تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The sight of blood nauseates some people.
دیدگاه
١

بعضی از مردم با دیدن خون دچار حالت تهوع می شوند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
taking ten dollars off
دیدگاه
١

ده دلار تخفیف گرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
His hat blew off.
دیدگاه
١

کلاهش و باد برد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Spring is a long way off.
دیدگاه
٠

مثلا در ابتدای فصل تابستان هستیم و این جمله رو استفاده میکنیم. تا بهار بیشترین فاصله زمانیِ ممکن هست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She cut her long hair off.
دیدگاه
١

او موهای بلند خود را از ته زد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He drifted off while sitting in class.
دیدگاه
٠

او در حالی که در کلاس نشسته بود بیهوش شد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
A tender roast cuts easily.
دیدگاه
٠

یک کباب لطیف به راحتی بریده می شود. ( با توجه به or being cut )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She pounded along the hall.
دیدگاه
٠

او با قدم های سنگین و پر سر و صدا طول سالن رو طی کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
These towels go in that drawer.
دیدگاه
٠

این حوله ها متعلق به آن کشو هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
a long driveway that goes from the house to the road
دیدگاه
٠

مسیری طولانی که از خانه به جاده کشیده می شه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He went three dollars on the knife.
دیدگاه
٠

او سه دلار روی چاقو شرط بست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'll see him yet.
دیدگاه
٠

ما اون رو بالاخره میبینیم. ( eventually )

تاریخ
١ سال پیش
متن
They crowded too many people in here.
دیدگاه
١

آنها تعداد بسیار زیادی از مردم را در اینجا چپاندند. ( To press )

تاریخ
١ سال پیش
متن
My head hurts.
دیدگاه
٠

سر من درد میکند. ( با توجه به to feel pain )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Turn the handle completely around.
دیدگاه
٠

دسته رو بصورت دایره کامل بچرخون.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wondered how best to approach her.
دیدگاه

او فکر کرد که نزدیک شدن به او چقدر خوب است ( مزیت دارد

تاریخ
١ سال پیش
متن
They talked the whole time as the baby slept.
دیدگاه
٠

آنها تمام وقت صحبت میکردند وقتی که بچه میخوابید. ( احتمالا کار بصورت عادت و تکرار و همیشگی در گذشته اتفاق می افتاده )

تاریخ
١ سال پیش
متن
As I was looking out the window, I saw a rabbit run across the yard.
دیدگاه
٠

اون موقع که دیدم یه خرگوش عرضِ حیاط رو دویید، من داشتم از پنجره بیرون رو می دیدم. ( داره لحظه دیدن خرگوش رو توصیف میکنه که داشته چی کار میکرده )