ترجمه‌های گلی افجه (٢٥٢)

بازدید
٤٨٩
تاریخ
٥ سال پیش
متن
" Yes -- but you keep mum.
دیدگاه
٧

بله اما تو زبونت رو نگهدار

تاریخ
٥ سال پیش
متن
So, darling, keep mum about where we are.
دیدگاه
٩

خب عزیزم , نگو ما کجا هستیم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Please will everyone keep mum about Saturday. We want to give them a real surprise.
دیدگاه
٥

لطفا همه در مورد روز شنبه حرفی نزنند می خواهیم انها را واقعا غافلگیر کنیم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
In her autobiography she occasionally refers to her unhappy schooldays.
دیدگاه
٢

او در زندگی نامه اش گاهی به خاطرات تلخ دوران مدرسه اشاره می کند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You really are a darling, Barney.
دیدگاه
٦

تو واقعا نازنینی , بارنی

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She called him darling. It sounded so forced.
دیدگاه
٤

او ان مرد را عزیزم صدا زد اما بنظر میرسید مجبور است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
This little outfit for the baby is just darling.
دیدگاه

این لباس بچه کوچولو خیلی مامانی است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's fine with me if you go off with your darling brother and leave me here all alone!
دیدگاه
٤

اگر با برادر عزیزت بروی ومرا تنها بگذاری خوشحال می شوم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If the exercise causes discomfort, stop immediately.
دیدگاه
٣

اگر تمرینات سبب ناراحتی شما می شود فورا انرا قطع کتید

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I overcame his lead on the last turn of the race.
دیدگاه
٣

من در اخرین دور مسابقه به برتری او خاتمه دادم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We were overcome by the powerful images of suffering in the film.
دیدگاه

ما با قدرت به تصاویری از رنج در فیلم ( بر احساس بیننده ) چیره شدیم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The motto of the company is unity, practicality, conscientiousness and aggressiveness.
دیدگاه
٠

شعار شرکت وحدت , عملی بودن درستکاری و پشتکار است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
After what he did, he deserves to be put away for life.
دیدگاه
٥

بعد از کاری که کرد مستحق مرگ است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He was put away for ten years for armed robbery.
دیدگاه
٦

او بخاطر سرقت مسلحانه ده سال زندانی شده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He must have put away a bottle of whisky last night.
دیدگاه
٦

او باید یک بطری ویسکی را دیشب تمام کرده باشد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's amazing the amount that child can put away.
دیدگاه
٢

خیلی عجیب است این همه بچه می توانند کنار گذاشته شوند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
"Yes, Mum," replied Cheryl as she slowly put away her doll.
دیدگاه
٠

شریل جواب داد بله مامان و عروسکش را کنار گذاشت

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She has a few thousand dollars put away for her retirement.
دیدگاه
٣

او چندین هزار دلار برای بازنشستگی خود کنار گذاشته

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He has a nice sum of money put away.
دیدگاه
٧

او مقدار قابل توجهی پول کنار گذاشته

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Do you want to go to the movies? It depends. I might have to baby-sit.
دیدگاه
٣

دوست داری بریم سینما ؟بستگی داره ممکنه مجبور باشم از بچه مراقبت کنم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He had found the clue to unlock the whole mystery.
دیدگاه

او کلیدگشودن قفل تمام معما را پیدا کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He happened on a clue to the mystery.
دیدگاه
١١

او اتفاقی به یک سر نخ معما برخورد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The only clue to the identity of the murderer was a half-smoked cigarette.
دیدگاه
٧

تنها سر نخ یافته شده از جنایت یک ته سیگار بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He was known in every bar and diner in town, and tolerated in most.
دیدگاه

او در همه رستوران ها و مشروب فروشی ها شناخته شده بود وبیشتر اوقات تحمل می کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I simply adore the way your hair is done!
دیدگاه

سادگی ارایش موهات رو دوست دارم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Which journals does the library subscribe to?
دیدگاه

کتابخانه اشتراک کدام مجله ها را دارد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You can subscribe here for your newspapers.
دیدگاه
٠

شما می توانید اینجا اشتراک روزنامه ها را بگیرید

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You can subscribe to the magazine for as little as $32 a year.
دیدگاه
٢

شما می توانید با مبلغ کمی ۳۲ دلار اشتراک سالانه مجله را بگیرید

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The afternoon was seasoned with laughter.
دیدگاه
١

بعداز ظهر وقت خنده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I am afraid I cannot cope with this.
دیدگاه
١

میترسم نتوانم با این مشکل مقابله کنم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We needed to reskill our workforce to cope with massive technological change.
دیدگاه
١

ما باید نیروی کاری را مهارت تازه اموزش دهیم تا از عهده انبوهی از تغییرات تکنولوژی بر بیایند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Illness bereaved her of her husband.
دیدگاه
١

بیماری او را از شوهرش جدا کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The shock of his departure had left her feeling alone and bereft.
دیدگاه
٠

شوک عزیمت او , زن را دچار احساس تنهایی و اندوه کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His death in 1990 left her completely bereft.
دیدگاه
٠

مرگ او در ۱۹۹۰ ان زن را کاملا به سوگ نشاند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The plane crash bereaved her of her busband.
دیدگاه
٠

سانحه هوایی او را سوگوار شوهرش کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He was bereaved of his wife last year.
دیدگاه
٠

او سال گذشته سوگوار زنش شده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She expressed her sympathy to the bereaved family.
دیدگاه
٢

او با خانواده سوگوار ابراز همدردی کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
In need of cash, the master sold off some of the plantation's slaves.
دیدگاه

ارباب بخاطر نیاز به پول بعضی از برده ها را فروخت

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Underneath his outgoing behaviour Luke was shy.
دیدگاه
٢

با وجود ظاهر و رفتار اجتماعی اش لوک خجالتی بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His clothes were lying all over the floor.
دیدگاه

لباس هایش روی کف زمین افتاده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He has barely enough money to live on.
دیدگاه
٢

او به ندرت پول کافی برای زندگی دارد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I had to live on bread and water when I was a student.
دیدگاه
٥

وقتی دانشجو بودم مجبور بودم با نان و اب زندگی کنم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I can't live on my low pay.
دیدگاه
٤

نمی توانم با حقوق کم زندگی کنم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We Supply to Hotels, Laundry Farming, Clubs, Restaurant CAR Wash Centre.
دیدگاه
٠

ما برای هتل ها رختشورخانه , باشگاه , رستوران و محل شستن ماشین تدارک می بینیم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
a canned speech
دیدگاه

سخنرانی از پیش تعیین شده ( اماده )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
How did you blow all that money?
دیدگاه
٦

چطور ان همه پول را به باد دادی

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I learned how to blow a trumpet today.
دیدگاه
٣

امروز یاد گرفتم چطور در ترومپت فوت کنم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His mother blew him a kiss as he boarded the train.
دیدگاه
٦

وقتی سوار قطار شد مادرش برای او بوسه فرستاد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She blew the dust off the photograph.
دیدگاه
٠

او غبار روی عکس را با فوت پاک کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The leaves blew across the yard.
دیدگاه
١

باد برگ ها را به زمین ریخت