Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sheer: The letter was lying on the table a ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall: ✔️ ( باران و برف ) آمدن [Bad Weathe ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get well: کنار آمدن، خوب بودن روابط ( با دیگر ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wise guy: بچه زرنگ

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spook: ✅ترساندن کسی Satoshi Was Really 👁 ...

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

allure: افسون، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get together: Let me get my thoughts together بذا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fancy: [Verb] to fancy somebody به کسی گرا ...

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up on something: جبران کردن یه کار عقب افتاده یا معن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

head down: معنای دوستمون ✔️روانه شدن به سمت جا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feel: 1 ) I feel like a drink دلم یه نوشی ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sore: پوست/جای زخم The child continued p ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tailored: ✅اختصاصی :Meaning made or changed ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unsolicited: unsolicited offer noun [ C ] FINAN ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bust: مجسمه ی سر و شانه ها و بخش بالایی س ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shove: تنه ( زدن ) People were pushing an ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

leisure: وقت آزاد He needed more leisure to ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

streamer: کاغذ رنگی، نوار یا روبان رنگی و آو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intricate: ✔️ پر از جزئیات ظریف و درهم پیچیده ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

courier: ⁦✔️⁩پیک، مامور پستی، نامه رسان Her ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hoard: ⁦✔️⁩گنجینه/مجموعه/کپه ای از چیزی با ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clandestine: ⁦[FORMAL] ✔️⁩ سری، محرمانه مترادف: ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

liable: [adj] مسئول، پاسخگو ( بار منفی داره ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vacant: His eyes vacant چشم های بی سو/بی نو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

harmony: ✅توازن - همدلی to live in fear/pea ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

outraged: ⁦✔️⁩شدیداً عصبانی، خشمگین Outraged� ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what is the matter: مشکل چیه؟

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

detour: ✔️راه انحرافی ( که هنگام تعمیر و بس ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vase: NOUN 🗣️[وِیْس] یا [واٰز] گلدان ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bore: NOUN آدم خسته کننده و ملال آور A: ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پرو کردن: try on=

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

almost done: تقریبا تمامه.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rear end: ✔️از عقب به اتومبیل دیگر زدن That ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

don'ts: dos and don'ts بایدها و نبایدها

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deflate: مترادف: devalue - make smaller ✔️ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fence: ✅خودداری کردن، گوشه گیری کردن He t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distinctive: مشخص، متمایز Mars is sometimes ca ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hop: جهش، پرش ( کوتاه ) With his feet ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feed: [NOUN] ✔️ محتوا ( خبری ) e. g. a ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold on: ✅دووم آوردن، تحمل کردن ✅پشت/سوار ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peaceful: صلح آمیز، بی سر و صدا و در صلح و ص ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

considerable: مهم، شایان توجه The offer constit ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ruby: یاقوت/لعل سرخ a brooch set with ru ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

comparative: تطبیقی، مقایسه ای A comparative s ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

magnificent: باشکوه، مجلل، عظیم ارزشمند ⁦✔️⁩ خار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

then again: ضمنا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pastry: confectionery قنادی - آجیل و خشکبار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrape: ✔️به وضعیت بغرنج دچار شدن - در شرای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

طبقه بالا: upstairs We've finished decorating ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handy: بدرد بخور و پرکاربرد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

postpone: به تعویق انداختن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smash: معنای آبادیس: ✔️ خُرد کردن ( با سرو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

did it: انجام شد یا انجامش دادم/دادیم/دادی/ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thaw: ✔️ ( یخ و برف ) آب شدن A January t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مدیر عامل: CEO ( Chief Executive Officer )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

restrain: ✅خویشتن داری کردن Israel says more ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

integrity: ✔️ درستی و صداقت - راستی و امانت دا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hate: NOUN چیز تنفرانگیز، مایه ی انزجار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

struck: شوکه کردن/شدن It suddenly struck h ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wit: ⁦✔️⁩هوش و ذکاوت comedy characteriz ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: ✅فهم ✅ بینش ✅ آگاهی ✅اشراف The stu ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by now: ✔️ تا به حال - تا الان - تا حال حاض ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hedgehog: جوجه تیغی He's been studying hedge ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: Don't get me wrong برداشت اشتباهی ا ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

form: ✔️تشکیل شدن [Bad Weather] [Collocat ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

influx: سیل یا هجوم ( مثلاً مهاجران یا پن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mark: ◾اثر، تاثیر [noun] 1 ) The Romans l ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قلمداد کردن: deem پنداشتن دانستن بر این باور بود ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fort: Fort : قلعه - دژ ( کوچک ) Fortress ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ایجاب کردن: warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grin: grin: لبخند - تبسم grief: اندوه - غ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swim meet: مسابقه شنا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چربیدن: outweigh

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pounce: VERB ۱ ) ( استعاری ) غنیمت شمردن فر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emphases: emphasis: تاکید 🗣️ اِم فِ سِس ( چ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprint: به سرعت دویدن ( مث برق و باد ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twit: mainly UK informal 🇬🇧 توئیٖت 🇺� ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eclipse: ⁦✔️⁩تحت الشعاع قرار دادن، سایه افک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs official: مامور گمرک A customs official orde ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high dollar: بزرگ، مبلغ بالا ( معامله ) سنگین ق ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pompous: [ADJECTIVE] پرافاده - ( به ویژه رفت ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet up with: معنای دوستان: ✔️ ملاقات کردن کسی با ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay a compliment: 1 ) pay ( someone ) a compliment : ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: My eyes feel sore چشام دچار سوزش شد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transphobic: adj ترنس هراس یا متنفر از افرادی ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interrogator: NOUN بازجو - بازپرس e. g. He said ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shove: تنه ( زدن ) People were pushing an ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harmony: ✅توازن - همدلی to live in fear/pea ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leisure: وقت آزاد He needed more leisure to ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamer: کاغذ رنگی، نوار یا روبان رنگی و آو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intricate: ✔️ پر از جزئیات ظریف و درهم پیچیده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

courier: ⁦✔️⁩پیک، مامور پستی، نامه رسان Her ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head down: معنای دوستمون ✔️روانه شدن به سمت جا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allure: افسون، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: ✔️راه انحرافی ( که هنگام تعمیر و بس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what is the matter: مشکل چیه؟

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liable: [adj] مسئول، پاسخگو ( بار منفی داره ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vacant: His eyes vacant چشم های بی سو/بی نو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rear end: ✔️از عقب به اتومبیل دیگر زدن That ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on something: جبران کردن یه کار عقب افتاده یا معن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clandestine: ⁦[FORMAL] ✔️⁩ سری، محرمانه مترادف: ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hoard: ⁦✔️⁩گنجینه/مجموعه/کپه ای از چیزی با ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out: She took out a quarter, dropped it ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assert: ✅ اظهار داشتن - ( موکدا ) اعلام کرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work on: Straightforward meaning کار کردن رو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

timeless: adj معنای دوستان: عمری - با کیفیت - ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

run down: 🔰دنبال کردن/رفتن ( سمت جایی/پایین، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bias: گرایش، تمایل به یک طرف 1 ) The st ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

casualty: ⁦✔️ ( جمع ) ⁩تلفات، قربانیان Deman ...

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outraged: ⁦✔️⁩شدیداً عصبانی، خشمگین Outraged� ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: پوست/جای زخم The child continued p ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: مجسمه ی سر و شانه ها و بخش بالایی س ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get together: Let me get my thoughts together بذا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: [Verb] to fancy somebody به کسی گرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spook: ✅ترساندن کسی Satoshi Was Really 👁 ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bore: NOUN آدم خسته کننده و ملال آور A: ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unsolicited: unsolicited offer noun [ C ] FINAN ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrace: ( از همان راه ) بازگشتن - ( راه قبل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrist: wrist [ریٖست] مچ دست 🟢🟢🟢 wais ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

affordable: معنای دوستان: ✅اقتصادی - ارزان - قی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hand over: تحویل دادن - واگذار کردن - مسئولیت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

almost done: تقریبا تمامه.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don'ts: dos and don'ts بایدها و نبایدها

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruby: یاقوت/لعل سرخ a brooch set with ru ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deflate: مترادف: devalue - make smaller ✔️ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مدیر عامل: CEO ( Chief Executive Officer )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integrity: ✔️ درستی و صداقت - راستی و امانت دا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hate: NOUN چیز تنفرانگیز، مایه ی انزجار ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: ✅خویشتن داری کردن Israel says more ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thaw: ✔️ ( یخ و برف ) آب شدن A January t ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: Don't get me wrong برداشت اشتباهی ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

form: ✔️تشکیل شدن [Bad Weather] [Collocat ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

influx: سیل یا هجوم ( مثلاً مهاجران یا پن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: شوکه کردن/شدن It suddenly struck h ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wit: ⁦✔️⁩هوش و ذکاوت comedy characteriz ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedgehog: جوجه تیغی He's been studying hedge ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by now: ✔️ تا به حال - تا الان - تا حال حاض ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: ◾اثر، تاثیر [noun] 1 ) The Romans l ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: ✅فهم ✅ بینش ✅ آگاهی ✅اشراف The stu ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get along with: معنای دوستان: ✔️ ارتباط خوب و ملایم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lectureship: . e. g They’re advertising a lectur ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purport: purport" v, n 🗣️پِر پُرت SYNONYM ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

jettison: کنار گذاشتن، از شر چیزی راحت شدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

plausible: ✔️ ( معمولا همراه با ناباوری ) محتم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow: Verb ✔️ ( خودمانی ) فرصت را از دست ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

presentable: ✅ آراسته و آماده ✅ خوش نما و مقبول ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dilute: [VERB] ۱ ) رقیق کردن - آبکی کردن ۲ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spontaneous: ✔️ناگهانی، یهویی، بدون برنامه ریزی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resort: Noun ✅چاره - مشگل گشا - گره گشا . ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

subject: Verb در معرض یا تحت تاثیر ( چیزی ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reap: ⁦✔️⁩درو کردن ( در اینجا استعاری ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stand out: نمایان و مشخص بودن به نظر آمدن و تو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stringent: . E. g 1 ) Stringent safety regulat ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deploy: ۱ ) مستقر کردن، به کار گرفتن The N ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get shot: be shot get shot گلوله خوردن تیر خو ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

مدال‌های Farhood