پیشنهاد‌های آرش کیانی (٨,٢٧٨)

بازدید
٤,٦٥٣
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

دوستان عکس اول جعلی با اطلاعات جعلی قبلی شخص پاکشون کرده عکس های بعدی واقعی هستم که قانون و پلیس فتا فضای مجازی می طلبه یک آدم علاف بیکار که آبادیس ز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی یوغورت یا یوگورت ) واژه ای با ریشه ایرانی است: ریشه واژه ( یوغورت یا یوگورت ) به چمِ ( ماست ) از ( یوغ / یوختن ( یوز ) ) در زبان اوستایی و پار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی ( دوغ ) و ( دوغتر/دختر ) ریشه در زبان اوستایی و هست ( نیاز به یادآوری است که در زبان اوستایی ( دوغ ) هم به چمِ ( شیرِ خوراکی ) و هم به چمِ ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون سند مدرک حرف می زنید بعدش واژگان فارسی بدون سند و مدرک ترکی می کنید بعدش می گوید غ در فارسی نیست بازهم بدون سند و مدرک درست ق در فارسی نبود غ که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

درباره ابوعلی سینا ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس ( حدود ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی/۳۷۰–۴۲ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا واژه ی جیش از ریشه ی واژه ی جی و ش فارسی هست. لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا واژه ی جاماسب از ریشه ی واژه ی جاماسپ فارسی هست. لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس دیوان عنصری بلخی – تصحیح محمد دبیرسیاقی چنین واژه ی در کتاب استاد ایران نیست دهخدا فوت کرد بعدش معین کتابش لغت نامه دهخدا دنبال کامل کردنش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع. عکس کتاب دیوان لغات الترک چنین واژگانی که گفت شده کتاب دیوان لغات الترک هستند نیستند صفحه ۳۰۷ و ۳۳۹کتاب دیوان لغات الترک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی هزوارش. [ هَُ زْ رِ ] ( اِ ) زوارش. از مصدر اوزوارتن به معنی بیان کردن ، تفسیر نمودن و شرح دادن است. و به همین معنی در نامه های پهلوی ، چون دی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی یساول. [ ی َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. ( ناظم الاطباء ) . مأمور تشریفات درباری به طور عام : بنده آن نگا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی قلیچ. [ ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) شمشیر. ( آنندراج ) . منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه کاپوت. ( فرانسوی ، اِ ) رجوع به کاپُت شود. منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی ینگی دنیا. [ ی ِ دُن ْ ] ( اِخ ) امریکا. ( از ناظم الاطباء ) . ( از: ینگی ترکی به معنی نو دنیا ) نامی است که ترکها به امریکا می دهند و معنی آن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی یغلق. [ ی َ ل ِ ] ( ترکی ، اِ ) یغلغ. تیر پیکان دار: به دست بندگانت در کمان شد ابر نیسانی منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی قشو. [ ق َ ش َ / شُو ] ( ترکی ، اِ ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن. آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ستورخانه . محسة. فر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی چپو. [ چ َ پ َ / پُو ] ( ترکی ، اِ ) تاخت و تاراج و یغما. ( ناظم الاطباء ) . مأخوذ از چپاول ترکی بمعنی غارت. ( از فرهنگ نظام ) . چپاول. تالان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه دیلاق. [ دَ ] ( ترکی ، ص ) قدبلند. دیلاغ. رجوع به دیلاغ شود. منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی ورنی. [ وِ ] ( فرانسوی ، اِ ) ماده صمغی شکلی که از برخی گیاهان ( خصوصاً گونه های مختلف سماق و بادام هندی ) به دست می آورند و پس از تصفیه از آن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی تتماج. [ ت ُ ] ( ترکی ، اِ ) قسمی از آش است در ترکی. ( غیاث اللغات ) . خوراک معروف ترکان. ( کاشغری ج 1 ص 378، از حاشیه برهان چ معین ) . آشی اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه بقچه. [ ب َ /ب ُ چ َ ] ( ترکی ، اِ ) باقچه. بقچه بمعنی صره یا بسته ای است ، بخصوص بسته ای درهم ها را در آن پیچند. رجوع به النقود ص 168 و بقچه و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی شلتاق. [ ش ِ / ش َ ] ( ترکی ، اِ ) منازعه با کسی در باب دلایل دروغ. ( ناظم الاطباء ) . جنگ و خرخشه. ( غیاث ) : در جفا ابروی شوخ تو به عالم طاق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه طغرا. [ طُ ] ( ع اِ ) طُغْری ̍. القابی باشد که بر سر فرمان پادشاهان مینویسند، و در قدیم خطی بوده است منحنی که بر سر احکام ملوک میکشیده اند. ( بر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخماق. [ ت ُ ] ( ترکی ، اِ ) میخ کوب و آن چوبی باشد که بدان میخهای خیمه کوبند. این لفظ ترکی است. ( غیاث اللغات از مصطلحات و لغات ترکی ) . صحیح بهر دو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه سیاق. ( ع مص ) راندن. ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 3 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( المصادر زوزنی ) . || ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاووش. ( ترکی ، ص ، اِ ) چاوش. نقیب لشکر. ( برهان ) . آنکه صفوف در حرب راست کند و از تعدی لشکریان ممانعت نماید. کسی که شماره افراد لشکر و هویت یکایک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی کاول. [ وُ ] ( اِ ) سفره چی و بکاول. ( ناظم الاطباء ) . مخفف بکاول که ترکان توشمال گویند و سفره چی را نیز گفته اند. ( برهان ) . در ترکی جغتایی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی کاول. [ وُ ] ( اِ ) سفره چی و بکاول. ( ناظم الاطباء ) . مخفف بکاول که ترکان توشمال گویند و سفره چی را نیز گفته اند. ( برهان ) . در ترکی جغتایی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاربر محترم Sag Pir شما بروید در بخش واژه ی عن یا قلچماق یک نفر هست در آبادیس هزاران حساب کابری داره کارش جعل منبع و به زمین و زمان توهین کردن هست د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی گلنگدن. [ گ َ ل َ گ ِ / گ َ دَ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی قبچاق. [ ق ِ ] ( اِخ ) نام دشتی و صحرائی است از ترکستان و طایفه ای از ترکان همان نواحی را قبچاقی گویند. ( برهان ) . نام دشتی است میان توران و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی کرنش. [ ک ُ ن ِ ] ( اِ ) کورنش ( در ترکی ) . گورنیش ( در ترکی جغتایی ) . سر فرودآوردن. تعظیم. ( فرهنگ فارسی معین ) . سرفرودآوردن علامت خضوع را ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی سورسات. ( ترکی ، اِ ) سیورسات. غله. || خواربار. || کفاف معیشت. وجه معاش. نفقه. || ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند. ( فرهنگ فارسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی ایلغار. ( ترکی - مغولی ، اِ ) بسرعت بر فوج دشمن دویدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن. هجوم. یورش. ( فرهنگ فارسی مع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه داروغه. [ غ َ / غ ِ ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) رئیس شبگردان. سرپاسبانان. داروغه که در زبان مغولی به معنی �رئیس � است یک اصطلاح عمومی اداری است. از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی قرقی. [ ] ( اِ ) نوعی از کلاه که در سوالف زمان مخصوص پادشاهان بوده ، و در این زمان از ملبوسات عوام است. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . قرقی. [ ق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه قاتق. [ ت ِ ] ( ترکی اِ ) ماست. دوغ. در تداول عامیانه نانخورش. اُدم. اِدام. || صبغ. سباغ. ( ناظم الاطباء ) . - امثال : گفتم قاتق نانم شود قاتل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه قلاش. [ ق َ ] ( ع ص ) پستک ترنجیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . الصغیر المنقبض. ( اقرب الموارد از ابن عباد ) . قلاش. [ ق َل ْ لا ] ( ص ) زیرک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای سوم بار این واژه ترکی هست قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل ب ...

پیشنهاد
٠

در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش م ...

پیشنهاد
٠

درباره قوم سکاها سکاها گروهی از مردمان ایرانی شرقی کوچ نشین بودند که در استپ اوراسیا و حوضه تاریم از سده ۹ پیش از میلاد تا سده ۵ پس از میلاد زندگی می ...

پیشنهاد
٠

چنین اسمی به جمهوری خود مختار ساکا وجود ندارد جمهوری ساخا با ترجمه متن انگلیسی به فارسی ساخا ، [ a ] رسماً جمهوری ساخا ( یاکوتیا ) ، [ b ] یکی ا ...