تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

tumble ( ناگهان یا به طور ناجور ) افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

tumble ( ناگهان یا به طور ناجور ) افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

brink لبه، لب

پیشنهاد
١

adjacent

پیشنهاد
٠

broadly speaking

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در/با ( جامه ) سیاه he went there in black ( او با جامه سیاه آنجا رفت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبانه he went by night ( شبانه رفت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

relieved

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

relieved

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

relieve

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

relieved

پیشنهاد
٠

relieve

پیشنهاد

relieve

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

riding

پیشنهاد
٠

break up

پیشنهاد
٠

break up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

from now on

پیشنهاد
٠

curry

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

now that ( conjunction )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

now that

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bellboy ( در هتل و مهمانخانه ها )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

bellboy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

so too

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

fit حالت خشمگینی و بی تابی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

fit ( هر نوع حمله ی جسمی یا روحی ناگهانی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

fit حالت از خود بی خودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

conviction عقیده قوی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

conviction عقیده ( محکم )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

conviction اعتقاد راسخ

پیشنهاد
١

patent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( figurative ) black

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( British Informal ) Champers

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

bring about

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

recess

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sino پیشوند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

groundbreaking

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

groundbreaking

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

groundbreaking

پیشنهاد
٢

pedagogy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

early life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

tailor تغییر دادن ( جهت شخص خاص، هدف خاص و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1 ) tailor تنظیم کردن ( جهت شخص، شرایط خاص یا . . . ) ، جور کردن 2 ) tab e. g. he has been tabbed for the job او را برای آن شغل در نظر گرفته اند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Stock Broth

پیشنهاد
٠

despise

پیشنهاد
٠

despise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

climber

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

outcast

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

partly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

adversary

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 ) ( idiomatic, Britain ) To fire, expel or break up with someone. I'm looking for work again because they gave me the heave - ho Wikidictionary. co ...