پیشنهادهای آرش کیانی (٨,٢٧٨)
دوستان عکس اول جعلی با اطلاعات جعلی قبلی شخص پاکشون کرده عکس های بعدی واقعی هستم که قانون و پلیس فتا فضای مجازی می طلبه یک آدم علاف بیکار که آبادیس ز ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
واژه ی یوغورت یا یوگورت ) واژه ای با ریشه ایرانی است: ریشه واژه ( یوغورت یا یوگورت ) به چمِ ( ماست ) از ( یوغ / یوختن ( یوز ) ) در زبان اوستایی و پار ...
واژه ی ( دوغ ) و ( دوغتر/دختر ) ریشه در زبان اوستایی و هست ( نیاز به یادآوری است که در زبان اوستایی ( دوغ ) هم به چمِ ( شیرِ خوراکی ) و هم به چمِ ( ...
بدون سند مدرک حرف می زنید بعدش واژگان فارسی بدون سند و مدرک ترکی می کنید بعدش می گوید غ در فارسی نیست بازهم بدون سند و مدرک درست ق در فارسی نبود غ که ...
درباره ابوعلی سینا ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس ( حدود ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی/۳۷۰–۴۲ ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا واژه ی جیش از ریشه ی واژه ی جی و ش فارسی هست. لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستا ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در ...
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا واژه ی جاماسب از ریشه ی واژه ی جاماسپ فارسی هست. لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوس ...
منبع. عکس دیوان عنصری بلخی – تصحیح محمد دبیرسیاقی چنین واژه ی در کتاب استاد ایران نیست دهخدا فوت کرد بعدش معین کتابش لغت نامه دهخدا دنبال کامل کردنش ...
منبع. عکس کتاب دیوان لغات الترک چنین واژگانی که گفت شده کتاب دیوان لغات الترک هستند نیستند صفحه ۳۰۷ و ۳۳۹کتاب دیوان لغات الترک
واژه ی هزوارش. [ هَُ زْ رِ ] ( اِ ) زوارش. از مصدر اوزوارتن به معنی بیان کردن ، تفسیر نمودن و شرح دادن است. و به همین معنی در نامه های پهلوی ، چون دی ...
واژه ی یساول. [ ی َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. ( ناظم الاطباء ) . مأمور تشریفات درباری به طور عام : بنده آن نگا ...
واژه ی قلیچ. [ ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) شمشیر. ( آنندراج ) . منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه کاپوت. ( فرانسوی ، اِ ) رجوع به کاپُت شود. منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی ینگی دنیا. [ ی ِ دُن ْ ] ( اِخ ) امریکا. ( از ناظم الاطباء ) . ( از: ینگی ترکی به معنی نو دنیا ) نامی است که ترکها به امریکا می دهند و معنی آن ...
واژه ی یغلق. [ ی َ ل ِ ] ( ترکی ، اِ ) یغلغ. تیر پیکان دار: به دست بندگانت در کمان شد ابر نیسانی منبع. لغت نامه دهخدا
واژه ی قشو. [ ق َ ش َ / شُو ] ( ترکی ، اِ ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن. آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ستورخانه . محسة. فر ...
واژه ی چپو. [ چ َ پ َ / پُو ] ( ترکی ، اِ ) تاخت و تاراج و یغما. ( ناظم الاطباء ) . مأخوذ از چپاول ترکی بمعنی غارت. ( از فرهنگ نظام ) . چپاول. تالان ...
واژه دیلاق. [ دَ ] ( ترکی ، ص ) قدبلند. دیلاغ. رجوع به دیلاغ شود. منبع. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی ورنی. [ وِ ] ( فرانسوی ، اِ ) ماده صمغی شکلی که از برخی گیاهان ( خصوصاً گونه های مختلف سماق و بادام هندی ) به دست می آورند و پس از تصفیه از آن ...
واژه ی تتماج. [ ت ُ ] ( ترکی ، اِ ) قسمی از آش است در ترکی. ( غیاث اللغات ) . خوراک معروف ترکان. ( کاشغری ج 1 ص 378، از حاشیه برهان چ معین ) . آشی اس ...
واژه بقچه. [ ب َ /ب ُ چ َ ] ( ترکی ، اِ ) باقچه. بقچه بمعنی صره یا بسته ای است ، بخصوص بسته ای درهم ها را در آن پیچند. رجوع به النقود ص 168 و بقچه و ...
واژه ی شلتاق. [ ش ِ / ش َ ] ( ترکی ، اِ ) منازعه با کسی در باب دلایل دروغ. ( ناظم الاطباء ) . جنگ و خرخشه. ( غیاث ) : در جفا ابروی شوخ تو به عالم طاق ...
واژه طغرا. [ طُ ] ( ع اِ ) طُغْری ̍. القابی باشد که بر سر فرمان پادشاهان مینویسند، و در قدیم خطی بوده است منحنی که بر سر احکام ملوک میکشیده اند. ( بر ...
تخماق. [ ت ُ ] ( ترکی ، اِ ) میخ کوب و آن چوبی باشد که بدان میخهای خیمه کوبند. این لفظ ترکی است. ( غیاث اللغات از مصطلحات و لغات ترکی ) . صحیح بهر دو ...
واژه سیاق. ( ع مص ) راندن. ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 3 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( المصادر زوزنی ) . || ...
چاووش. ( ترکی ، ص ، اِ ) چاوش. نقیب لشکر. ( برهان ) . آنکه صفوف در حرب راست کند و از تعدی لشکریان ممانعت نماید. کسی که شماره افراد لشکر و هویت یکایک ...
واژه ی کاول. [ وُ ] ( اِ ) سفره چی و بکاول. ( ناظم الاطباء ) . مخفف بکاول که ترکان توشمال گویند و سفره چی را نیز گفته اند. ( برهان ) . در ترکی جغتایی ...
واژه ی کاول. [ وُ ] ( اِ ) سفره چی و بکاول. ( ناظم الاطباء ) . مخفف بکاول که ترکان توشمال گویند و سفره چی را نیز گفته اند. ( برهان ) . در ترکی جغتایی ...
کاربر محترم Sag Pir شما بروید در بخش واژه ی عن یا قلچماق یک نفر هست در آبادیس هزاران حساب کابری داره کارش جعل منبع و به زمین و زمان توهین کردن هست د ...
واژه ی گلنگدن. [ گ َ ل َ گ ِ / گ َ دَ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظه ...
واژه ی قبچاق. [ ق ِ ] ( اِخ ) نام دشتی و صحرائی است از ترکستان و طایفه ای از ترکان همان نواحی را قبچاقی گویند. ( برهان ) . نام دشتی است میان توران و ...
واژه ی کرنش. [ ک ُ ن ِ ] ( اِ ) کورنش ( در ترکی ) . گورنیش ( در ترکی جغتایی ) . سر فرودآوردن. تعظیم. ( فرهنگ فارسی معین ) . سرفرودآوردن علامت خضوع را ...
واژه ی سورسات. ( ترکی ، اِ ) سیورسات. غله. || خواربار. || کفاف معیشت. وجه معاش. نفقه. || ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند. ( فرهنگ فارسی ...
واژه ی ایلغار. ( ترکی - مغولی ، اِ ) بسرعت بر فوج دشمن دویدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . حرکت سریع سپاهیان بسوی دشمن. هجوم. یورش. ( فرهنگ فارسی مع ...
واژه داروغه. [ غ َ / غ ِ ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) رئیس شبگردان. سرپاسبانان. داروغه که در زبان مغولی به معنی �رئیس � است یک اصطلاح عمومی اداری است. از ...
واژه ی قرقی. [ ] ( اِ ) نوعی از کلاه که در سوالف زمان مخصوص پادشاهان بوده ، و در این زمان از ملبوسات عوام است. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . قرقی. [ ق ...
واژه قاتق. [ ت ِ ] ( ترکی اِ ) ماست. دوغ. در تداول عامیانه نانخورش. اُدم. اِدام. || صبغ. سباغ. ( ناظم الاطباء ) . - امثال : گفتم قاتق نانم شود قاتل ...
واژه قلاش. [ ق َ ] ( ع ص ) پستک ترنجیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . الصغیر المنقبض. ( اقرب الموارد از ابن عباد ) . قلاش. [ ق َل ْ لا ] ( ص ) زیرک ...
برای سوم بار این واژه ترکی هست قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل ب ...
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش م ...
درباره قوم سکاها سکاها گروهی از مردمان ایرانی شرقی کوچ نشین بودند که در استپ اوراسیا و حوضه تاریم از سده ۹ پیش از میلاد تا سده ۵ پس از میلاد زندگی می ...
چنین اسمی به جمهوری خود مختار ساکا وجود ندارد جمهوری ساخا با ترجمه متن انگلیسی به فارسی ساخا ، [ a ] رسماً جمهوری ساخا ( یاکوتیا ) ، [ b ] یکی ا ...