ترجمه‌های کوروش شفیعی (٣٢)

بازدید
١٢٢
تاریخ
١ سال پیش
متن
Lean against my arm. I will support you.
دیدگاه
١

به من تکیه کن. ازت حمایت می کنم. / به من تکیه کن. از تو پشتیبانی خواهم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was feeling tired and was glad to lean against him.
دیدگاه
٠

احساس خستگی می کرد و خوشحال بود به او تکیه کرده است. /احساس خستگی می کرد و از این که به او تکیه کرده خوشحال بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Turn me loose, you varmint and get out of here!
دیدگاه
٢

ولم کن حیوان، و گورت را از اینجا گم کن!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He felt some concern for her safety.
دیدگاه
١

او ( مذکر ) در مورد امنیتش ( مونث ) کمی احساس نگرانی کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't interfere in what doesn't concern you.
دیدگاه
٢

در چیزی که به تو مربوط نیست دخالت نکن!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She continued working, all the while keeping an eye on the clock.
دیدگاه
٢

در تمام مدتی که چشمش به ساعت بود، به کارکردن ادامه داد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
All the while I was acutely aware of her nearness.
دیدگاه
٢

در واقع تمام مدت از نزدیکی او خبردار بودم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't let him unload his problems onto you.
دیدگاه
٤

به او اجازه نده مشکلاتش را روی تو تخلیه کند. ❤️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Unload everything from the boat and clean it thoroughly.
دیدگاه
٣

تمام بار قایق را خالی کنید و آن را کلاً تمیز کنید. ❤️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Paul grew tired of his drab, depressing life.
دیدگاه
٤

پاول از زندگی کسل و افسرده خود به ستوه آمد/خسته شد. ❤️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Two soldiers must be on guard all night.
دیدگاه
٢

دو سرباز بایستی تمام شب را پاس/نگهبانی بدهند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The pheasant was hit and the dog set off to retrieve it.
دیدگاه
٧

قرقاول تیر خورد و سگ رفت تا آن را بگیرد و بیاورد. ❤️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The sun was already up when they set off.
دیدگاه
٧

زمانی که راه افتادند، خورشید طلوع کرده بود/آفتاب زده بود❤️

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The wagon overturned and spilled us on the road.
دیدگاه
٥

واگن واژگون شد و ما را روی جاده انداخت/پرت کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
heterosexual
دیدگاه
٣

دگرجنس گرا

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is bound by his promise to marry her.
دیدگاه
٧

بخاطر قولش، موظف است با او ازدواج کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I washed the carrots and cut off the tops.
دیدگاه

من هویج ها را شستم و نوکشان را بریدم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Put the top on the jar.
دیدگاه

در شیشه را بگذار/در را روی شیشه بگذار.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The house seemed muted, hushed as if it had been deserted.
دیدگاه
٢

خانه طوری ساکت و خاموش به نظر می رسید که انگار رهایش کرده بودند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The king sat upon his throne.
دیدگاه
١٩

پادشاه بر تخت خویش بنشست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We greeted the dignitaries upon their arrival.
دیدگاه
٣

ما هنگام ورود مقامات، از آنها استقبال کردیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He says that bored youngsters turn to crime.
دیدگاه
٢

می گوید جوان های خسته و ملول به جرم روی می آورند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I'd love to snuggle up in bed right now!
دیدگاه

دوست دارم همین الان در آغوش تخت باشم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We were in the pub until closing time.
دیدگاه
١

تا وقت تعطیلی در بار بودیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was in the pub until closing time.
دیدگاه
١

تا ساعت تعطیلی در بار بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Milk may curdle in warm weather.
دیدگاه
١

ممکن است شیر در آب و هوای گرم بسته شود/ببند/خودش را بگیرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Wet paper curls when it dries.
دیدگاه
٢

کاغذ مرطوب وقتی خشک شود، حلقه ای می شود/گرد و دایره ای می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The parents rejoiced at the homecoming of their soldier son.
دیدگاه
١

پدر و مادر از بازگشت پسر سرباز شان به خانه شادمان شدند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She supplied facts to reinforce her argument.
دیدگاه
٣

او برای متقاعدکننده تر کردن بحثش ( یا استدلالش ) ، حقایق ( یا واقعیت هایی ) را عرضه کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
a hereditary disease
دیدگاه
٢

یک بیماری موروثی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She can't drive because she suffers from/has epilepsy.
دیدگاه
٢

او ( مؤنث ) نمی تواند رانندگی کند، زیرا او از بیماری صرع رنج می برد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Brilliant actress - I can totally freak out and not even my best friend knows.
دیدگاه
٢

من میتوانم مست و از خود بیخود بشوم و حتی بهترین دوستم هم نداند!