آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cicatrectomy: برش جای زخم ، برش جوشگاه زخم

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tea service: سرویس چای خوری

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hagborn: پسر پیر زن فرزند ساحره

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communist manifesto: بیانیه ی کمونیست ها

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chymosin: [علوم دامی] رنین ؛ رنین یا کایموزین ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communist party: حزب کمونیست

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rennin chymotrypsin: کیموتریپسین ، نوعی آندوپپتیدازکه دا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communist country: country which has a government base ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communist era: period during which there were many ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chysarobin: مخلوطی از مواد طبیعی که در درمان بی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communist international: anthem for the communist party thro ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hagride: ناراحت کردن، عاجز کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hagiolatry: ملاپرستی پرستش روحانیون

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haggish: عجوزه وار

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flops: فلاپس به معنی عملیات شناور هر نقطه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ciliectomy: از بین بردن ریشه مژه ، مژه برداری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cilioretinal: مژگانی – شبکیه ای ، مربوط به اجسام ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

learning the ropes: این اصطلاح از دل دریاها به درون ساز ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylocyst: اتساع قسمت تحتانی قنات صدری قنات صد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chyloderma: اتساع رگ لنفاوی پوست بیضه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylology: مطالعه کیلوس کیلوس یا چربابه[ ۱] ( ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylomediastinum: نشت و نفوذ کیلوس به داخل میان سینه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylomicronemia: وجود ( chylomicron ) در خون ، وجود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylopericardium: نشت و نفوذ کیلوس بداخل برون شامه قل ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chyloperitoneum: نشت و نفوذ کیلوس به داخل محوطه صفاق ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylopneumothorax: نشت و نفوذ کیلوس و هوا در یک محوطه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylopoletic: تولید کننده کیلوس کیلوس یا چربابه[ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chymar: نام تجارتی فرآورده های کیموتریپسین

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylifacient: کیلوس سازی کیلوس یا چربابه[ ۱] ( از ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylifaclent: کیلوس سازی کیلوس یا چربابه[ ۱] ( از ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylifaction: تشکیل کیلوس ، ایجاد شیل کیلوس یا چ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylifactive: کیلوس ساز کیلوس یا چربابه[ ۱] ( از ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chyliferous: کیلوس بر کیلوس یا چربابه[ ۱] ( از ی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylocele: نشت و نفوذ مواد لنفی در پرده پوشانن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chthonophagia: خاک خوری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylectasia: اتساع مجاری کیلوس بر کیلوس یا چرباب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylemia: وجود مواد کیلوسی در خون کیلوس یا چر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chylidrosis: تعرق مواد کیلوسی کیلوس یا چربابه[ ۱ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chunky cheeks: گونه های گوشتالو گونه های تپل

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chymase: آنزیمی است که در ترشحات معدی موجود ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bong bong: میخ آمریکاییU شکل و بزرگ

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foule: ( french ) crowd of people

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foulage: [نساجی] آهار دادن پارچه شل و نرم

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fouls and misconduct: [فوتبال] خطاها و رفتار غیر ورزشی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bologna sausage: large beef or pork smoked sausage

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt spray fog test: [نفت] آزمایش خوردگی با آب نمک

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt sieving: [خاک شناسی] غربال نمک

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing time: [پلیمر] زمان پخت

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt seller: نمک فروش

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt sensitivity: [نساجی] حساسیت به نمک در رنگرزی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt spoon: small spoon for taking salt at the ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing membrane: [عمران و معماری] عمل آوردن با ماده ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing period: [عمران و معماری] زمان گیرش

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing system: [پلیمر] سیستم پخت

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing blanket: [عمران و معماری] پوشینه مراقبت - حف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curing compound: [عمران و معماری] ترکیب عمل آورنده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

viceroyalty: مقام و قلمرو نایب السلطنه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

viceregal: وابسته به نایب السلطنه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vicereine: نایب السلطنه زن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

viceroyship: مدت نیابت سلطنت

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

viceregally: like a viceroy

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

viceroyal: مربوط به نیابت سلطنت

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop dead halt: [کامپیوتر] توقفی که نمی توان آن را ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulcerate: زخم دار کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulcerous: وابسته به زخم ( به ویژه زخم دستگاه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulcerative: موجب تولید زخم

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ulcerated: ulcerated gums لثه های قرحه دار ( ز ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muttony: resembling sheep meat

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pappy: بابا جان

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pappyrus: پاپیروس

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for reasons of kashrut: because of jewish dietary laws

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for reasons of conscience: because one's conscience so directs

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutton type: [نساجی] پشم گوسفند نوع گوشتی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nooky: همخوابگی

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lustreer: درخشندگی، صیقل

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fumigated: بخار دادن، دود دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wooziness: dizziness weakness

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lustrate: تطهیر کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lustihood: سر کیفی، پر شهوت

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lustration: پاک سازی تطهیر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinawite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinaw blanket: پتوی کلفت پشمی ( معمولا رنگارنگ و ر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinac: تنگه ی مکینا که دریاچه ی هورون را ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbridled attack: attack that cannot be stopped

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbridledly: uncontrollably

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinaw: قایق کف پهن چارگوش

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinaw boat: قایق ته پهن و نوک تیز

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mackinaw coat: پالتو کلفت پشمی ( نقش چهار خانه )

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight halved joint: [عمران و معماری] درز برجسته

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rifely: commonly usually

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rifeness: فراوانی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straight hole drilling: [نفت] حفاری چاه راست

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is now: همین الان

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is not a recommendation: this is not just a proposal

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is not the right forum: this is neither the right place nor ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is partial: this is only some

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run to run control: [ریاضیات] کنترل مرحله به مرحله

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is simply ludicrous: this is crazy

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run to a person's aid: hurry to help someone

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is not the first time: this has happened before

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is equivalent: [ریاضیات] به بیان دیگر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is needed: [ریاضیات] این عمل بایستی انجام شود

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed the form of: took on the shape of

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed the offensive: began to attack

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

form of class: [ریاضیات] فرم از رده ی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

form of ground: [زمین شناسی] اشکال زمین

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

form of settlement: way in which a debt will be paid

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charity fund: financial fund which donates money ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

something happened to him: he experienced something

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one of the juniors: یکی ازدانش اموزان سال سوم دانشکده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumedly: supposedly

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assurgent: طالع

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assurable: قابل اطمینان

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assume a value: [ریاضیات] قبول کردن یک مقدار

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assume airs: show off

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assume an air of importance: act as if one was important

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assume the purple: be crowned

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed a shape: took on a form

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed an air of: affected an appearance of

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed bond: [حقوق] سند قرضه تضمین شده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed north: [زمین شناسی] شمال فرضی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed decimal point: [کامپیوتر] نقطه اعشار فرضی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed number: [نساجی] عدد فرضی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed responsibility: took the responsibility

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one of the set: part of the group

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assurer: دلگرم کننده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assumed name: false identity

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blue peter: پرچم کبودی که در وسط آن مربع سفیدی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet clay is plastic: گل رس نرم که شکل پذیر است

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chicory: کاسنی تلخ

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freezing of prices: fixing prices at a certain level by ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freezing up heaval: [زمین شناسی] بالا آمدگی در اثر پدید ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freezing zone: [عمران و معماری] عمق یخبندان

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chicory root: ریشه کاسنی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freezing of capital: act of making funds or property unu ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freezing point frosting point: [نفت] نقطه ی انجماد

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet cooper: سازنده چلیک برای مایعات

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet electrolytic capacitor: [برق و الکترونیک] خازن الکترولیتی ت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet bargain: bargain made between parties who ar ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet gas: [مهندسی گاز] گاز مرطوب

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet partial melting or melting or melting: [زمین شناسی] ذوب بخشی مرطوب - آب سب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wetter: تر کننده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet intake tower: [عمران و معماری] برج آبگیر تر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet or bulb temperature: [زمین شناسی] دمای تر، دمای مرطوب - ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet down: بوسیله اب پاشی خیس کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet nellie: feeble - minded person ( derogatory ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet equatorial climate: [زمین شناسی] اقلیم استوایی مرطوب

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wettish: رطوبت دار

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet plate process: wet collodion process

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet ones whistle: ( informal ) to take a drink

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet sieving wet sieving analysis: [آب و خاک] الک کردن تر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wettable: قابل خیس کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wetland or wetlands or wetlands: [زمین شناسی] سرزمین مرطوب

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet fly: طعمه ی مصنوعی ( شناور در زیر آب )

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chicopee: city in massachusetts ( usa )

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet assay: [زمین شناسی] عیاریابی تر - هر نوع ر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet pack: درمان از راه پیچیدن بیمار در ملافه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chicolay: ( slang ) liar

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wet collodion process: wet plate process

٣ ماه پیش

مدال‌های آزاده