پیشنهادهای احسان حشمتی (٧١)
از همه طرف
وصلت کردن
غافلگیر کردن
در لحظه اخر
سپرده بانکی
دست و پاش شروع کرد لرزیدن
سرت به کار خودت باشه
لاکچری زندگی کردن
دست به یقه شدن: مثال: اونا دست به یقه شدن. They are at the each other's throats
شنیدین Washington, D. C این D. C. یعنی district of Columbia ( ناحیه ای از کلمبیا ) .
برای روز مبادا نگهش دار. Keep it for rainy day!
تمام طول سال، کل سال، سرتاسر سال مثال: کل سال اون مسته. All the year round, he is drunk.
از صمیم قلب، از صمیم دل، از ته دل مثال: از صمیم قلبم میگم که من کسی رو به جز تو ندارم. From bottom of my heart, I'm telling you I haven't got anyon ...
دلسرد شدن، انگیزه خود را از دست دادن مثال: من انگیزه مو از دست دادم، دلسرد شدم. I lost my heart.
اصولا
زندگی رو چرخوندن
برنامه داشتن plan on doing someyhing مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم. We plan on changing our home. برنامه ریزی کردن make a plan مث ...
برنامه داشتن plan on doing someyhing مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم. We plan on changing our home. برنامه ریزی کردن make a plan مث ...
شنیدین میگن همین مسیر رو بگیر و برو. این رو با follow your nose میگن. مثال: همین مسیرو بگیر برو تا خیابان بالایی برسی. Follow your nose to high ave ...
گاومون زایید.
مثال: بهترین کاری که میشه کرد کم محلی کردن بهشه. The best thing to do is to cut her dead.
مثال: چه خطری از بیخ گوشمون گذشت. What a close call!
پدر در اومدن مثال: پدرم در اومده اینجا رو گرفتم. I have had a devil of job to rent here for you.
بذار خیالتو راحت کنم. Let me set your mind at rest.
حساب بردن مثال: من از پدرم حساب میبرم. I stand in awe of my father.
حالا یه کاریش میکنیم. We are playing it by ear.
دست و بال کسیو بند کردن مثال: من امیدوار بودم دست و بالمو توی شرکتت بند کنی. I was hoping you would go to bat for me in your company.
مثال: خوراکی نداریم. ( چیزی نداریم بخوریم ) We don't have any fit to be eaten.
حرف گوش دادن ( به معنی گوش کردن نصیحت ) مثال: چرا حرف منو گوش نمیدی؟ Why don't you take my advice?
گند زدن، تر زدن مثال: دیشب ماشینمو دادم به پیتر تعمیر کنه. متاسفانه، گند زد توش. Last night, I got Peter to repair my car. Unfortunately, he pulled ...
تو نباید تحت هیچ شرایطی تو زندگیم دخالت کنی. You mustn't under any circumstances poke your nose into my life.
سفره دل باز کردن
فضول مثلا: انگاری خیلی فضولی. You seem so meddler.
فعل decide اگه با to بیاد معنی تصمیم گرفتن میده، مثلا I decided to play football. من تصمیم گرفتم فوتبال بازی کنم. اگه فعل decide با that بیاد معنی ...
حال ندارم I don't feel like مثلا: حال ندارم شام بپزم: I don't feel like cooking dinner.
توی یه چشم بهم زدن : in a jiffy
از همه چی بهترینشو داشتن. مثلا او از همه چی بهترینشو داره. She lives off the fat of the land.
ما بعضی وقتا خود کلمه انتظار داشتن رو توی فارسی نمیگی ولی منظورمون همونه. مثلا به فروشنده میگیم این مدل رو میارین؟ Do you expect this model in? بهت ...
سر کسی کلاه گذاشتن: deceive
Pay a visit to us: یه سری به ما بزنین.
شنیدین میگن به خدا اگه بذارم فلان کارو بکنی. این به خدا اگه بذارم رو با I don't mind doing sth میگن. مثلا به خدا اگه بذارم پرداخت کنی. I don't mind ...
شنیدین میگن شما چرا فلان کارو میکنی وقتی من اینجام؟ درحقیقت این شما چرا این کارو میکنین رو با there is no sence in doing something میگن. مثلا شما چر ...
Slip into a coma: به کما رفتن
الک کردن
Contemporary: امروزی Temporary: موقت
مکث کردن
بغل کردن
اسم: روح، توهم مثال: the phantom of his murdered father روح پدر مقتولش what you see is a phantom that will lead to destruction آنچه تو می بینی توهمی ...
آسفالت کردن، سنگ فرش کردن
چریدن