پیشنهادهای پویا رادی (٦٥)
m�tier
گیرم که. . .
Loquacious
a vertical standing wave in turbulent rivers
در جمع میگساران: سفره - دار. . . صاب - مجلس. . . باده - دار. . .
. . .
مِکثار
Make subjects clear
دیگربودِگی. . . دِگربودگی
داستایوسف و زلیخاگینه ی نو کانتی
بِتیاهووِن
وینسنت ونگوز
عصر زرین
به قاپ انداختن بر میگرده؟ . . . . . . بندر تو این فصل خیلی خُنَکه؟ این واژه حرارت داخل جمجمه منو برده بالا. . .
من با دیدن این واژه و صورت جمع tip در شق دوم آن، یاد earworms افتادم و با خودم گفتم شاید این لغت به تمام چیزهایی اشاره داره که خاصیتی موسیقایی دارند ...
چرخه - گریز . . . در تضاد با چرخه - مدار
اشارت به یک بُرِشْ از "تاریخ" دارد که در آن همه چیز در میغ و مه به سر می برد
انتصاب یک ( دین - یار ) در یک بافتار کلیسایی با عایدات خَلَفی. . . The Anglican Church. . . It is time to read the priest in
demi - jour
فَلَق
Lunna
باخته - بُن. . . در تراز با سیب - بُن، انجیربن و ناربن
بی - خَم - باد
دیوباد
رجوع شود به Ignoble
دشنه
شام از نان شب هم واجب تر است. . .
خاکساری. . . [ این واژه در فارسی نیز طنینی دوپهلو دارد ]
بهتر از آنم ( اونم ) که بودم. . .
The Redeemer
آیران آشی
آمروی. . . آمربی. . . اُمروی. . .
بریونی
اُستُخاکی. . . ( استخوان خاک ی )
( اوپا ) یک سِتاک از صفت سانسکریت ( اوپه ) به معنای [ نزدیک] . . . رجوع شود به " اوپانیشاد"
a kingcrafophobic writer
پُر تار و تنبور. . . پرتاروطنبور. . .
آیهٔ یأس می خونی ؟
بندرعباس یک قاره ی تمام عیار است. . . بیشتر داد و ستد جاری در این شهر از دو اسکله مرکزی تغذیه میشه که ملجای مهمی برای تجار محسوب میشن. . . اینجا از ...
bonum iter
به طور ملموس
وام - سپار
مَلَخونیه
One is the start of all beginnings and of creation, ambition, a leader with strong will, who loves independence and seeks authority. But it is also t ...
گروه تحقیقات میدانی
سیلانسیمگی در تراز با سرآسیمگی
I’ll please the maids of honour, if I can: Without black velvet breeches, what is man? I will my skill in buttonholes display, And brag, how oft I s ...
He buttonholed a priest who was coming back with one of the returning streams of pilgrims . . .
تیمارخوار The nurturer of sorrows
سیرا The nurturer of cognizance