آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shepherd boy: young boy who raises and grazes she ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary fault: [زمین شناسی] گسل دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose one's hand: lose a skill

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary excavators: [زمین شناسی] حفارهای دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed consideration: [حقوق] عوض قرار دادی ( عوض داده شده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose measure volume: [عمران و معماری] حجم آزاد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

venturesomely: in a venturesome manner

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drive chain: [نفت] زنجیر محرکه ی میز دوار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose material: [نساجی] الیاف تابیده نشده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary drilling system: [نفت] سیستم حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rear cover: back partition

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed contract: [حقوق] قرارداد اجرا شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat eel: کرم کوچک انگل گندم و علوفه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execute cycle: [کامپیوتر] چرخه اجرا

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary switch: [عمران و معماری] کلید دوار / کلید د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatear: چکچکی ( انواع پرندگان پا دراز )

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

executed sale: [حقوق] فروش قطعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfactory profit: [حسابداری] سود قابل قبول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sense switch: [کامپیوتر] سوئیچ حساس کنسول کامپیوت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotary fluid: [نفت] سیال حفاری دورانی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose reed: [نساجی] شانه متحرک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheaten terrier: نوعی سگ دم کوتاه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton frame: [عمران و معماری] قاب اسکلتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat cake: پن کیک گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton barnesses: [نساجی] وردهای کناره

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheatstone bridge: پل وتستون [برق و الکترونیک] پل وتست ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton account: graph in the form of a t that is us ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat worm: کرم کوچک انگل گندم و علوفه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pregnantly: fruitfully productively abundantly ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat stack: خرمن گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revenger for a bloodshed: خون خواه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheat rust: آفت گندم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skeleton grains: [خاک شناسی] ذرات اسکلتی

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound sleep: خواب عمیق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound scholars: دانشجویان برجسته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound slumber: deep sleep

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound scholar: one who is exceptionally educated

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound experience: deeply meaningful experience

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profound interest: دلبستگی زیاد میل عمیق

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confessable: able to be confessed

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extent of testing: [حسابداری] اندازه آزمون

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knight errantry: جوانمردی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest home: محل جمع اوری خرمن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvestman: دروگر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest mouse: The harvest mouse is tiny - an adul ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adolescently: youthfully

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence classes: [ریاضیات] رده های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence theorem: [آمار] قضیه استقلال

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence random variables: [ریاضیات] متغیر های تصادفی مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence functions: [ریاضیات] تابع های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence events: [ریاضیات] پیشامد های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assembly of notables: پارلمان موقتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independence equations: [ریاضیات] معادله های مستقل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dismiss a charge: cancel a legal claim or case agains ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dismiss from: fire from

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lava flows: [خاک شناسی] گدازه پوش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lavatory seat: toilet seat

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined flow: [عمران و معماری] جریان بسته

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined flow system: [عمران و معماری] سیستم جریان محصور

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined region: [عمران و معماری] ناحیه محصور شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined water: [زمین شناسی] آبتخت فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined ground water: [عمران و معماری] سفره آب با فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined water well: [آب و خاک] چاه تحت فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined concrete: [عمران و معماری] بتن محبوس

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined eddy: [عمران و معماری] جریان تلاطمی موضعی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cancerously: in a cancerous manner

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

literary arabic: language used in arabic literature

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confined compression test: [عمران و معماری] آزمایش فشاری محدود ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unappealingly: unattractively

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elbowmeter: [آب و خاک] جریان سنج زانویی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguisement: کتمان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguisedly: قیافه مبدل

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguise one's intentions: hide one's plans or intentions

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguise oneself as: dress up as

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disguiser: one who conceals his appearance

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refill bag: bag that can be filled again

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barrelhouse: رقاص خانه ی کوچک

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agreement by arbitration: [حسابداری] توافق با حکمت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hutment: کلبه سرا/ آلونک سربازی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glory morning spillway: [عمران و معماری] سر ریز شیپوری/ سرر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant wavelength: [برق و الکترونیک] طول موج غالب طول ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beam ends: دو طرف کشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blankety blank: فلان فلان شده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant wave: [برق و الکترونیک] موج غالب موج الکت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doing good: performing charitable acts

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dominant causes: [ریاضیات] علل مسلط

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky motion: [سینما] حرکت لرزشی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky unwinding: [سینما] حرکت نامنظم فیلم [در دوربین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

satisfaction of claim: [حقوق] ایفای تعهد مورد ادعا/پرداخت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reunion of hearts: joining of hearts

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky crawl: [سینما] حرکت نامنظم فیلم [در دوربین ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surgeon general: [بهداشت] پزشک ارشد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stonemasonry: سنگ کاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respective position of two circles: [ریاضیات] وضع دو وایره نسبت به هم

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nectared: شهددار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rigidly jointed framework: [عمران و معماری] دستگاه با اتصال صل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rigidity of molecule chain: [نساجی] سختی زنجیر مولکول

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rigidity of a sphere: [ریاضیات] سختی کره

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sequence control: [کامپیوتر] کنترل متوالی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sequence check: [کامپیوتر] بررسی ترتیبی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respective position: [ریاضیات] وضع نسبی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respective relation: [ریاضیات] رابطه ی مربوطه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudful: حیله گر متقلب

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudulency: فریب امیزی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generally acceptable accounting principles: [حسابداری] اصول پذیرفته شده حسابدار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraudlous: کلاهبردارى

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generally accepted auditing standards: [حسابداری] اصو ل پذیرفته شده حسابرس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subsequent to that event: پس از ان رویداد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narrated by: [سینما] گوینده گفتار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

relativity of knowledge: نسبی بودن دانش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative outcome: [ریاضیات] پیشامد آگاهی بخش

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative book: book serving to impart knowledge

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informative experiment: [ریاضیات] آزمایش آگاهی بخش

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility sits on him: he is responsible he is accountable

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement off the ball: [فوتبال] حرکت بدون توپ

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sunlight recorder: [برق و الکترونیک] ثبات نور خورشید ث ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement detector: [ریاضیات] آشکار ساز حرکت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility accounting: [حسابداری] حسابداری سنجش مسئولیت ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement in and out: [سینما] حرکت رفت و برگشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility matrix: [صنعت] ماتریس مسئولیت ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement in depth: [سینما] حرکت در عمق و برگشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility work breakdown structure: [صنعت] ساختار تقسیم فعالیت ها در پر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement joint: [زمین شناسی] درز جابجایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility center: [حسابداری] مرکز مسئولیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement magnet: [برق و الکترونیک] آهن ربای حرکتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

responsibility reporting: [حسابداری] گزارشگری مسئولیت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement mis en scene: [سینما] حرکت در عمق تصویر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement charge: [برق و الکترونیک] بار حرکتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

movement coil: [برق و الکترونیک] سیم پیچ حرکتی

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output control system: [کامپیوتر] سیستم کنترل ورودی - خروج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input output controller: [کامپیوتر] کنترل کننده ورودی - خروج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eliminated differences: got rid of boundaries

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eliminate indeterminacy: [ریاضیات] رفع ابهام

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input gas: [نفت] گاز تزریقی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression fault: [زمین شناسی] گسل فشارشی یک اصطلاح ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input field: [کامپیوتر] میدان ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input error: entering of incorrect information i ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input equation: [ریاضیات] معادله ی ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immune to hold: [حقوق] مصون داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input block: [برق و الکترونیک] بلوک ورودی بخشی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input capacitance: [برق و الکترونیک] ظرفیت ورودی ظرفیت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input bound: [کامپیوتر] کران ورودی، وسیله ای که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test crushing fest: [نفت] آزمایش فشار

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input media: [کامپیوتر] رسانه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlarge on bail: [حقوق] آزاد کردن به قید کفالت ( یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test: [عمران و معماری] آزمایش فشاری/ تراک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contaminated sample: [نفت] نمونه ی ناخالص

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression stress: [پلیمر] تنش فشاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deficiency index: [ریاضیات] شاخص ناکارایی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input measure: [ریاضیات] اندازه ی ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression joint piezoclase: [نفت] درزه ی فشاری

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input job queue: [کامپیوتر] صف برنامه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression index: [عمران و معماری] شاخص تراکم/شاخص فش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input group register: [برق و الکترونیک] ثبات گروه ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressibility factor: [شیمی] تراکم پذیری/ ضریب تراکم پذیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disruptive discharge: ( برق ) تخلیه در اثر قطع جریان

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database machine: [کامپیوتر] ماشین پایگاه اطلاعاتی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inseparable polynomial: [ریاضیات] چندجمله ای تفکیک ناپذیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressive force compressive stress: [نفت] نیروی تراکمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression wave compressional wave: [نفت] موج تراکمی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inseparable element: [ریاضیات] عنصر تفکیک ناپذیر

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input module: [برق و الکترونیک] مدول ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

database structure: [کامپیوتر] ساختار پایگاه داده ها

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

absurd hypothesis: [ریاضیات] فرض خلف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compression test machine: [عمران و معماری] دستگاه انجام آزمای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input mode: [کامپیوتر] وضعیت /حالت ورودی

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlarge on a point: explain a point in greater detail

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed air sluice: [نفت] دریچه ی کشویی هوای فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

couple truss: [عمران و معماری] خرپای جفت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressed air plant: [نفت] واحد تولید هوای فشرده

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

input outpput unit: [کامپیوتر] واحد ورودی - خروجی

١ ماه پیش

مدال‌های آزاده