تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

take it further پیش بردن میتونه بحث/ایده/پروژه/فعالیت باشه

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
١

خیلی دور خیلی نزدیک

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرف حساب جواب نداره/حق با فلانیه البته اینجا هرچی میتونه باشه Fair's fair—we were here first حق با ماست . ما اول اینجا بودیم

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

خالی بستن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

شخص یا چیزی که بالاترین جایگاه رو داره گل سرسبد He is regarded as the ‘first among equals’ by the other office clerks او توسط سایر کارمندان اداری به ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

همه جوره She regarded herself, first and last, as a musician او خودش را، همه جوره یک موسیقیدان می دانست

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان جمع بندی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نعریف عبارت ادامه دادن به کار یا تلاش با وجود نداشتن منابع، انرژی، ایده یا پول ترجمه پیشنهادی : زور زدن/تلاش کردن players are running on empty and de ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

من راحتم ‘Do you want to watch this or the news?’ ‘Oh, I'm easy. It's up to you

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مست و پاتیل

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کنکاش کردن dig deep into the records to find the figures you want برای یافتن ارقام مورد نظر در آمارها کنکاش کنید فکر اساسی کردن dig deep for the eart ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مردن و رفتن You'll be sorry you said that when I'm dead and gone وقتی مُردم و رفتم، از گفتن این حرف پشیمان خواهی شد

پیشنهاد
٠

wouldn’t be seen dead in pink T - shirt اگه بمیرم هم تیشرت صورتی نمی پوشم ( دیده نمیشم ) wouldn’t be caught dead in Chicago اگه بمیرم هم شیکاگو نمی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عزیز Dear old Sue! I knew she'd help سو عزیز! می دانستم که او کمک خواهد کرد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عزیزان

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خطری ??Would I be on dangerous ground if I asked why خطری نیست بپرسم چرا؟؟

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دلسرد کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

جارو کردن به معنی اخراج کردن تمام افراد یک جا و به معنی بردن/از آن خود کردن مسابقه/مدال/انتخابات

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارزون/مفت

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

پوچ آوردن به معنای نتیجه نگرفتن/فراموش کردن/شکست خوردن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به تنهایی دست به کار شدن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

- شو He boughta car after all—and a nice one at that بالخره یه ماشین گرفت - یدونه خوبشو گرفت

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

همچنان an as yet unpublished report یک گزارش همچنان چاپ نشده

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

همچنان

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

one kind or another به نوعی We've all got problems of one kind or another همه ما به نوعی با مشکلاتی مواجه بوده ایم

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

یه چیزیش هست

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اینجوری هم نوشته میشه all - in - one همه کاره

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

عین چی The man is guilty as all get out این مرد عین چی گناهکاره We rushed like all get out عین چی عجله کرد

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اونقدر ها هم. . . نیست

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

از بین این همه آدم

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

باد موافق شرایط مساعد

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سوار بر موج چیزی بودن Schools are riding a wave of renewed public interest مدارس سوار بر موجی از خیر عمومی تازه شده هستند

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جار و جنجال به پا کردن

پیشنهاد
٠

به دقت به صحبت های کسی گوش دادن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نه دقیقا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

the news is not good any way you slice it هرجور که حساب کنی، خبر خوبی نیست

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرپایینی رفتن هم به معنای آسون تر شدن و هم به معنای پایین رفتن و بدتر شدن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرف مردیکیه

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

هر جور که صلاحه/خود دانی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

in a big way بدجور The new delivery service has taken off in a big way سرویس تحویل جدید بد جوری رونق گرفته است.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

هم فال و هم تماشا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

tread water موقتاً گذروندن I decided to tread water until a better job came along تصمیم گرفتم موقتا بگذرونم تا کار بهتری پیش بیاد

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

تو دیوار رفتن ( شکست خوردن/ورشکشت شدن )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوراندیشی کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هر بامبولی که بلد بودم زدم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معجزه کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

do something with a light touch کاری رو با ظرافت انجام دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

get on top of something میشه فائق آمدن get on top of somebody میشه فراتر رفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جمع و جور کردن افکار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شهره شهر بودن/شدن