پیشنهادهای like crazy (٢٩٨)
به دقت به صحبت های کسی گوش دادن
نه دقیقا
the news is not good any way you slice it هرجور که حساب کنی، خبر خوبی نیست
سرپایینی رفتن هم به معنای آسون تر شدن و هم به معنای پایین رفتن و بدتر شدن
حرف مردیکیه
هر جور که صلاحه/خود دانی
in a big way بدجور The new delivery service has taken off in a big way سرویس تحویل جدید بد جوری رونق گرفته است.
هم فال و هم تماشا
tread water موقتاً گذروندن I decided to tread water until a better job came along تصمیم گرفتم موقتا بگذرونم تا کار بهتری پیش بیاد
تو دیوار رفتن ( شکست خوردن/ورشکشت شدن )
دوراندیشی کردن
هر بامبولی که بلد بودم زدم
معجزه کردن
do something with a light touch کاری رو با ظرافت انجام دادن
get on top of something میشه فائق آمدن get on top of somebody میشه فراتر رفتن
جمع و جور کردن افکار
شهره شهر بودن/شدن
مایه ناامیدی
خودشه همینه
حله
این شد که اون شد
روز رو شب کردن
دور خود چرخیدن درجا زدن
بچه بازی
سنگ صبور
به مدد
چشم بسته
همه چی جوره اوضاع بر وفق مراده
یه معنی دوپهلو و کنایی هم داره یعنی اصلا سورپرایز و غافلگیر نشدید she showed up an hour late, surprise surprise یعنی دیر اومدن عادت دخترس
dance/sing/cook/play/act/talk up a storm طوفان/غوغا به پا کردن حالا میتونه آشپزی کردن خوندن رقصیدن یا هر فعلی که این ساختار بهش بخوره باشه افعال بی ا ...
طوفان به پا کردن
جیگر آدمو آتیش میزنه
خیال خام
کسی رو تا عرش بالا بردن
رو مخ کسی رفتن
به حال من فرقی نمی کنه
برو خداتو شکر کن
کجاشو دیدی حالا!!!
وقتی کار به جاهای باریک بکشه
دقی
راست و ریس کردن کارها
ضد بشری
به شماره انداختن نفس کسی/چیزی Throat cancer did a number on me a few years ago سرطان گلو چند سال پیش نفسم رو به شماره انداخت The Covid - 19 pandemic ...
میلیمتری
از ذهن پریدن
هم راجع افراده هم وضعیت پس میشه گل و بلبل هم ترجمش کرد life is not all sweetness and light
دل بستن
in character | out of character در راستا یا برخلاف شخصیت کسی his behavior was completely in/out of character رفتار دیشب طرف کاملا در راستا یا برخلاف ...