پیشنهادهای میترا مولایی (١١٨)
سکسولوژی - روانشناختی سندرم سفت شلانگی hard flaccid syndrome با درد مزمن در آلت تناسلی و پرینه ( ناحیه بین اندام تناسلی و مقعد ) مشخص می شود. آلت تنا ...
کبود بیضگان
کبود خایگی
خایه آبی - شق درد ( سکسولوژی - روانشناسی ) ( اصطلاح خایه های آبی ( کبود ) یا بیضه های آبی به نظر مناسب تر از شق درد می رسد. چون فقط به درد بیضه ها ...
اصطلاح خایه های آبی ( کبود ) یا بیضه های آبی به نظر مناسب تر از شق درد می رسد. چون فقط به درد بیضه ها اشاره می کند و نه آلت جنسی. ) پدیده ای که به م ...
منظم - هماهنگ
تفکر متمرکز بر خود
Germane to this در این رابطه، در راستای این ( موضوع ) . . .
تداعی گر های تهدید ( روانشناسی ) در شرطی سازی استفاده می شود.
رفتارهای دردناک، رفتارهای دردآور
فعالیت های درد آور
بارفرسودگی وقتی که بدن در معرض استرس مکرر یا مزمن قرار می گیرد.
فراخویشتن روی - فراخود رفتن
در معنای فرابدنی هم می تواند به کار برود. فقط جنبه روحانی ندارد. بویژه وقتی که به عنوان یک ویژگی شخصیتی به کار می رود. به توانایی فرد برای تجربه ها ...
شیمسکس یا مصرف مواد روانگردان و محرک روان برای تقویت یا گسترده کردن دامنه تجربه جنسی، اغلب توسط مردان و افراد دگر باش - اصطلاح روانشناسی، آسیب شناسی
شیم سکسChemsex فعالیت جنسی تحت تاثیر مواد شیمیایی به معنای فعالیت جنسی، بیشتر بین مردان، در حالی که تحت تأثیر مواد سایکو اکتیو یا روانگردان هستند.
دیرپا
در پزشکی به معنی نشانگر یا نشانه
خودنگاره اندام جنسی احساسات و نگرش هایی که هر فردی نسبت به اندام جنسی خودش دارد.
خودنگاره تناسلی ( واژه روانشناختی - سکسولوژی ) احساسات و نگرش هایی که هر فردی نسبت به اندام تناسلی خودش دارد. تصویری که هر فرد از اندام تناسلی خودش ...
خودنگاره genital self - image خودنگاره تناسلی
مشابه چاقوخوردگی سوراخ کنندگی نافذ برای کیفیت درد به کار می رود. lancinating in nature
خیلی خیلی خوشحال، واقعا خوشحال، مثال . . . I was so freaking happy
اثر بد بر جا گذاشتن، به جا گذاشتن آسیب با حرف اضافه On مثال: often on. Too much sunlight can take a ( heavy ) toll on your skin
شرحه شرحه
ربایش دل - دل از کف دادن - عشق بسیار شدید یا پرستیدن کسی - مجذوب شدن - واله و شیدا شدن
دل بردن دل بردی از من به یغما ( صفای اصفهانی ) فعل: دل ( م ) را برده - دل ( م ) را ربوده Adoring ( صفت ) دل بر - دل ربا adoringly ( قید ) د ...
دلربایی - جذابیت
بحران وجدان موقعیتی که در آن تصمیم گیری برای اینکه چه چیزی درست است بسیار سخت می شود.
عمیقا تکان دهنده تاثیرگذار
سوز و گداز سوزِ اندرون ( حافظ )
باور داشتن - معتقد بودن - بر یک عقیده ( باور ) بودن
سالهای کافی سپری شدن سالهای کافی
دوره رکود اقتصادی یک دوره طولانی مدت کاهش شدید فعالیت اقتصادی عمومی که به ویژه با بیکاری گسترده و کاهش تجارت و تولید و اغلب با کاهش تورم مشخص می شود
دوره رکود اقتصادی یک دوره طولانی مدت کاهش شدید فعالیت اقتصادی عمومی که به ویژه با بیکاری گسترده و کاهش تجارت و تولید و اغلب با کاهش تورم مشخص می شود
to break into or interrupt at intervals مورد مزاحمت قرار گرفتن مورد نفوذ قرار گرفتن پاره پاره شدن به تناوب
پاره پاره
مورد مزاحمت قرار گرفتن توسط. . . مورد نفوذ قرار گرفتن توسط. . .
eventual trial محاکمه نهایی
کند - بی حال - گشاد - تن آسا - رخوت زده - تنبل مثال: the slow - moving occupants ساکنان کند ساکنان بی حال ساکنان رخوت زده معادل sluggardly, dila ...
به قلب ( ماجرا - داستان ) پرداختن مثال: takes her time getting to the heart of her tale. . .
بازسازی ( یک واقعه گذشته ) اجرای دوباره ( یک قانون ) به نمایش در آوردن ( یک واقعه گذشته ) مثال reenacting scenes
لولوخورخوره - مظهر ترس موجودی خیالی که بچه ها را با آن می ترسانند تا کارهای خوب انجام بدهند. bogyman، bogy ، bogey, in North American English, b ...
نگاهی سریع انداختن به. . . نگاهی کوتاه انداختن به. . . have a peek= take a peek =get a peek=to get a peek = a quick look at
plotting ways ترسیم مسیرها پیدا کردن راهی برای. . .
events beyond their understanding وقایعی فراتر از ادراک ( فرد ) حوادثی فراتر از فهم ( فرد ) عبارت: find themselves caught up in events beyond the ...
اختلال درد دخول لگنی تناسلی ( سکسولوژی - روانشناسی ) GPPPD - Genito pelvic penetration pain disorder
دخول در دخول واژینال ( سکسولوژی - روانشناسی ) penetration phobia فوبیا ( ترس ) از دخول
barely penetrated the children's consciousness رسوخ کردن در مثال زیر: بشدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.
barely penetrated به شدت رسوخ کردن مثال: barely penetrated the children's consciousness به شدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.