پیشنهادهای تهمورث (٣٣٥)
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
چرایی: علت. چرایی مند: معلول، علت دار. چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة. چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة. چرایی مایگیک: العلة المادّیة. چرایی چهرگیک ...
آقای مهدی کشاورز بزرگوار، گمان می برم برای �قانون� واژه ی �بایستار� بهتر از واژه ی �بایمان� باشد؛ بایستار خوش ریخت تر است. بایستار: قانون.
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
بایستار: قانون. بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون. بایستار: بایستن ...
چه برسد به: فضلاً عن، فضلا از این که. نمونه: من توان یک زبان هم نمی دانی، چه برسد به چندین زبان. ندارم. تو یک دوست هم نداری، چه برسد به چند دوست. ...
کمابیش: تقریباً، حدوداً، فی الجملة، بگی نگی. پارسی را پاس بداریم: )
از سر دست: فی البداهة. کاری را فی البداهه انجام دادن.
من یک پرسش دارم: آیا دیسه یک واژه ی یونانی نبوده که به پارسی راه یافته؟؟؟ من خودم نمی دانم!
بُعد: دورامون. ابعاد: دورامون ها. میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است. دورامون: ...
بُعد: دورامون. سه بُعدی: سه دورامونی. میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است. دورا ...
بُعد: دورامون. میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است. دورامون: دورا ( دوری ) مون: ...
بُعد: دورامون. میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است. دورامون: دورا ( دوری ) مون: ...
بُعد: دورامون. میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی ( ترجمه ) منطق ارسطو به جای ( بُعد ) از ( دورامون ) بهره برده است. دورامون: دورا ( دوری ) مون: ...
بخش پذیر: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است. پارسی را پاس بداریم: )
بخش پذیر: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است. پارسی را پاس بداریم: )
بخش پذیر: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است. پارسی را پاس بداریم: )
بخش پذیر، بخشیدنی: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است. پارسی را پاس بداریم: )
بخش پذیر: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است. پارسی را پاس بداریم: )
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. رستاخیز: قیامت. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. پارسی را پاس بداریم✌️
بهشت: جنّت. دوزخ: جحیم، جهنم. همیستگان: برزخ. پارسی را پاس بداریم✌️
لواحق: پیوست ها. پارسی را پاس بداریم.
پرروشن است که: پرواضح است که. پارسی را پس بداریم.
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟ من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم. در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی ...