پیشنهادهای فرشاد لواف پور (٢٨)
دل به دریا زدن= هم ریسک توشه، هم یک اعتماد و ایمان توشه که نتیجه می گیره فرد
بهره کشی، سوء مصرف، آزار
یکی از دوستان ظاهراً اینطور که متوجه شدم از ترجمۀ من یا کسای دیگه دلخور شدن. باید بگم به هیچ فرد LGBT توهین نشده. خود واژۀ fag توهین آمیز بکار می ره. ...
اگر در مورد حالات و هیجانات انسان به کار بره، به معنی زار زار گریه کردنه. . . وقتی زار زار گریه می کنی، سیل اشکها در واقع استعاره ای است از آب شدن یا ...
ننه من غریبم بازی درآوردن
خیلی ساده یعنی لغزش کردن، خطا کردن، اشتباهات گذشته را تکرار کردن. . . . پیچیده اش کردید بیخود.
معانی مختلفی رو دوستان ذکر کردند، ولی بهترین معنی می شه متعادل یا balanced. وقتی می گویین چیزی یا وضعیتی یا کسی grounded است یعنی متزلزل و ناپایدار ن ...
فراز و فرود
توضیح بیش از اندازه. . . به ویژه در روانشناسی، افرادی که در گذشته دچار آسیب و تروما شده اند و احساس ناامنی می کنند، بخاطر اینکه ترس از رها شدن توسط ...
تغییر جهت یا تغییر رویۀ ناگهانی
بی خوشی
بسنده . . . مثال نیاز نیست که شما یک پدر یا مادر بی نقص و کامل ( perfect ) باشید فقط باید بسنده ( good enough ) باشید. یه معادل دیگه اش میشه adequate ...
ضربتی
دست پیش رو گرفتن
بهترین و زیبنده ترین معادل در فارسی میشه: دلدار دلدار و دلداده= عاشق و معشوق
حالی شدن. طرف حالیش نمیشه. یا حالیم نمیشه.
nut همون فندقه که توی اصطلاح خودمون به اینجور اشخاص می گیم �مغز فندقی، شرین عقل�
تِر زدن ( بی ادبانۀ محاوره ای ) ، به خشکه این شانس.
رانش خودکار
در زمینۀ روابط یعنی �زبون به دهن گرفتن�، �توی لاک رفتن�
ابنه ای، مفعول، مرد همجنسگرایی که نقش مفعول را دارد
در حد و اندازۀ چیزی یا کاری بودن، یا به اصطلاح عامیانه تر، عددی بودن، مثلاً I feel like I don’t measure up. یعنی احساس می کنم در حدو اندازه ای نیستم ...
درک کردن وضعیت از طریق تحلیل آن، سر در آوردن
ضد حال خوردن. سرخوردگی، disillusionment with her marriage یعنی سرخوردگیش در ازدواج.
معرض دید، کانون توجه
دلگسسته
برجسته، بارز، تأثیرگذار
دلگسسته، فاصله گیر