تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
How can you be such an optimist with all these troubles in the world?
دیدگاه
٠

چطور میتونی با وجود این همه مشکلات دنیا باز هم خوشبین باشی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
My grandfather was well past eighty when he died.
دیدگاه
٠

پدربزرگم موقع مرگش با اینکه هشتاد سال را رد کرده بود اما سلامتی خوبی داشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
His condition is past help.
دیدگاه
٠

شرایطش جوری که نمیشه بهش کمک کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
During the past hour, three buses came and left.
دیدگاه
٠

تو یک ساعت گذشته، سه تا اتوبوس آمده و رفته

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We saw him only a month past.
دیدگاه
٠

همین یک ماه پیش بود او را دیدیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He led a successful military campaign against the invaders.
دیدگاه
٠

او رهبری عملیات موفق نظامی بر علیه مهاجمین را به عهده داشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
a permanent mailing address
دیدگاه
٠

نشانی ثابت پستی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Don't take on more than you can handle.
دیدگاه
٠

بیشتر از توانت، مسیولیت قبول نکن

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He hit me, and I hit him back.
دیدگاه
٠

منو زد، منم زدمش

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He'd gone too far into the intersection and had to back up his car.
دیدگاه
٠

چون از تقاطع خیلی دور شده بود مجبور شد دنده عقب بگیره

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The horse he backed came in the winner today.
دیدگاه
٠

اسبی که روش شرط بسته بود، دوباره امروز به جمع برنده ها برگشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The President has promised to back the governor in the next election.
دیدگاه
٠

رییس جمهور قول داد که در انتخابات آتی از استاندار حمایت کند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She found the blanket in the back of the car.
دیدگاه
٠

پتو را عقب ماشین پیدا کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She carefully backed the car out of the garage.
دیدگاه
٠

آرام و با احتیاط ماشین و از گاراژ بیرون آورد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Put your name on the back of this paper.
دیدگاه
٠

اسم خود را پشت این کاغذ بندیسید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
My memories of that time are very hazy.
دیدگاه
٠

خاطرات مبهمی از آن زمان دارم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We honor his memory.
دیدگاه
٠

ما یاد و خاطره او را زنده نگه میداریم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
You can see farther with these binoculars.
دیدگاه
٠

با این دوربین میتونید مسافت دورتری رو ببینید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Our candidate won a majority of the votes.
دیدگاه
٠

نامزد ما توانست اکثریت آرا را از آن خود کند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The boy's offense was minor, and the punishment was harsh and unfair.
دیدگاه
٠

مجازات اون پسر در مقایسه با خطاش، سخت و غیرمنصفانه بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He had overslept, and now he was hurrying to get dressed.
دیدگاه
٠

چون خواب مونده بود، داشت با عجله لباس میپوشید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She hurried the children on their way.
دیدگاه
٠

بچه هارو روانه کارشون کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The subway train hurried them to work.
دیدگاه
٠

مترو آنهارو خیلی زود به محل کارشون رسوند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Do you know how to work the oven?
دیدگاه
٠

بلدی با اجاق کار کنی؟ یا میدونی این اجاق چطور کار میکنه؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They warned us about the tornado.
دیدگاه
١

آنها در مورد گردباد به ما هشدار دادند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The publisher recognized that she was an author of true worth.
دیدگاه
٠

انتشاراتی متوجه ارزش واقعی این نویسنده شد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The excellent cinematography makes this a film worth seeing.
دیدگاه
٠

یکی از چیزهای که ارزش تماشای فیلم را بالا میبرد، فیلمبرداری هنرمندانه است

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The car was in such bad condition that it wasn't worth repairing.
دیدگاه
٠

ماشین انقد داغون بود که ارزش تعمیر کردن نداشت

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Her efforts to convince him eventually succeeded.
دیدگاه
٠

تلاش هایش برای متقاعد کردن او بالاخره جواب داد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
With her hand on the Bible, the witness swore that her testimony would be the truth.
دیدگاه
٠

شاهد در حالیکه دست راستش را روی انجیل گذاشته بود، قسم خورد که حقیقت را بگوید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The dog seems to like you.
دیدگاه
٠

انگار سگه از تو خوشش اومده

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The interested parties were gathered together for the reading of the will.
دیدگاه
٠

طرفین ذینفع برای قرائت وصیت نامه یکجا جمع شدند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Tomorrow is the last day for interested students to sign up as volunteer tutors.
دیدگاه
٠

فردا آخرین مهلت ثبت نام دانش آموزانی است که میخواهند داوطلبانه تدریس کنند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
When she writes, she's not interested in punctuating properly.
دیدگاه
٠

الزامی نمیبیند که در حین نگارش نشانه گذاری دقیقی داشته باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He tries to tell her his problems, but she's just not interested.
دیدگاه
٠

سعی دارد تا در مورد مشکلاتش با او صحبت کند، اما او علاقه چندانی نشان نمی دهد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I've always been interested in astronomy.
دیدگاه
٠

علاقه به ستاره شناسی همیشه در من وجود داشته

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
It chanced that our flights arrived at exactly the same time.
دیدگاه
٠

شانس آوردیم که پروازهایمان دقیقا همزمان رسیدند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
One day, some years later, I chanced to see her in the subway.
دیدگاه
٠

چند سال بعد، یک روز بر حسب اتفاق او را در مترو دیدم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I came across the photograph simply by chance.
دیدگاه
٠

خیلی اتفاقی به این عکس برخوردم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The restaurant's perfect location by the lake is its advantage over the other restaurants in the area.
دیدگاه
٠

قرار گرفتن این رستوران کنار دریاچه باعث شده نسبت به بقیه رستوران های منطقه موقعیت بهتری داشته باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
All her preparation gave her the advantage in the debate.
دیدگاه
٠

آمادگی قبلی باعث شد که در بحث، موضع قوی تری داشته باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The audience enjoys hearing songs that are familiar to them.
دیدگاه
٠

مخاطب بیشتر از شنیدن آهنگ های آشنا لذت میبرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Has he reached a decision?
دیدگاه
٠

بالاخره تصمیمشو گرفت؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
You shouldn't postpone seeing a doctor about this.
دیدگاه
٠

نباید در مراجعه به دکتر برای این مسیله تعلل کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The boss decided to postpone the meeting until Friday.
دیدگاه
٠

رییس تصمیم گرفت که جلسه تا روز جمعه به تعویق بیفته

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The groom was so ill that the wedding had to be postponed.
دیدگاه
٠

به خاطر مریضی شدید داماد، عروسی عقب افتاد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I'm sorry; my brain was sleeping and I didn't hear what you said.
دیدگاه
٠

ببخشید، ذهنم سرجاش نبود و نشنیدم که شما چی گفتید

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She sat in that position until her leg was asleep.
دیدگاه
٠

تا زمانی که سگش خواب بود تو همون وضعیت موند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She refuses to hurry herself when she's making an important decision.
دیدگاه
٠

وقتی که داره تصمیم مهمی میگیره، به هیج وجه عجله نمیکنه

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
If we don't hurry up, we'll miss the train.
دیدگاه
٠

اگه نجنبی از قطار جا میمونیم