پیشنهادهای سادات خاتمی (٣٣٤)
بَلکَن: بلکه
نومزِه یا نامزه: نامزد
أیْم: سوگند، قسم أیمُ اللّٰه: به خدا قسم
قُشار: فشار قشار دادن: فشار دادن، هول دادن
گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره، تنگت نگرفته هر دو تاش یادت بره! موقعی به کار می رود که فرد هنوز با وضعیت های سخت تر از وضعیت فعلی مواجه نشده است.
وِرده وِرده: گوله گوله، غذایی خمیرمانند و نیمه جامد ( مثل فرنی ) که صاف و یکدست نشود.
گولّه ( گلوله ) : مچاله
شغال مرغای من نیست: عددی نیست. برای من تهدیدی به حساب نمی آید.
گیر گرفتن: گیر کردن
لورچ یا لورچ و پورچ: چروک
کَل پدر: ناپدری
تنبیه: بیدارسازی، ریشه نبه تنبیح که شما نوشتید از ریشه نبح به معنای بانگ سگ و نیز غوغا کردن، هجو گفتن است. البته در این باب استعمال نمی شود.
کتک کتک کردن: زدن حرف ها و انجام کارهایی که کتک خوردن در پی دارد. - حواست باشه. داری کتک کتک می کنی ها؟!!
زیر شال کسی پُر بودن: سیر بودن اطمینان داشتن به رسیدن غذای بهتر یا حمایت از جای دیگر - چرا غذاتو نمی خوری؟ نکنه زیر شالت پُره؟!
گران بازی: گران فروشی گرون باز: گرون فروش
قاپک: قوزک پا و زانو
اصطلاح به خود افتادن به خودش افتاده: ۱. هول شده و داره سرخود یه کارایی به نفع خودش می کنه. ۲. بدون توجّه به دیگران یا دور از چشم دیگران داره حسابی م ...
سنگ افتادن در کتری یا ظرف غذا: دیرجوش بودن، وقتی می گوییم که غذای مایع یا آب به جوش نمی آید. - اینم که جوش نمی آد، انگار سنگ افتاده توش!
- غذا سه ساعته رو گازه آخ نگفته! یعنی نپخته، همون جور مثل اوّلش مونده. - همه چی رو به هم ریخت یک آخ نگفت. یعنی عکس العملی نشون نداد عین خیالش نب ...
گُر گُر، گُرّ و گُر: رفت و آمد پشت سر هم و زیاد زیاد و فراوان - وایسا، نیا! داره گر گر ماشین رد می شه.
کوت کردن، کود کردن: روی هم انبار کردن، تلنبار کردن
( کاری را ) از خود دیدن: اطمینان به توانایی خود در انجام کاری - از خودش می بینه که پیش قدم شده. از خود ندیدن: در خود سراغ نداشتن، حال و حوصله و توا ...
دم و دستگاه دیدن: دم و دستگاه چیدن، تدارک عالی برای مهمانی
تُکُم، تَکُم: تکان
گَل: گلو، گردن
چَپی: چفیه، چپیه
لا زدن: تا زدن، تا کردن لباس و پارچه
بادی که صبح دم خروس رو تکون بده تا شب دم خر رو می کنه ( ضرب المثل ) : باد صبح زود، تا شب طوفان می شه. از اوّلش که این طور قوی و شدیده، آخرش چی می ش ...
بکُش کاری را انجام دادن: کاری را خیلی سریع و بدون اتلاف وقت انجام دادن
سِبِر: با پشتکاری فراوان، مُصِرّانه و پیگیرانه
Can I get/have your number? What's your number? Would you give me your ( phone number ) , please? Could I have your phone number? Let me get your num ...
خُرد ( صفت ) : کودک، کوچک، حقیر خُردی ( حاصل مصدر ) : کودکی، کوچکی، حقارت
عینِ ثابت یعنی حقیقتِ ثابتِ هر چیز در علم خداوند قبل از تجلّی و ظهور در عالم. هر موجودی در جهان، تجلّیِ عینِ ثابتِ مخصوصِ خودش است.
ضیق، مضیقه ضاقَ فعل است، یعنی: تنگ شد، ناتوان شد، محدود شد.
آب دون سوا: آب و دانه سوا خورش و غذای آبکی که جا نیفتاده باشد و بسیار آبکی و کم مایه باشد.
وا، وای
حروفی که به هنگام تعجّب بیان می شوند؛ همچون، وای، وا، واه، اوا و. . . در نگارش، پس از این اصوات، علامت تعجّب می گذاریم.
اِبو: اِوا، وا! حرف تعجّب در گویش قدیم گرمساری ها
وا
حیوونکی یا حیوونی: طفلکی، طفلی، بیچاره در مقام تأسّف و ترحّم به شخصی گفته می شود.
توفیر از باب تفعیل ( ریشه: وفر ) وَفَّرَ ( ماضی ) ، یُوَفِّرُ ( مضارع ) ، تَوْفیر ( مصدر ) توفیر: به وجود آوردن، پدید آوردن، تأمین کردن، آماده کردن ...
نان قلاچ یا قالاج در ابتدا نان سفر و نان عشایر بوده که خشک و نازک بوده. امروزه در شهرهای شمالی نانی ضخیم به این نام و همچنین کلاج، قلاچ و کلاچ نون دا ...
بشک
عالَمین: جهان ها عالِمین: دانشمندان، دانایان عالِمَیْن: دو دانشمند
فرزند خان، پسر خان، بزرگ زاده
به دل چسبیدن، مطبوع واقع شدن، بسیار خوش آمدن به جان نشستن
چسبیدن، حال خوبی دادن، به دل نشستن - چقدر این آهنگ به جونم نشست!
گرم شدن وجود، حسابی و دلنشین گرم شدن - ده دقیقه نشستم تو آفتاب، جونم گرم شد.
همیشه ی خدا:همیشه، مُدام، هر دفعه، بدون استثناء as always all the time day in and day out
اگه تو جدول چهار حرفی اومده می شه ابوی.