تاریخ
١ ماه پیش
متن
Lucky for him, his alibi is watertight.
دیدگاه
١

چه خوش شانسه ( شانس آورده ) ، بهانه اش ( عذرش ) بی عیبه ( موجهِ - محکمه )

تاریخ
١ ماه پیش
متن
If you scuff like that, you'll wear the heels out.
دیدگاه
٠

اگه اینجوری پاهای خودتو ( کفش های خودتو ) روی زمین بکشی ، پاشنه های کفشتو خراب ( ساییده ) می کنی .

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
They used to donate large sum of money to the Red Cross every year.
دیدگاه
٠

سابقاً ( قبلا ) آنها مبالغ زیادی را به صلیب سرخ اهدا می کردند.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
He settled back in the rear of the taxi.
دیدگاه

او پیش تر ( قبل تر ) در عقب تاکسی نشسته بود.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The party was a bit of a damp squib.
دیدگاه
٠

مهمونی بدتر از حد انتظار بود - مهمونی خیلی ( بیش از حد ) مایوس کننده ( بی مزه ) بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Don't dally: we must move on.
دیدگاه
٠

وقت رو تلف نکن ( فس فس نکن - طفره نرو - تاخیر نکن - . . . ) ما باید حرکت کنیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Don't dally over your meal, we don't want to miss our train.
دیدگاه
٠

در ( خوردن ) وعده غذایی خود وقت تلف نکن ( فس فس نکن - نلاس ) ، ما نمی خواهیم قطار مونو از دست بدیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Don't dally along the way! We haven't got much time.
دیدگاه
٠

در طول راه ( مسیر ) وقت تلف نکنید، وقت زیادی نداریم.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
If you're stuck for something to do tonight, come out with us.
دیدگاه
٠

اگر امشب برای انجام دادن کاری ( چیزی ) گیر کردی ( دچار مشکل شدی ) به ما بگو ( با ما در میون بذار )

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It is a mark of depravity to make a mock of good advice and kind rebuke.
دیدگاه
٠

خندیدن به ( مسخره کردن ) پند های خوب ( سودمند ) و ملامت های مشفقانه ( حاکی از لطف ) نشانه ی انحراف اخلاقی ( شرارت ) است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Even one minute's lateness would earn a stern rebuke.
دیدگاه
٠

حتی یک دقیقه تاخیر توبیخ ( سرزنش ) سخت و شدیدی را به دنبال خواهد داشت.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The girl may or may not outgrow her interest in fashion.
دیدگاه
١

شاید ( ممکنه ) یا شایدم نه ، آن دختر علاقه اش رو به مد ( فشن ) از دست بده .

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Nurses soon become inured to the sight of suffering.
دیدگاه
٠

پرستاران به زودی به دیدن درد و رنج خو می گیرند ( عادت می کنند ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The fox is known by his brush.
دیدگاه
٠

روباه با دم نرم و فرچه مانند خودش شناخته شده ست . یا ( روباه به دم نرم و فرچه مانند خودش مشهوره )

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I would like to brush up my zoology.
دیدگاه
٠

دلم می خواهد ( مایلم ) جانورشناسی را دوباره بخونم ( مرور کنم )

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Don't be a wimp.
دیدگاه
٠

بزدل نباش - بی عرضه نباش

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I'm afraid I'm a bit of a wimp when it comes to climbing up ladders.
دیدگاه
٠

شرمنده، وقتی نوبت به بالا رفتن از نردبان میرسه من یکم ترسو ام ( بی عرضم )