پیشنهادهای علی باقری (٣٣,٣١١)
ماهی اسبله ؛ جزو ماهیان بحر خزر است. ماهیی است بزرگ که دهانی فراخ دارد و ریشو میباشد و دو ردیف دندان در دهان دارد. اسبیله. اسبیلی. ( فرهنگ فارسی معین ...
ماهی اسبیلی ؛ ماهی اسبیله. رجوع به ماهی اسبله ( شماره 25 ) شود.
ماهی اشه ؛ رجوع به �ماهی حشینه �
ماهی آزاد؛ گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته فیزستوم ها که کیسه هوایی شنا در آنها با مری مربوط است. این ماهی سردسته تیره خاصی به ...
شمشیر ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی دریازی از راسته تله اوستئن ها و از دسته آکانتوپتریژین ها که طولش بالغ بر5 متر است. قسمتی از استخوان فک بالای این م ...
شیر ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی دریازی از راسته تله اوستئن ها که قد کوتاهی دارد و جزو ماهیانی است که در خلیج فارس نیز صید می گردد. ( فرهنگ فارسی معی ...
شاه ماهی ؛ نوعی ماهی استخوانی دریازی از راسته تله اوستئن ها ( طول در حدود 25 سانتیمتر ) که دارای گونه های متعدد است. قد این ماهی کوتاه است ودارای دو ...
شگ ماهی ؛ گونه ای ماهی ریز استخوانی از راسته تله اوستئن های دریازی که در دریای خزر نیز فراوان است و در حقیقت یکی از گونه های ماهی حشینه است که انواع ...
سفره ماهی ؛ گونه ای ماهی از راسته سلاسین که سر دسته تیره خاصی به نام سفره ماهیها میباشد که انواع اره ماهی و اژدر ماهی در این تیره جای می گیرند. سفره ...
سگ ماهی ؛ الف - تاس ماهی. رجوع به سگ ماهی و تاس ماهی شود. ب - تیره ای از ماهیها که جزو راسته سلاسین ها می باشند. اسکلت بدن این ماهیها فقط غضروفی است ...
چلچله ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی از دسته آکانتوپتریژین که قدش در حدود 6 سانتیمتر است. شکل دم و باله شنای این جانور شبیه پرستو است. پهلوهایش قهوه ای ...
سس ماهی ؛ رجوع به �ماهی ریش دار� ( شماره 45 ) شود.
پروانه ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی که بالهای سینه آن پهن و باله دمش گرد و قرمزرنگ است و قدش تا 16 سانتیمتر می رسد. رنگ بدنش سبز یا قهوه ای زرد رنگ ب ...
پولاد ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی که در دریای خزر نیز موجود است. ( فرهنگ فارسی معین ) .
اژدر ماهی ؛ گونه ای ماهی پهن از دسته سفره ماهیها که اسکلت بدنشان غضروفی است و بواسطه داشتن دستگاه مولد الکتریسیته از سفره ماهیهای دیگر مشخصند، بدین م ...
ماه به ماه: ۱. ماهیانه، ماهانه، هر ماه. ۲. از این ماه به آن ماه.
ماههای عربی ؛ ماههایی که در اسلام معمول عرب بوده است. ماه قمری. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ترکیب ماه قمری شود. - || ماههای عرب در دوره جاهلیت ...
ماههای رومی ( یهودی ) ؛ ابتدای سال از فصل خزان است و ماهها به این ترتیب قرار دارند: ایلول ، تشرین اول ، تشرین آخر، ( پاییز ) ، کانون اول ، کانون آخر، ...
ماههای عربی ؛ ماههایی که در اسلام معمول عرب بوده است. ماه قمری. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ترکیب ماه قمری شود. - || ماههای عرب در دوره جاهلیت ...
ماه نو ؛ ماهی ( شهری ) که به نوی در آن در آمده ایم. ماهی که تازه می شود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . - || ماه آینده ، شهر قادم. ( یادداشت به خط ...
ماه قمری ؛ مدت زمانی است که از رؤیت هلال ماه آغاز و به رؤیت هلال در دفعه بعد ختم می گردد. روزهای ماههای قمری متغیر است و هر ماه 29 روز یا 30 روز دا ...
ماه صیام ؛ ماه روزه. رمضان : ز فردوس اعلا و دارالسلام به دنیا خرامیده ماه صیام. سوزنی.
پا به ماه بودن ؛ ماه بار نهادن زن آبستن ، رسیده بودن. در ماهی بودن زن آبستن که در آن ماه زاید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
ماه شمسی ( خورشیدی ) ؛ یک قسمت از دوازده قسمت سال که هر قسمت مطابق با بودن آفتاب در برجی از بروج دوازده گانه است. ( ناظم الاطباء ) . یک ماه از سال شم ...
ماه کنعانی ؛ زیبا روی منسوب به کنعان. محبوبی که از دیار کنعان باشد. محبوبی که چون یوسف زیبا و ماهرو باشد : ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است ...
ماه کامل ؛ کنایه از چهره زیبا و درخشان : کی باشد آن زمانی کان ابر را برانی گویی بیا و رخ را بر ماه کاملم نه. مولوی.
ماه کاشغر ؛کنایه از خوبان و ماه وشان ترک هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ) . و رجوع به همین ماده شود.
ماه کنعان ؛ زیباروی کنعان که مراد حضرت یوسف است. رجوع به همین کلمه ( اِخ ) شود.
ماه قصب پوش ؛ کتان پوش ؛ کنایه است از شاهد کتان پوش ، چه قصب ، جامه کتان باریک را می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) . ماه قصب دوخته و شاهد و معشوق کتان ...
ماه قصب دوخته ؛ بمعنی ماه قصب پوش است که کنایه از شاهد کتان پوش است. ( برهان ) ( آنندراج ) .
ماه خانگی ؛ از اسمای محبوب. ( آنندراج ) . زنی زیبا که در خانه دارند. زن محبوب : ز ماه خانگی آن را که دیده روشن نیست جلای دیده ز گلگشت ماهتاب خوش است. ...
ماه خرگاهی ؛ کنایه از شاهد مهوش هم هست. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . کنایه از معشوق است. ( آنندراج ) . معشوقی که شایسته سراپرده شاهان است. زیباروی ...
ماه علم ؛ هلال مانندی که بر سر درفش نصب کنند. ماه درفش. و رجوع به ترکیب ماه درفش و ماهچه و ترکیبهای آن شود.
ماه گریبان ؛ قواره جیب و از تسمیه حال به محل آنچه دیده شود ازنحر در گریبان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : در غم ماه گریبانت مرا هر شبی دامن پر از پ ...
ماه منجوق چتر ؛ قبه زرینه را گویند که بر سر چتر نصب کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از معشوق هم هست. ( برهان ) . معشوق و معش ...
مثل ماه سپر ؛ صورتی بی معنی. ( امثال و حکم ج 3 ص 1485 ) : با رای تو چو �ماه سپر� ماه آسمان با بأس تو چو شیر علم شیر مرغزار. رشید وطواط.
مثل ماه ؛ چهره بسیار نیکو. ( امثال و حکم ج 3 ص 1485 ) . دارای چهره سخت زیبا. عظیم جمیل. نهایت شکیل و قشنگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
ماه و ستاره پریدن از پیش چشم ؛ کنایه از سیاه شدن پیش چشم و گیج شدن است براثر خوردن ضربه و اصابت سر به چیزی ؛ چنان یارو توی گوش من زد که جلوی چشمم ماه ...
ماه همیشه زیر ابر نماند ؛ حقیقت هرچند دیر، آشکار شود. ( امثال و حکم ج 3 ص 1395 ) .
مثل ماه نو ؛ انگشت نما. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . لاغر و نزار و ضعیف و باریک.
ماه یمانی ؛ یعنی روی سرور کاینات صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ( فرهنگ رشیدی ) . اشاره بر رخسار منور سرور کاینات ( ص ) . ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . چ ...
مثل ماه شب چهارده ؛ چهره بسیار زیباو درخشان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
ماه نو کردن ؛ کنایه از ماه نو دیدن. ( آنندراج ) : می زند سی روزه شامش خنده ها بر صبح عید ماه را هرکس به روی دلربایی نو کند. مخلص کاشی ( از آنندراج ) ...
ماه هفت و هشت ؛ ماه شب پانزدهم. ( فرهنگ نوادرلغات کلیات شمس چ فروزانفر ) : برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید. م ...
ماه یکشبه ؛ همان ماه شکسته که گذشت. ( آنندراج ) . هلال. ماه نو. و رجوع به ترکیب ماه نو و ماه شکسته شود.
ماه منیر ؛ ماه ( قمر ) تابنده ( در حقیقت ماه مستنیر است ) . ( فرهنگ فارسی معین ) : ماه منیر صورت ماه درفش تست روز سپید سایه چتر بنفش تست. فرخی. پیش ...
ماه مستنیر ؛ ماه که کسب نور می کند. ماه نور گیرنده : رخسار آن نگار به گل بر ستم کند و آن روی را نماز برد ماه مستنیر. منجیک.
ماه مصنوعی ؛ قمر مصنوعی. رجوع به �ماهواره � شود.
ماه کامل ؛ ماه تمام. بدر. گرد ماه. پرماه.
ماه شکسته ؛ بمعنی هلال ، و خلخال ولعل و ابرو از تشبیهات اوست. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) : جام شراب مرهم دلهای خسته است خورشید مومیایی ماه شکسته است. ...