پیشنهاد‌های استاد حسین جعفری خویی (٢٥٩)

بازدید
١١٤
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نُقِرَ: به کوبیدن بر یک شئ برای ایجاد صدای بلند نَقَرَه گفته می شود. منقار پرنده را از آن جهت گویند چون در درخت یا چیز دیگری کوبیده و صدا ایجاد می کن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسویف: تسویف از سوف یعنی �به زودی�، مشتق است و در معنی به معنی تعلل و تأخیر در امری است. معادل فارسی تسویف، �دست دست کردن� یا �امروز و فردا کردن موضو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَذَل: به معنی رها کردن است، و کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا؛ یکی از سنت های الهی این است که اگر بشر توکل خود را از خدا قطع و چشم امید به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَذَل: به معنی رها کردن است، و کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا؛ یکی از سنت های الهی این است که اگر بشر توکل خود را از خدا قطع و چشم امید به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَذَل: به معنی رها کردن است، و کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا؛ یکی از سنت های الهی این است که اگر بشر توکل خود را از خدا قطع و چشم امید به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مُخلِص: به معنی کسی است که می خواهد خود را در اعمال و نیات برای خدا خالص کند و وقتی در این مرحله وارد شد، مخلَص می شود یعنی خدا او را خالص برای خود م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَمر: به معنی پوشاندن است، خوردن مشروب را از آن جهت شُرب خَمر گویند که عقل را می پوشاند و انسانِ مست هر کاری می کند. انسانِ مشروب خورده را خُمار گوین ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذَهُول: از ریشه ذَهَل، به معنای شغلی است که موجب فراموشی شود، مثال: کسی به علت درد دندان، غذا خوردن یادش برود و اشتها نداشته باشد. یوْمَ تَرَوْنَهَا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

قانِت: به معنی عبادت با خضوع است. ( امَّن هوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا ) قنوت را از آن حهت گویند که بهتر است دعا با خضوع و خم کردن گردن انجا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفن: به معنی تراشیدن، مانند تراشیدن چوب و غیره. کشتی را سفینه گویند چرا که سطح آب را می تراشد و جلو می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَهِین: به معنی گِرویی سنگین در قبال امانتی است که به انسان سپرده می شود. کلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ، این گرویی حبس است تا زمانی که امانت دا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَجْز: به حالتی گویند که انسان نه می تواند و نه می خواهد. مثال، کسی که منزل خود نشسته نه می تواند، و نه می خواهد که به فضا سفر کند. کسیکه دست اش از آ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضَعْف: به معنی ناتوان شدن از انجام دادن چیزی که انسان به انجام آن مایل است. مثال کسی که بیمار است خیلی دوست دارد برخاسته و راه برود ولی نمی تواند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استضعاف: از ضَعف، به معنای ناتوان ساختن و بر دو نوع است، ۱ - استضعاف شیطانی: انسان بر اثر رفتن تحت ولایت شیطان خود را ضعیف می کند طوری که حتی اگر خود ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

مُضاعف: از ضَعف، و به معنای ناتوان ساختن است؛ ( هرچند به علت پیچیدگی معنا آن را دوچندان نیز ترجمه کرده اند ) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَکَس: فرود تدریجی از یک فراز را گویند. ( وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْق ) مثال انسان تا پنجاه سال قدرت بدنی او به اوج هرم خود می رسد و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرَبُّص: تربص را انتظاری منفی گویند که یک کافر آرزو می کند و شوق دارد که بر یک مؤمن وارد شود. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیَ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرقّب: به معنای منتظر شدن برای وقوع اتفاقی ناگوار می باشد که نتیجه اعمال زشت یا گناه کسی است. موسی ع زمان خروج از مصر، به علت قتل یک قبطی، منتظر دست ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امتلاء: پُرکردن یک فضا یا یک شئ از یک شئ را گویند. یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ: جهنم از یک شئ پر می شود ( شیاطین انس و جن ) وَأَنَّا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتظار: صبر کردن به امید روزی که در آن گشایش و فرج و پیروزی مؤمنان بر کافران باشد، انتظار نام دارد. مثال امید به فتح مکه برای مسلمین یک انتظار بود، پ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَوَر: به معنای شرم توام با مراقبت است. عَوْرَاتِ النِّسَاءِ: عورت شرمگاه زنان است و باید محافظت شود تا نامحرمی آن را نبیند. "ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امانت: به حالتی گویند کسی یک شئ را به کسی که امین اوست برای نگهداری و مراقبت برای زمان خاصی بسپارد. مثال کسی که سفر می رود از ترس دزد طلاهای خود را ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مَاعُون: از ریشه مَع، یعنی وسایلی که به قدری ضروری هستند که باید در خانه هر کسی همراه او باشد. اگر معادل فارسی برای آن بسازیم باید بگوییم مراد از ماع ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُسْتَقَرّ: به معنای قرار گرفتن از بُعد زمان و قرار گرفتن از بُعد مکان است. ( لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ - إِلى‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُسْتَوْدَع: از ودیعه، وداع و خداحافظی است. ودیعه را از آن جهت نامند که روزی باید به نزد صاحبش به طور کامل و بدون تصرف برگردد، کسی که یک شمشیر امانت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَمائِل: شمایل آن سایه و قسمت سرد و بی روح اشیاء است که اگر آسیب ببینند به خود شئ آسیبی نمی رسد. ( وَالشَّمَائِلِ ) به تصویر یک انسان شَمایل گویند چو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَمائِل: شمایل آن سایه و قسمت سرد و بی روح اشیاء است که اگر آسیب ببینند به خود شئ آسیبی نمی رسد. ( وَالشَّمَائِلِ ) به تصویر یک انسان شَمایل گویند چو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرب: به معنای دور افتادن است، خورشید بعد از ظهر، با رفتن به غرب از ما دورتر می شود. کسی که از وطن خود دور افتاده است غریب خوانده می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَرْق: شرق به معنای نزدیکی خورشید است، چرا که خورشید با طلوع از مشرق به سمت ما نزدیک تر می شود. "وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا" یعنی نور خد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَکّ: دو دلی در باور کردن امری را گویند. مثال کسی به ما می گوید: فردا حتما باران می آید ما اگر در کلام او دو د، در باور یا ردّش باشیم این را شَکّ گوی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طَرَی: سرزندگی و شادابی کوتاه مدت را گویند. "طراوت" از این ریشه است، گویند لاله های یک دشت با طراوت است، یعنی شادابی آن تازه و گذرا است. وَهُوَ الَّذ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زَیْت: وقتی روغن تصفیه شده و ناخالصی ها از آن جدا می گردد و طلایی و روشن و صاف می شود، زَیت نام دارد. ( یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَذْب: به معنی گرفته شدن شوری یک آب است. ( وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ ) تصفیه آب در اصل عَذب آب است که املاح آن از آن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُقُود: از رقد، به معنای دیدن با چشمان بسته فیزیکی است. ( وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ) قبر انسان را مَرْقَد گویند. چون انسان در مَرْقَد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَاوِیَة: به شکستن و فرو ریختن هر شئ که درون آن تهی باشد گفته می شود. ( أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا ) مثال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طَواف: به حالتی گویند که یک شئ در اطراف شئ دیگر بچرخد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوی: اگر یک شئ در درون یک شئ بیفتد و بچرخد طوری که نتواند فرار کند به آن طُویٰ گفته می شود. یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ: یعنی آسمان در روز قیامت به حال ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَرَم: اکرام و تکریم به معنای بالا بردن جایگاه فردی است که یا فرد در آن جایگاه قرار دارد و به آن سمت بالا برده می شود. ( مانند اکرام یک پزشک ) ، و یا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَجم: به معنای انداختن بی هدف یک شئ، یا سنگ در تاریکی است که آن سنگ هر کجا رود و هرچه کند برای پرتاب کننده اهمیتی ندارد. مراد از رَجْمًا بِالْغَیْبِ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُقیت: از اسماء الهی و از ریشه قَوَتَ به معنای ذخیره و نگهداری غذای موجودات زنده در درون بدن آن ها است. خداوند موجودات زنده را طوری آفریده که غذا در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حَرَصَ: اگر تلاش انسان در دنیا برای رسیدن به امری محال و غیر ممکن باشد به آن حرص می گویند. مثال کسی که دنبال عمر بسیار طولانی هزار ساله باشد به او حر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وَرَد: ورود به ابتدای مکانی است که می توان به آن داخل شد. فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ: یعنی سطل شان را از ورودی چاه ارسال کردند. "وَ إ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَطر: به کلماتی که در کنار هم قرار می گیرند و مطلبی را با این امر انتقال می دهند سَطر گفته می شود. نوشته های باستانی دارای سطور نامفهومی هستند که پیا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بِطانَةً: از بطن، به معنای همراز و کسی که بطن و درون تان را در اختیار او قرار می دهید. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یُولِج: از وَلَج به معنای نفوذ و داخل شدن تدریجی در یک شئ و عبور کردن از آن است. یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ: ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الدُهن: دُهن روغنی است که به شکل ناخالص از اشیاء خارج می شود و قابل خوردن نیست ( وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ ) مُدا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رَیْب: تردید در عمل کردن به امری را گویند. مثال، کسی که ( در باور ) شک ندارد وعده خدا بر این که اگر انفاق کند حق تعالی جای آن را پُر می کند ولی در قد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غَدَق: از بین بردن غیبی حاجت و نیاز کسی از سوی خداست که خودش قادر به تأمین آن نیست ( وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سعید: انسان صاحب کیاست را گویند که با مبلغ و زحمت کم، تجارت بزرگ می کند و سود بزرگی کسب می نماید. یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَقَیَ: به حماقت در تجارت که مساوی از دست دادن سرمایه و ورشکستگی باشد گویند. شَقی فرد سنگدلی است که قلبش در ظلمت است و نمی تواند از خداوند بهره دنیا ...