تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلخراش مثال: The airplane crashed in a tragic accident. هواپیما در یک حادثه ی دلخراش سقوط کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Feel sorrow: غصه خوردن مثال: The girl felt sorrow after her best friend moved away. دختر بعد از اینکه بهترین دوستش مهاجرت کرد، غصه خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

restrict: محدود کردن district: ناحیه distinct: متمایز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

restrict: محدود کردن district: ناحیه distinct: متمایز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

consul: کنسول ( نماینده ) consulate: کنسولگری console: دلداری دادن، آرام کردن council: انجمن، شورا consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

acquaint yourself with something مثال: I need to acquaint myself with the new regulations باید با قوانین جدید آشنا بشم. ( دیگه ضمیر انعکاسی رو تو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Councel: مشورت دادن Consult: مشورت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیخیال، بی تفاوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یه معنیش همون مجهول هست که توی گرامر بحث میشه. یه معنیش حالت تسلیم و مطیع بودن داره. یعنی هرچی میگن گوش میکنه. مثلا هرچی شوهره میگه خانمه گوش میکنه. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شنیدین میگن طرف جوشی شد این همون mad هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جویا شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از برنامه عقب افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با تور رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکه کردن، متحیر کردن

٢