آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

floral emblem: insignia with a flower design

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wage scale: میزان دستمزد

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chylothorax: ذات الجنب ترشحی که محتوی صفرا باشد ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no difference: it's the same thing it's all the s ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand alone computer: [کامپیوتر] کامپیوتر مستقل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand alone graphics system: [کامپیوتر] سیستم گرافیکی خودکفا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand alone program: independent computer program

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand alone word processor: [کامپیوتر] کلمه پرداز خودکفا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

is it to your liking: is it satisfactory? do you approve?

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for some mysterious reason: for some unknown reason

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as a man: همه باهم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free port: بندر آزاد ( که ورود کشتی های همه ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miss a shot: miss the target

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freestone: سنگ آسان تراش، سنگ زود بُر

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm onto something: من چیز مهم یا ویژه ای را کشف کردم، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for some reason whatsoever: for whatever reason

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free living: بی بند و بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countlessly: in the manner of being too numerous ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countlessness: number beyond counting

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeing of the bit: [نفت] آزاد کردن مته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free will confession: voluntary confession

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

free silver: سکه زنی آزاد سکه های نقره ( به نسبت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freedom of the seas: آزادی دریاها ( این اصل: همه ی کشتی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeboard: ( کشتی ) بخش خارج از آب

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's just not that into you: حسی به تو ندارد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm late: من دیر کرده ام

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

first isomorphism theorem: [ریاضیات] اولین قضیه ی یکریختی

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm coming up: دارم میام بالا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

so far forth as: هر اندازه که

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

so far that: [ریاضیات] تا آنجا که

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big slice: large portion

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big spot: [سینما] لامپ بزرگ گردنده

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you did right: خوب کردید

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheeringly: in the manner of cheering

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheeriness: joyfulness

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm gonna: من میرم. . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

better be on the safe side: better to act cautiously beforehand ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it calls question: مشکوکه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he kicked the bucket yesterday: دیروز غزل خداحافظی رو خوند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spotted thread: [نساجی] نخ فانتزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got bonuses: received something in addition to w ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spotted vesting: [نساجی] پارچه خال دار جلیقه ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got goose flesh: bumps appeared on his skin

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spotted agent: [نساجی] ماده لکه گیر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got his driver's license: received his driver's permit

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got nothing out of it: learned nothing from it

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got tenure: received the status of a permanent ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutually interested: مشترک المنافع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefic: بهره بردار، نیکو کار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawling on all fours: moving on hands and knees

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawling title: [سینما] عنوان بندی گردان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ever decrease: [ریاضیات] مدام کم شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everdry rope: طناب همیشه خشک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pampered child: spoiled baby

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pampered him: spoiled him

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denyingly: in a repudiatory manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reviver of the hebrew language: one who caused the rejuvenation of ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revived stream: [زمین شناسی] رود احیا شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutual love: محبت از دو سر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pick one's way: ( با دقت ) پیشروی کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what price: به چه قیمتی؟

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pick off points: [برق و الکترونیک] نقاط برداشت متغیر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pampered baby: spoiled baby

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's going: میگذره ( مثلاً زندگی و . . . )

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean sun: خورشید مجازی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean ice edge: [زمین شناسی] لبه یخ میانگین موقعیت ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is going: میگذره

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mossyback: ادم کهنه پرست یا محافظه کار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mossy cotton: [نساجی] پنبه با مقدار زیادی الیاف ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moss yarn: [نساجی] نخ پشمی ضخیم با سطح پرزدار

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss must lie where it falls the: [حقوق] ضرر به عهده متضرر است

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss tangent: [برق و الکترونیک] شیب تلفات معیاری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of energy: [عمران و معماری] افت انرژی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of accuracy: فقدان دقت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

losse jointed: دارای مفاصل نرم و قابل انحنا مثل کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss ratio: نسبت خسارات

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twitchingly: jerkily

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

losses offset: calculation of net profit

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

losses in laminar flow: [عمران و معماری] تلفات در جریان لای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss problem: [آمار] مسئله زیان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss payable endorsement: [حسابداری] بیمه به نفع دیگران

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of weight: [عمران و معماری] افت وزنی - اتلاف و ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of prospective: [حقوق] عدم النفع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of pressure: [عمران و معماری] افت فشار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of patience: loss of tolerance

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of information: [آمار] افت اطلاع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of human life: death of people ( in a war, natural ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of head: [عمران و معماری] افت بار

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of circulation zone location: [نفت] تعیین محل منطقه ی هرز روی گل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss of circulation zone: [نفت] منطقه هرز روی گل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss leaders: [حسابداری] قیمت گذاری با زیان برای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss due to elastic shortening: [عمران و معماری] اتلاف ناشی از کوتا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss contingency: [حسابداری] زیان احتمالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss contingencies: [حسابداری] زیانهای احتمالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss compensation: [برق و الکترونیک] جبران تلفات

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss area: [حسابداری] منطقه زیان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lossy line: [برق و الکترونیک] خط تلفاتی خط ارسا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lossev effect: [برق و الکترونیک] اثر نورف تابش حاص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loss to suffer incur a: [حقوق] متضرر شدن، زیان دیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just compensation: [حقوق] غرامت عادلانه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just chilling at home: فقط در خانه استراحت می کنم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just damages: [حقوق] خسارت عادلانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig oneself: پرخوری کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig lead: توده سرب

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig latin: زبان زرگری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kiss first: اول بوس بده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just balance: scale that gives an accurate and pr ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paillette: منجوق، پولک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pailett: منجوق، پولک

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cionectomy: زبانه بری ، برش جراحی زبان کوچک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cillosis: لرزش اسپاسمی پلک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumpolarization: چرخش نور پولایزه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uvulitis cionotomy: قطع جراحی قسمتی یا تمامی زبان کوچک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cimbia: نوار سفیدی که در امتداد سطح بطنی سا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumrenal: دور کلیوی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cimex: سیمکس ، تیره ای از بندپایان ( راسته ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinchonine: سنکونین ، آلکالوئیدی است که از گنه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinchonism: مسمومیت با گنه گنه یا آلکالوئیدهای ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinchophen: ماده ای است با خاصیت ضد تب که در در ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinedensigraphy: ثبت خطی حرکات ساختمانهای داخلی بدن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinefluorography: فیلم برداری از تصاویر پی در پی که د ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cionotomy: قطع و جراحی قسمتی یا تمامی زبان کوچ ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinematoradiography: فیلم برداری با اشعه رونتگن از تصاوی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circomference: محیط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinemicrography: فیلم برداری میکروسکوپی ، فیلم بردار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cineol: اوکالیپتول ، مایع بیرنگی بفرمول ‎ C ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumclusion: فشردن یک سرخرگ توسط سیم و سوزن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinerea: ماده خاکستری سیستم عصبی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinereal: مربوط به ماده خاکستری سیستم عصبی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumintestinal: دور روده ای

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cineritious: خاکستری ، رنگ خاکستری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumlental: مربوط به دور عدسی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cineroentgenofluorography: ثبت رادیوگرافی تصاویر اشعه ‎ X بوسی ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cinesl: پیشوندی است بمعنی �حرکت� که با کلما ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumnuclear: دور هسته ای

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cingulumotomy: ایجاد کردن ضایعه در سینگولوم ( sing ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

circumocular: دور چشمی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cillobacterium: سیلوباکتریوم ، جنسی از شیزومیستها ( ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the sulks: angry and dejected

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unschooled: مدرسه نرفته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unscholarly: not educated

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yesternight: ( قدیمی ) دیشب ( دیالوگی از فیلم هم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone scan: medical examination which produces ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone lazy: lazy or idle from a constitutional ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dust: finely ground pieces of bones ( use ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dry weight: [نساجی] وزن خشک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone dry aggregate: [عمران و معماری] سنگدانه مغز خشک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone chair: [پلیمر] زغال حیوانی فعال

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone cancer: malignant disease of the bone

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just talk: only unimportant chatter

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowless: بی مغز

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just the contrary: exactly the opposite

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrow bean: لوبیای تخم درشت باغی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowfat: نخود بزرگ باغی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrowy: پر مغز

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excavation in river bed: [عمران و معماری] خاکبرداری در بستر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boneheadedness: stupidity foolishness

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marrow squash: کدو تابستانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone size: [نساجی] آهار استخوان

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده