پیشنهادهای مینا مهرآذر (١٥٦)
فرض مقدم
در مدیریت و علوم نظامی: زنجیره فرماندهی، سلسه مراتب فرماندهی
انتشار ( مقاله، مطلب و . . . ) رواج
بحران شرایط آشفته
اتصال، پل ، پیوند
یک اصطلاح است به معنی : پیروی از چیزی یا کسی دنباله روی کسی یا چیزی بودن پا جای پای کسی گذاشتن
اصطلاح : تر و خشک را با هم سوزاندن یعنی چیزهای ارزشمند همراه با زباله ها درو ریخته شود ) ترجمه تحت لفظی میشه : آب تشت و بچه رو با هم دور بریزه. . .
در زمینه اقتصادی معاف از مالیات
قطبیدگی ( سیاست و علوم اجتماعی )
قطبیدگی ( در سیاست و علوم اجتماعی ) قطبش ( در فیزیک )
غیرطبقاتی ( جامعه )
مردم نگاری قوم نگاری
مراقب بودن احتیاط کردن توجه کردن به کسی یا چیزی
با توجه به آن . . . ( شرایط، گفته، قضیه. . . ) با احتساب آن. . .
به بیانی. . . اینطور گفته می شود . . .
در حسابداری و اقتصاد : خانوار
یکسان سازی ، یکنواخت کردن دو چیز to become equal
تناقض ظاهری مثل ترکیبات کلامی: غم شیرین جوکِ جدّی قیام آرام فریادِ خاموش آرام بشتاب
در علم اقتصاد و جامعه شناسی: به معنی ابزار تولید
نومانکلاتور واژه ای روسی به معنی �لیست افراد خاص� یا همان نوکیسه گان روسی است
مخاطب خاص دیگری مهم[۱] ( به انگلیسی: Significant other ) یک اصطلاح فراگیر است که به پارتنر شخص گفته می شود که با او رابطه نزدیک دارد بدون اینکه هیچ ن ...
lest he create a scene or run into danger: که مبادا او قشقرقی به پا کند یا برای خود مشکلی بسازد.
autism spectrum: طیف اوتیسم ( Autism Spectrum Disorder ) یا ASD اختلال طیف اوتیسم
دفاع شخصی
آموزش چندجانبه آموزش چندمهارتی
People's Party حزب مردمی
مولیبدیک اسید
طغیان هیجانی ابزار احساسات شدید برون ریزی احساسی
کامپیوتر: حافظه قابل آدرس دهی با محتوا یا حافظه تداعی گر
گوشت شکار It is often used as a spice in dishes containing wild game.
معادل انگلیسی four limbed دارای چهار اندام
چهاراندامان ( موجوداتی که دارای چهار اندام باشند مانند پرندگان، خزندگان، پستانداران و دوزیستان )
تأمین کننده
تأمین کردن ( مثلا نیروی انسانی، نفرات، اطلاعات، خوراک، برای مکانی یا چیزی ) فراهم کردن
همان لغت راند است که در بازی های رزمی مثل بوکس به کار می رود. دور - ست - نوبت
دور ( بازی ) - نوبت ( بازی )
انگوب ( زیر لعاب ) به دوغاب رس یا انواع دیگر خاکها و مواد مورد استفاده در تولید سرامیک اطلاق می شود که جهت پوشش بدنهٔ سفالینه یا سرامیک به کار می رو ...
مترادف foresight آینده نگر، دوراندیش، پیشگو
پیشرفته جلوتر ( مثلا جلوتر از زمان بودن )
as a noun: obstacle, advesity مانع، ایراد، دشواری، سختی
ابزار آشپزخانه : کفگیر، ملاقه
تحت بازجویی مورد بازجویی مورد تردید
هضم دارو، مواد، غذا و . . . جذب به بدن
output: mental or artistic production اثر ادبی یا هنری
لغت عامیانه برای semaphore به معنی مخابره - سیستم انتقال پیام
پزشکی: کولینرژیک ( در نورولوژی به همه بخش های سیستم عصبی که در طول عملکرد خود از استیل کولین استفاده می کنند گفته می شود )
دولت وقت
دادستان ناحیه ای ( در آمریکا )
در ترکیب urnfield culture به معنی فرهنگ خاکستردان: از فرهنگ های عصر برنز در اروپای مرکزی بود. نام این فرهنگ از سنت مرده سوزی آن مردم و قرار دادن ...
فرهنگ ویلانُوا یا ولانوا ولانوا کهن ترین فرهنگ عصر آهن در شمال و غرب ایتالیا است و بلافاصله پس از عصر برنز فرهنگ نیاویلانوایی پدیدار می شود