پیشنهادهای حمیدرضا امانی (٨١)
take it further پیش بردن میتونه بحث/ایده/پروژه/فعالیت باشه
خیلی دور خیلی نزدیک
حرف حساب جواب نداره/حق با فلانیه البته اینجا هرچی میتونه باشه Fair's fair—we were here first حق با ماست . ما اول اینجا بودیم
خالی بستن
شخص یا چیزی که بالاترین جایگاه رو داره گل سرسبد He is regarded as the ‘first among equals’ by the other office clerks او توسط سایر کارمندان اداری به ...
همه جوره She regarded herself, first and last, as a musician او خودش را، همه جوره یک موسیقیدان می دانست
به عنوان جمع بندی
نعریف عبارت ادامه دادن به کار یا تلاش با وجود نداشتن منابع، انرژی، ایده یا پول ترجمه پیشنهادی : زور زدن/تلاش کردن players are running on empty and de ...
من راحتم ‘Do you want to watch this or the news?’ ‘Oh, I'm easy. It's up to you
مست و پاتیل
کنکاش کردن dig deep into the records to find the figures you want برای یافتن ارقام مورد نظر در آمارها کنکاش کنید فکر اساسی کردن dig deep for the eart ...
مردن و رفتن You'll be sorry you said that when I'm dead and gone وقتی مُردم و رفتم، از گفتن این حرف پشیمان خواهی شد
wouldn’t be seen dead in pink T - shirt اگه بمیرم هم تیشرت صورتی نمی پوشم ( دیده نمیشم ) wouldn’t be caught dead in Chicago اگه بمیرم هم شیکاگو نمی ...
عزیز Dear old Sue! I knew she'd help سو عزیز! می دانستم که او کمک خواهد کرد
عزیزان
خطری ??Would I be on dangerous ground if I asked why خطری نیست بپرسم چرا؟؟
دلسرد کردن
جارو کردن به معنی اخراج کردن تمام افراد یک جا و به معنی بردن/از آن خود کردن مسابقه/مدال/انتخابات
ارزون/مفت
پوچ آوردن به معنای نتیجه نگرفتن/فراموش کردن/شکست خوردن
به تنهایی دست به کار شدن
- شو He boughta car after all—and a nice one at that بالخره یه ماشین گرفت - یدونه خوبشو گرفت
همچنان an as yet unpublished report یک گزارش همچنان چاپ نشده
همچنان
one kind or another به نوعی We've all got problems of one kind or another همه ما به نوعی با مشکلاتی مواجه بوده ایم
یه چیزیش هست
اینجوری هم نوشته میشه all - in - one همه کاره
عین چی The man is guilty as all get out این مرد عین چی گناهکاره We rushed like all get out عین چی عجله کرد
اونقدر ها هم. . . نیست
از بین این همه آدم
باد موافق شرایط مساعد
سوار بر موج چیزی بودن Schools are riding a wave of renewed public interest مدارس سوار بر موجی از خیر عمومی تازه شده هستند
جار و جنجال به پا کردن
به دقت به صحبت های کسی گوش دادن
نه دقیقا
the news is not good any way you slice it هرجور که حساب کنی، خبر خوبی نیست
سرپایینی رفتن هم به معنای آسون تر شدن و هم به معنای پایین رفتن و بدتر شدن
حرف مردیکیه
هر جور که صلاحه/خود دانی
in a big way بدجور The new delivery service has taken off in a big way سرویس تحویل جدید بد جوری رونق گرفته است.
هم فال و هم تماشا
tread water موقتاً گذروندن I decided to tread water until a better job came along تصمیم گرفتم موقتا بگذرونم تا کار بهتری پیش بیاد
تو دیوار رفتن ( شکست خوردن/ورشکشت شدن )
دوراندیشی کردن
هر بامبولی که بلد بودم زدم
معجزه کردن
do something with a light touch کاری رو با ظرافت انجام دادن
get on top of something میشه فائق آمدن get on top of somebody میشه فراتر رفتن
جمع و جور کردن افکار
شهره شهر بودن/شدن