jiffy

/ˈdʒɪfi//ˈdʒɪfi/

معنی: یک لحظه، یک دم
معانی دیگر: لحظه، (یک) آن، (یک) دم (jiff هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: jiffies
مشتقات: jiff (n.)
• : تعریف: (informal) a very short time; instant.
مشابه: minute

- I'll be done in a jiffy.
[ترجمه گوگل] من در یک لحظه تمام خواهم شد
[ترجمه ترگمان] یک چشم به هم زدن کارم تمومه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she did it in a jiffy
در یک چشم برهم زدن آن را انجام داد.

2. I'll be with you in a jiffy .
[ترجمه گوگل]من با تو می مانم
[ترجمه ترگمان]یک چشم به هم زدن با تو خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She conjured up a whole meal in a jiffy.
[ترجمه گوگل]او یک وعده غذایی کامل را در یک لحظه تجسم کرد
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن یک غذای کامل درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please wait half a jiffy.
[ترجمه گوگل]لطفاً یک نیم ساعت صبر کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا نیم ثانیه صبر کن ین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The door opened and he handed in the jiffy bag.
[ترجمه گوگل]در باز شد و کیف جیفی را تحویل داد
[ترجمه ترگمان]در باز شد و پاکت را به دست او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And in yet another jiffy he was standing on the very edge of the great big dark Forest of Sin!
[ترجمه گوگل]و در یک جفت دیگر او در لبه جنگل بزرگ تاریک بزرگ ایستاده بود!
[ترجمه ترگمان]و با این حال، یک چشم به هم زدن در حاشیه جنگل بزرگ تاریک سین، ایستاده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll come in a jiffy.
[ترجمه گوگل]من یکم میام
[ترجمه ترگمان]یک چشم به هم زدن خواهم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I won't be a jiffy.
[ترجمه گوگل]من یک جفت نخواهم بود
[ترجمه ترگمان]یک چشم به هم نمی زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In a jiffy he had dropped silently on to the flowerbed below. In another jiffy he was out through the garden gate.
[ترجمه گوگل]در حالی که بی صدا روی تخت گل پایین افتاده بود با صدایی دیگر از دروازه باغ بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن به the در طبقه پایین افتاده بود یک چشم به هم زدن از دروازه باغ بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a jiffy he had dropped silently on to the flowerbed below.
[ترجمه گوگل]در حالی که بی صدا روی تخت گل پایین افتاده بود
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن به the در طبقه پایین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a jiffy, a river flows.
[ترجمه گوگل]در یک لحظه، رودخانه ای جاری می شود
[ترجمه ترگمان]به یک چشم به هم زدن یک رودخانه جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We will do it in a jiffy.
[ترجمه گوگل]ما آن را در یک لحظه انجام خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن آن را انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Uh - huh. We'll be there in a jiffy.
[ترجمه گوگل]اوهوم ما در یک لحظه آنجا خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]آه - - - - - - - - - - - - - - به یک چشم به هم زدن اونجا خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lunch'll be ready in a jiffy.
[ترجمه گوگل]ناهار در یک لحظه آماده می شود
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن آماده خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cook had the water hot in a jiffy.
[ترجمه گوگل]آشپز آب را به سرعت داغ می کرد
[ترجمه ترگمان]آشپز در یک چشم به هم زدن آب را گرم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک لحظه (اسم)
jiff, jiffy

یک دم (اسم)
jiff, jiffy

انگلیسی به انگلیسی

• very short time, moment, instant, trice (slang)
if you say that you will do something in a jiffy, you mean that you will do it quickly and very soon; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

توی یه چشم بهم زدن : in a jiffy
Short time
I looked at him in a jiffy
من به مدت زمان کوتاهی نگاه کردم
دقت کنید که باید بگید in a jiffy و jiffy خالی غلط هست همچنین a قبلش بزارید
کوتاه مصرف.
Jiffy pots
گلدانهایی از جنس الیاف طبیعی که مناسب برای کاشت عموما بذر تا مرحله پس از جوانه زنی مناسب اند و بایستی منتقل به بستر اصلی شده که این انتقال گیاه همراه با گلدان آن صورت میگیرد.
تو یه چشم به هم زدن
A very short time
یک لحظه
زمان کوتاه

بپرس