تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهارت و زبدگی ( با دست ) “He can do any sort of work requiring handiness and dexterity” در دسترس بودن synonyms: accessibility, availability, availa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت خرج کردن پول ( اتش زدن به مال ) If we keep burning through cash like this, our company will be bankrupt by the end of the year!

پیشنهاد
٠

نشستن پای کاری ( تمرکز روی کاری کردن و ان را انجام دادن یا مشکلی را حل کردن ) to try to solve a problem or deal with something that needs to be done ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتقاد راسخ طرز فکر غیر قابل تغییر درباره یک موضوع دیدگاه ذهنی کلی درباره ان موضوع تعصب نسبت به یک موضوع

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که جاگیره، فقط فضا رو اشغال کرده و کارایی نداره به شخص بی فایده و به درد نخور هم میگن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جسارت به خرج دادن to be willing to do something that is extreme:

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مظن اتهام بودن مورد ظن قرار گرفتن

پیشنهاد
٠

هرچه پیش آید خوش آید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هدف، آرمان، خواست، خواسته، آرزو، تمایل/ عزم، شوق، انگیزه، میل، همت، اراده، جاه طلبی، بلند همتی شدید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برداشت غلط از یک موضوع یا شرایط

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سد راه . . . . شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میمیک صورت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسی پاسخگو بودن در قبال چیزی مسئولیت داشتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سرپا ( نگه داشته شده ) مرتب و ترتمیز

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور نامتوازنی/ نامتناسبی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوسازی شهری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیل موجه - دلیل قانع کننده make a case for something دلیل قانع کننده اوردن We will only publish a new edition if you can make a convincing case for ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

واقف بودن بر چیزی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جزیرهٔ گرمایی شهری ( به انگلیسی: Urban heat island ) به پدیدهٔ بالا بودنِ چشمگیرِ درجهٔ دمای برخی از شهرها یا مناطق شهری در مقایسه با حومه شهر یا محد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

خاطر نشان کردن ( اهمیت و پرداختن به چیزی و یا مسئله ای را )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشتری ثابت ( این واقعیت که مشتری برای خرید محصولات یا خدمات بیشتر از همان شرکت باز می گردد ) More than half our bookings came from repeat business l ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در زمانبندی مناسب و درست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به تصویر توجه کنید

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد پسند کسی بودن ( فرمال ) I hope everything was to your liking, sir. امیدوارم همه چیز مورد پسند شما بوده باشد قربان. The second half is more ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

موشکافانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در جریان keep me in the loop منو در جریان بذار/نگه دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پشم ریزون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شیطنت کردن بازیگوشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف خود با به کرسی نشاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در جواب سوال یک نفر به معنای حتما certainly; of course. "‘Can I watch?’ ‘Sure thing. ’"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برگ ریزون اتفاق/خبر/تجربه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقت میبره زحمت میبره تلاش میخواد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هر دری زدن کنایه از تلاش زیاد کردن برای انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Do - It - Yourself Books کتاب های خودخوان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حواست باشد تا فلان کار رو بکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

stay with میشه سر کردن با چیزی : to continue using or doing ( something ) I know the work is hard, but if you just stay with it for a while longer, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیروی حیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمات قادر به بیان آن نیستند ( احساسات و. . . ) کلمات از بیان آن عاجزاند ( قابل توصیف نیستند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در معنای فعل: زیر نظر داشتن یک چیزی ک میخواهی داشته باشه یا مشکوک است مدتیست چشمم دنبال ان چیزی است • The dog sat there eyeing my sandwich as I ate.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. Supposing we miss the bus, how will we get to the airport? به فرض که/گیریم که /فرض کن که از اتوبوس جا بمانیم، ( آن وقت ) چطور خود را به فرودگاه ب ...

پیشنهاد
١

جار زدن به همه گفتن اعلام کردن چیزی به عموم

پیشنهاد
٠

برگ برنده داشتن

١