plan on

پیشنهاد کاربران

برنامه داشتن plan on doing someyhing
مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم.
We plan on changing our home.
برنامه ریزی کردن make a plan
مثال: ما برنامه ریزی کردیم که خونمون رو عوض کنیم.
We have made a plan to change our home.
قصد انجام کاری داشتن
برنامه ریزی
برنامه ریزی کردن
برنامه ریزی در مورد. . . . .

بپرس