پیشنهاد‌های سادات خاتمی (٣٣٤)

بازدید
٤٢٨
پیشنهاد
٢

غیَه کشیدن: داد کشیدن

پیشنهاد
٢

فوتور یا فوتول: زبر و زرنگ، زبل و شیطون مخصوصاً به بچّه ها می گویند.

پیشنهاد
٢

بهش رو بدی آسترش رو هم می خواد: کاری نکن روش زیاد بشه ( پُرروش نکن ) . تو خوبی کردن زیاده روی نکن وگرنه پرتوقّع می شه.

پیشنهاد
١

تَسویف، کار امروز را به فردا افکندن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

تَسویف امروز و فردا کردن کار امروز را به فردا افکندن [سَوفَ: حرف استقبال است و بر سر فعل مضارع می آید. سوف أذهَبُ: خواهم رفت. ]

پیشنهاد
٣

( به کسی ) پیچیدن: سختگیری کردن و گیر دادن، بداخلاقی کردن و سخت گرفتن

پیشنهاد
٣

کسی را هوله بستن ( هوله بر وزن کوله ) : به پر و پای کسی پیچیدن، زیاد دستور دادن و اصرار به انجام، خسته کردن به خاطر گیر دادن و پافشاری بر انجام کاری

پیشنهاد
٣

کافر و مسلمون سوا کردن: فرق گذاشتن، به میل خود عدّه ای را برگزیدن

پیشنهاد
٣

افتادن، تقصیرِ کسی: تقصیری، به گردن کسی افتادن - از شانسم همه چی افتاد تقصیر من! - بازم که تقصیرِ تو افتاد!

پیشنهاد
٣

کلوخ گذاشتن ( روی چیزی ) : نادیده گرفتن، اهمّیت ندادن به یک اتّفاق و رد شدن از آن

پیشنهاد
٣

غُدّه: غُد، مغرور

پیشنهاد
٥

با پول نمی شه خرید یا مگه با پول می شه خرید؟ یعنی ارزشش خیلی بالاست. این قدر باارزش و گران است نمی شود برایش قیمت تعیین کرد. - اون ویلای بالای شهرش ...

پیشنهاد
٤

می شِنِست: می نشست بشیندونم: بنشانم

پیشنهاد
٥

چوبش ( روی ) پشتش است: سرِ دعوا دارد، آماده برای دعوا و جدل است. توپش پُر است. مخصوصاً موقعی به کار می رود که هنوز مشخّص نشده چه کسی مقصّر است. - ت ...

پیشنهاد
٤

از دین در اومده: بیش از حدّه، بی شماره - امسال باغاشونو ندیدی. پسته از دین دراومده! یعنی: پسته هاشون اینقد زیاده که نگو!

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اَحزان: حُزن ها، غَم ها اِحزان ( باب افعال ) : غمگین کردن

پیشنهاد
٠

ملحد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پلشت

پیشنهاد
٤

خَف کردن = قایم شدن، در کمین بودن، پنهان شدن به قصد شکار یا فرار.

پیشنهاد
٤

پنغال: پنجول، چنگ

پیشنهاد
٤

کاموا کردن: کمباین کردن، درو کردن و خرمن

پیشنهاد
٤

باسکو: باسکول باسکو کردن: وزن کردن با ترازوی بزرگ

پیشنهاد
٤

گوشه زدن: با گوشه و کنایه با کسی سخن گفتن، به طعن گفتن

پیشنهاد
٤

به خود بستن: کاری یا اخلاقی را به خود تلقین کردن، وانمود کردن - تو هم که تنبلی رو به خودت بستی!

پیشنهاد
٤

از این بخور، از اون بخور. دندون نداری، نخود بخور! این ضرب المثل وقتی به کار می رود که با وجود دانستن مشکل کسی از او می خواهیم همان کار مربوطه را که ن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

بَرشَقَ: تازیانه زد، تکّه تکّه کرد رباعی مجرّد، مصدر: بَرشَقَة

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

شَمْعَلَ: پراکنده شد. رباعی مجرّد، مصدر: شَمْعَلَة

پیشنهاد
٧

زَنَندون: زن جماعت

پیشنهاد
٦

از در، تو نمی آد: سابقاً که چاقی ( خصوصاً برای خانم ها ) حُسن محسوب می شد به عنوان تعریف از این اصطلاح اغراق آمیز استفاده می کردند. یعنی طرف اینقدر ه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

گرمسار نانی دارد به نام تافتون که برعکس تافتون تهران و سایر شهرها ضخیم است.

پیشنهاد
٥

جِلِزقه: جلیقه

پیشنهاد
٠

در جهان مطرح است، جلوه گری می کند.

پیشنهاد
٧

صلوات راهی کردن: صلوات فرستادن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

به غیر از، به جز عدا، حاشا و خلا حروف جرّ هستند و معنی استثناء دارند.

پیشنهاد
٦

یاقان: یقین، به یقین

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در الصحاح می گوید: آن گل خالص آمیخته به خاک است که چون بخشکد ( وقت دست زدن ) صدا می دهد، و چون آن را بپزند فخّار گویند. صَلصَلَ در اصل صدا کردن است. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

وَلوَلَ: فریاد و آه و ناله کرد، واویلا گفت، شیون و زاری کرد فعل رباعی مجرّد، مصدر: ولولَه، وَلوال

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سوره آل عمران ، ۱۸۵ . . . فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ. . . و هر کس از آتش دوزخ دور شده، و به بهشت وارد شود، نجات ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

هَمْهَمَ: ( فعل رباعی مجرّد ماضی ) زمزمه کرد، آهسته سخن کرد، غرغر کرد. مصدر: همهمَه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹شَعشَعَ: فعل رباعی مجرّد 🔹معانی: درخشید و منتشر شد، تابید و پراکنده شد، شروع به تلالؤ و برق زدن کرد. 🔸شعشعَتِ الشّمسُ: أَرْسَلَتْ ضِیاءَها وان ...

پیشنهاد
٦

زن بچّه دار نگیری به کار، می خوره ناهار، می کنه فرار! معنی این ضرب المثل واضح است. در کمک گرفتن، به امید زن بچّه دار نباش.

پیشنهاد
٠

اگر کار تو ناقص و ناکافی است، غصّه نخور، خدا که چاره ساز و بخشنده است. در موقعیتی می گویند که کاری از دست آدم برنمی آید و توکّلش به خداست.

پیشنهاد
٦

دختر داری، قلعه داری: وقتی فرزند دختر داری، باید حسابی حواست به او باشد و از او محافظت و مراقبت کنی.

پیشنهاد
٠

وقتی فرزند دختر داری باید حسابی حواست به او باشد و از او محافظت کنی. ( ضرب المثل گرمساری ها )

پیشنهاد
٠

این کار را که شروع کرده بودی تمام کن، بعد سراغ کار جدید برو. این خرابی را که به بار آورده ای درست کن، بعد سراغ کار دیگر برو.

پیشنهاد
٠

یعنی هنوز این کار را که شروع کرده بودم تمام نکرده ام که بخواهم کار دیگری را شروع کنم. کارم ناتمام مانده.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کَبْکَبَ: به روی درافکند، نگون سار کرد رباعی مجرّد کَبکَبَ ( ماضی ) ، یُکَبکِبُ ( مضارع ) ، کَبکَبَه ( مصدر )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطیب، زبان آور

پیشنهاد
٠

بچّه داری، سرِ داری یعنی بچًه داشتن و رسیدگی به او و تربیتش این قدر سخت است که گویا بالای دار هستی!