تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از همه طرف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصلت کردن

پیشنهاد
٠

غافلگیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لحظه اخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سپرده بانکی

پیشنهاد
٠

دست و پاش شروع کرد لرزیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرت به کار خودت باشه

پیشنهاد
٠

لاکچری زندگی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست به یقه شدن: مثال: اونا دست به یقه شدن. They are at the each other's throats

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شنیدین Washington, D. C این D. C. یعنی district of Columbia ( ناحیه ای از کلمبیا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای روز مبادا نگهش دار. Keep it for rainy day!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمام طول سال، کل سال، سرتاسر سال مثال: کل سال اون مسته. All the year round, he is drunk.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از صمیم قلب، از صمیم دل، از ته دل مثال: از صمیم قلبم میگم که من کسی رو به جز تو ندارم. From bottom of my heart, I'm telling you I haven't got anyon ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دلسرد شدن، انگیزه خود را از دست دادن مثال: من انگیزه مو از دست دادم، دلسرد شدم. I lost my heart.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصولا

پیشنهاد
٠

زندگی رو چرخوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنامه داشتن plan on doing someyhing مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم. We plan on changing our home. برنامه ریزی کردن make a plan مث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنامه داشتن plan on doing someyhing مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم. We plan on changing our home. برنامه ریزی کردن make a plan مث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شنیدین میگن همین مسیر رو بگیر و برو. این رو با follow your nose میگن. مثال: همین مسیرو بگیر برو تا خیابان بالایی برسی. Follow your nose to high ave ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاومون زایید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: بهترین کاری که میشه کرد کم محلی کردن بهشه. The best thing to do is to cut her dead.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: چه خطری از بیخ گوشمون گذشت. What a close call!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر در اومدن مثال: پدرم در اومده اینجا رو گرفتم. I have had a devil of job to rent here for you.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بذار خیالتو راحت کنم. Let me set your mind at rest.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب بردن مثال: من از پدرم حساب میبرم. I stand in awe of my father.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالا یه کاریش میکنیم. We are playing it by ear.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دست و بال کسیو بند کردن مثال: من امیدوار بودم دست و بالمو توی شرکتت بند کنی. I was hoping you would go to bat for me in your company.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: خوراکی نداریم. ( چیزی نداریم بخوریم ) We don't have any fit to be eaten.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف گوش دادن ( به معنی گوش کردن نصیحت ) مثال: چرا حرف منو گوش نمیدی؟ Why don't you take my advice?

پیشنهاد
٠

گند زدن، تر زدن مثال: دیشب ماشینمو دادم به پیتر تعمیر کنه. متاسفانه، گند زد توش. Last night, I got Peter to repair my car. Unfortunately, he pulled ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو نباید تحت هیچ شرایطی تو زندگیم دخالت کنی. You mustn't under any circumstances poke your nose into my life.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سفره دل باز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فضول مثلا: انگاری خیلی فضولی. You seem so meddler.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فعل decide اگه با to بیاد معنی تصمیم گرفتن میده، مثلا I decided to play football. من تصمیم گرفتم فوتبال بازی کنم. اگه فعل decide با that بیاد معنی ...

پیشنهاد
٠

حال ندارم I don't feel like مثلا: حال ندارم شام بپزم: I don't feel like cooking dinner.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توی یه چشم بهم زدن : in a jiffy

پیشنهاد
٠

از همه چی بهترینشو داشتن. مثلا او از همه چی بهترینشو داره. She lives off the fat of the land.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ما بعضی وقتا خود کلمه انتظار داشتن رو توی فارسی نمیگی ولی منظورمون همونه. مثلا به فروشنده میگیم این مدل رو میارین؟ Do you expect this model in? بهت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر کسی کلاه گذاشتن: deceive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Pay a visit to us: یه سری به ما بزنین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شنیدین میگن به خدا اگه بذارم فلان کارو بکنی. این به خدا اگه بذارم رو با I don't mind doing sth میگن. مثلا به خدا اگه بذارم پرداخت کنی. I don't mind ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شنیدین میگن شما چرا فلان کارو میکنی وقتی من اینجام؟ درحقیقت این شما چرا این کارو میکنین رو با there is no sence in doing something میگن. مثلا شما چر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slip into a coma: به کما رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

الک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Contemporary: امروزی Temporary: موقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مکث کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بغل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم: روح، توهم مثال: the phantom of his murdered father روح پدر مقتولش what you see is a phantom that will lead to destruction آنچه تو می بینی توهمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسفالت کردن، سنگ فرش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چریدن

١