پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٢٧٤
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برق جه ؛ جهنده مثل برق : ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه پیل گام و سهل بر و شخ نورد و راهجوی. منوچهری. برق جه بادگذر یوزدو و کوه قرار شیردل پیل ...

پیشنهاد
٠

آدم حساب کردن:[ مجازی] در شمار آدم ها، به ویژه در خور توجه و با اهمیت دانستن. ( کسی او را آدم حساب نمی کرد تا عقیده اش را بپرسد ) ( صدری افشار، غلا ...

پیشنهاد
٠

آدم خوش معامله: شخص امانت دار و درستکار. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم حسابی: شخص فهمیده و مرتب. به همین قیاس آدم ناحسابی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدرنرژیک:/ādrenerž/صفت. دارای ویژگی یا توانایی آزاد کردن آدرنالین یا ترکیب های مشابه و فعال شدن به وسیله آنها. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدرس دادن: گفتن یا نوشتن نشانی. ( آدرس بده یک روز بیایم خانه تان ) به همین قیاس: آدرس داشتن، آدرس گرفتن، آدرس نوشتن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدرس پستی: آدرسی که بتوان بر اساس آن نامه یا بسته پستی دریافت کرد. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آداب معاشرت: قاعده ها و رسم های پذیرفته شده در یک جامعه برای رفتار فرد یا دیگران. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخ و وای: \āx - ū - vāy\صوت. نالهٔ همراه با اعتراض ناشی از درد یا اندوه. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخور خشک:[ کنایی] تهی دستی و بینوایی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخور چرب:[کنایی] فراوانی نعمت. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخ و اوخ:/āx - ū - ux/ صوت. [ تعریض. گفتاری] ناله ناشی از درد تاسف یا لذت ( ا ز پشت در صدای ماچ و بوسه و آخ واخشان را می شنیدم. ) ( صدری افشار، غلا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخش /āxeš/صوت: صدایی به نشانهٔ احساس آسودگی. ( آخش از دستش راحت شدم. آخش چه چسبید ) آخِی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخر و عاقبت: اسم. کیفیت نهایی یک فرایند، چگونگی وضع در پایان یک مدت. ( خدا آخر و عاقبت ما را بخیر کند )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخر عمری: ( قید ) : در روزهای پایان زندگی. ( آخر عمری تنها مانده بود )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخال سوز:/āxālsuz/ اسم. کوره ای که در آن آخال سوختنی به کار می رود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخ نگفتن:[مجازی] بی تغییر ماندن، دوام آوردن ( ۳۰ سال از ساختش می گذرد هنوز آخ نگفته ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار کشی: اسم. عمل یا فرایند بررسی پیچ های یک اسباب یا دستگاه به وسیله آچار برای اطمینان از بسته بودن آنها. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار هفت سری: آچاری با چند دندانه در اندازه های مختلف به صورت ترکیبی از آچار شاخدار و آچار رینگی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معا ...

پیشنهاد
٠

آچار لوله گیر: آچاری برای باز و بسته کردن لوله ها و میله های گرد: آچار شلاقی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار کلاغی: آچاری شبیه آچار لوله گیر، برای گرفتن قطعات گرد و لوله های کوچک. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار قفلی: ابزاری با دو بازو، که قطر دهانه آن به وسیله پیچی در انتهای یک بازو و تنظیم و قفل می شود و برای نگه داشتن و پیچاندن به کار می رود. ( صدری ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار شاخدار: آچاری که انتهای آن به صورت بخشی از یک شش گوش درآمده تا مهره یا سر پیچ شش گوش در داخل آن قرار گیرد. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، ف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آچار سوسماری: آچاری با دهانه ( فک ) پهن که یک طرف آن دندانه دار است. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متوجه گشتن ؛ روی آوردن : مبالغتی سخت تمام کردی در آنچه خداوندان سخت فرمودندی تا حوالتی سوی وی متوجه نگشتی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ کشیدن . رجوع به مدخل های فرهنگ کشیدن ، فرهانج و فرهنج شود.

پیشنهاد
٠

به کتک انداختن کسی را ؛ سبب کتک خوردن او شدن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاذبه جنسی ؛ کششی که از نظر غریزه جنسی میان دو موجود نر و ماده پدید می آید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسائل جنسی ؛ مسائل مربوط به غریزه جنسی.

پیشنهاد
٠

خواه و ناخواه ؛ طوعاً ام کرهاً. ( یادداشت بخط دهخدا ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُدَّعی ̍علیه ؛ کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری ( عدلیه ) . خوانده ، در برابر مُدَّعی ( خواهان ) .

پیشنهاد
٠

له و علیه کسی گفتن ؛ به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن. به سود و به زیان کسی سخن گفتن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- مأسوف علیه ؛ ترکیبی است که به جای مرحوم برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشونت کردن ؛ درشتی کردن. تندی کردن. ( یادداشت بخط دهخدا ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشونت صدر ؛ خشکی سینه. ( از یادداشت بخط دهخدا ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشونت فم ؛ خشکی دهان. ( یادداشت بخط دهخدا ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشونت حلق ؛ خشکی گلو. ( یادداشت بخط دهخدا ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آجر فشاری: آجر دانه درشتی با کیفیت پایین که در سفت کاری بنا به کار می رود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

پیشنهاد
٠

آجر سفال مجوّف: آجر توخالی از جنس سفال. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر سبز: از آجرهای تزیینی که در نماسازی به کار می رود. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آجر ختایی: از آجرهای ایرانی به ابعاد ۲۰ در ۲۰ سانتی متر. در گذشته برای آجر و فرش به کار می رفت. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبشار حصیری: آجر سیمانی که سطح خارجی آن دارای نقش حصیر است. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر آبمال: آجری که در هنگام خشت زنی رویه آن را آب مالی می کنند تا هموار شود. آجر شسته. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر ابلق: آجر دو رنگ ( سفید و قرمز ) که در نماسازی به کار می رود. آجر بهمنی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجان کشی:/ājānkši/اسم. [گفتاری] توسل به نیروی انتظامی برای شکایت کردن و کمک خواستن ( دیشب توی کوچه ما دعوا و آجانکشی بود. ) ( صدری افشار، غلامحسین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آثار ادبی: ادبیات مکتوب. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر

پیشنهاد
٠

آتو به دست کسی دادن:[کنایی] نقطه ضعفی ( سهوا ) در اختیار حریف گذاشتن. ( مراقب باش آتو به دستشان ندهی ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتشمار\ātašmār\ اسم. مار از تیره مارهای معمولی با پوزه کم و بیش برجسته و پهن و سطح پشتی به رنگ سرخ آتشی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتش دمه:\ātašdame\: اسم. مخلوط قابل انفجار متان و هوا، موجود در معدن های زغال سنگ. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتش ترسی:/ātaštarsi/اسم [روانشناسی] ترس غیر طبیعی ( مرضی ) از آتش، آتش هراسی. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )