پیشنهادهای محمود مظفری (١٢)
حرف آخر را زدن - حجت را تمام کردن
I used to smoke a lot من عادت داشتم زیاد سیگار بکشم ( اما دیگه نمی کشم ) I am used to smoking a lot من عادت دارم زیاد سیگار بکشم
خودم متوجه ( موضوع ) شدم . You are putting on weight - yea. . . , I can tell -
همچین همچون - بگی نگی I'm kind of broke وضع مالیم همچین خوب نیست - بگی نگی ورشکسته ام
سر خود را به نشانه ی تایید گفته های دیگری - به آرامی، بالا و پایین آوردن
معنی دوم Tie - Knot گره کراوات است
غیر قابل اعتماد
- آخرین مرحله ی کمال در هنر و صنعت* * َمعنایART دربرگیرنده مفاهیمی همچون علم و صنعت نیز می شود ( رجوع شود به ترجمه انگلیسی به انگلیسی مندرج در گوگل ) ...
یا این یا آن There are two good hotels in this city, you can stay at either of them
تسخیر شده - مسخ شده - مغلوب شده
غیر عینی - غیر مادی - شبیه سازی شده
?What percentage of you actually like Chinese food چند درسد از شما واقعا غذاهای چینی را دوست دارد؟