آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication inverse: [ریاضیات] مکعوس ضربی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freezing to death: یخ زدن تا حد مرگ

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulgoki: "pulgoki" literary means "fire beef ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bisbee: Bisbee is a city in and the county ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruck: چین و چروک مردم عادی کپه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imposing presence: وقار نفوذ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication sign: ضرب در

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication table: جدول ضرب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication of matrices: [آمار] ضرب ماتریسها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication probability theorem: [ریاضیات] قضیه ی حاصل ضرب احتمالات

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication set: [ریاضیات] مجموعه ی حاصل ضرب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication theorem: قضیه ی حاصل ضرب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication time: [کامپیوتر] زمان ضرب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matzah meal: flour made from ground matzah

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplicational: of or pertaining to multiplication

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are cool: وضعمون خوبه اوضاعمون ردیفه رو غلت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filled to capacity: به حد گنجایش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filled milk: ( امریکا ) شیر بی چربی که روغن نبات ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filled gold: ( برنج یا فلز دیگری که دارای روکش ط ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication law: [ریاضیات] قانون حاصل ضرب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication of a vector by a scalar: [ریاضیات] ضرب یک بردار در یک اسکالر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

few days back: چند روز پیش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication of determinants: [ریاضیات] ضرب دترمینان ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

split window: [کامپیوتر] پنجره تقسیم بندی شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication of series: [ریاضیات] ضرب سری ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

split wire: [عمران و معماری] چند شاخه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multiplication principle: اصل ضرب

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not too shabby: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am not too shabby: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm alright by all means: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am alright by all means: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am average: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a decent condition: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a decent condition: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm average: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not too bad: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am not too bad: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm passable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am passable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm tolerable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a reasonable state: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a reasonable state: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am hanging in there: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بیا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hanging in there: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بیا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm functioning: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm doing just fine: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am functioning: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am doing just fine: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm acceptable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mulatto: کسی که یکی از والدینش سیاه و دیگری ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am tolerable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flukey: الله بختکی شانسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am acceptable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

almond tree: درخت بادام

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet guy: پسر خوب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

almond oil: [نساجی] روغن بادام

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leaving variable: [ریاضیات] متغیر خارج شونده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tamper with a jury: [حقوق] تهدید کردن هیأت منصفه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leaving basic variable: متغیر اساسی خروجی

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snubber: اسنابر ( انگلیسی: Snubber ) دستگاهی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop and chat: When someone stops to engage in a c ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

putt: زدن توپ ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tripped him: باعث افتادن کسی شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snubbing: [نفت] تعمیر چاه تحت فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snubbing equipment: [نفت] واحد عملیات تحت فشار

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't dime: من خرج نمیکنم من پول خرد نمی دهم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this's killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

patient hygienist: متخصص بهداشت بیمار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remnant arc: [زمین شناسی] کمان بازمانده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set it going: set it in action

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set it up: جورش کن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accused of manslaughter: indicted for killing a person

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matzah balls: soft balls made from matzah meal an ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

groovy cakes: کیک های شیک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is settled: حل و فصل توافق انجام شد ترتیب های ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're excused: تو بخشیده شدی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double level metal: [برق و الکترونیک] فلز دوسطحی [ دی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

committed a serious offense: committed a serious crime

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheeny: ( اصطلاح توهین آمیز برای یهودی ) تو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nattily: بطور اراسته و قشنگ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

committed harakiri: committed suicide in the manner of ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

committed for trial: was placed on trial in a court of l ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serious safety violation: grave infraction of safety regulati ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was afraid: was scared was frightened

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was afraid of his own shadow: was frightened of everything

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mental case: one who is mentally ill

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a nuts: تو یه خل و چلی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waveguide tuner: [برق و الکترونیک] تنظیم کننده موج ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

waveguide wavelength: [برق و الکترونیک] طول موج موجبر فاص ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minoxidil: داروی خوراکی که باعث گشاد شدن رگ ها ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

titmouse: انواع پرندگان گنجشک مانند

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skewer type creel: [نساجی] قفسه نوع دوک چوبی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skewer shaped: long and thin

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm interested: من علاقه مندم

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skimpy meal: small meal

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the wrong side of one's mouth: با ندامت با پشیمانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ace high: ( اصطلاح پوکر ) به دستی گفته می شود ...

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right turn: [عمران و معماری] گردش به راست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maitre d'hotel: سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swishy: ویژ ویژ کنان ( صفت ) دارای صدای وژ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stop sign warrants: [عمران و معماری] ضوابط تابلوی ایست

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gazump: دبه درآوردن رو دست زدن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orchardist: متصدی باغ میوه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stop sign controlled intersection: [عمران و معماری] تقاطع کنترل شده به ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outlet channel: [عمران و معماری] کانال انتهایی - مج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outlet cross or section: [زمین شناسی] سطح مقطع پایانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outlet cross section: [عمران و معماری] سطح مقطع پایانه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affableness: با مهربانی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm bloated: من نفخ کردم انقد بخوری تا معده ات ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fairy dust: گرد و غبار پری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orchardman: متصدی باغ میوه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orchard keeper: one who is charge of caring for a t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backed off: withdrew pulled back

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ducks and drakes: ( افکندن سنگ بر سطح آب به طوری که چ ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beach cleaning: پاکسازی ساحل

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how'd: به معنی: چگونه / چگونه انجام شد ( ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

write on slides: [سینما] طلق های راهنمای صحنه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in one piece: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squab: جوجه کفتر ( آدم ) خپله

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belching: [بهداشت] آروغ زدن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unquote: نقل قول تمام است

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curableness: ability to be cured

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am coping: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am holding up: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm holding up: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloomy prophecy: comfortless forecast

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in one piece: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gloomy prospects: poor chance of success

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am decent: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm decent: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm satisfactory: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dressing off: [نساجی] لعاب گیری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am managing: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am satisfactory: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep eyes off: از کسی یا چیزی چشم برداشتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm coping: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm steady: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm content: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noisy contact: [برق و الکترونیک] اتصال نویزی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm doing fine: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am doing fine: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am surviving: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm surviving: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fair: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am fair: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am steady: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am stable: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am content: حالم خوب است ۳۰ راه متفاوت برای بی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's obviously to all: همه میدونن بر همگان واضح و مبرهن اس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

getting well: recovering from an illness

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

getting a license: receiving a license

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artificial intelligence modeling approach: [ریاضیات] رهیافت مدل هوش مصنوعی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is on you: مسئولیتش با خودته.

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plaque forming unit: [آب و خاک] واحد تشکیل دهنده پلاک

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's killing me: داره اعصابمو خورد میکنه دیوونم میکن ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very welcome: خواهش می کنم، خیلی لطف کردی”. این ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are very welcome: خواهش می کنم، خیلی لطف کردی”. این ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i am not myself: i don't feel well

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده