامیانه، کنایه ] خود را مظلوم وانمود کردن.

پیشنهاد
٠

خود را به کرگوشی زدن: [عامیانه، کنایه ] به نشنیدن تظاهر کردن.

پیشنهاد
٠

خود ( یا چیزی ) را به رخ کسی کشیدن: [عامیانه، کنایه ] خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن.