پیشنهادهای یگانه (٢٦٣)
خشم و نارضایتی خود را آشکار کردن
مات و مبهوت شده
معمولا در موضوعات عاشقانه کسی که به خاطر وضعیت و شرایط مطلوبش همه دنبالش باشن، مثلا خیلی پولدار یا خیلی خوشگل باشد: یک تیکه خوب یک لقمه حسابی
از من گفتن بود
لباس ( یک ) دست لباس
لباس مجلسی
علم دوست دانش دوست
معادلی که کاربر marjan ذکر کرده اند کاملا درست است، بدون اطلاع dislike نکنید یکی از معانی coed که البته قدیمی شده و در متن های قدیمی تر دیده میشود و ...
بدون هیچ توضیحی
کاری انجام بدهی که دهان بقیه بسته بشود و دیگه چوب لای چرخت نکنن دهان مردم را بستن
خالی بستن خالی بندی
نود درصد مواقع
برای انجام کاری لحظه شماری کردن برای انجام کاری سر از پا نشناختن کشته مرده انجام کاری بودن
برای توصیف فردی یا چیزی یا موقعیتی که : شوخی شوخی انتقادهای تند و تیز ی میکند به خنده حرفهای گزنده میگوید
کوتاه آمدن
1. ( of a problem or issue ) difficult and much debated; problematic. 2. annoyed, frustrated, or worried. 1. غامض ( درباره مشکل ) 2. ( صفت برای ا ...
احساس زیادی بودن کردن یا داشتن
در بعضی جاها به معنی: احساس زیادی بودن کردن
در مقایسه به کار می رود برای همین میتوان گفت: چیزی دست کمی از چیز دیگر نداشتن
کلمه ایه که واقعا توی جمله سخت میشه به فارسی روان ترجمه اش کرد به نظرم بعضی جاها بشه گفت: دلگرمی؛ دلخوشی
قانون خاص خود را داشتن
پرت و دورافتاده
به صورت قیدی به معنی: فوراً و صریح گفتن بی درنگ و صادقانه گفتن
از کسی عصبانی بودن با کسی لج افتادن
در مورد لباس، به کسی آمدن
درمورد دارو به معنی دارویی که بدون نسخه قابل فروش باشه
به هیچ قیمتی هرگز
clumsy, foolish, or inept دست و پاچلفتی بی کفایت
به خود واگذار شدن رها شدن و مجبور به تکیه به خود شدن
برخورد سرد
تربیت معلم تربیت مدرس
معذب بودگی
تا جایی که تا آنجا که
گُلسَنگ یک موجود تشکیل شده از جُلبَک و قارچ است. گلسنگ ها معمولاً بر روی تخته سنگ ها و همچنین دیوارها و تنه درختان به صورت ورقه های زرد یا خاکستری ما ...
تا حدی به لحاظ معنای کاربردی = دائم الخمر
در زبان عامیانه به معنی brain یا mind است ؛ در فارسی مخ یا کله می توان ترجمه کرد: مثلا در جمله زیر: after a time I'll get this through my noodle and ...
در بعضی کاربردها در واقع حالت محاوره ای kind of می باشد
دست به سینه در خدمت کسی بودن
من توی پارک دیدم که خود بچه ها اسم "بپر بپر" را روی این وسیله گذاشته اند که بنظرم معادل خوبیه
گیر انداختن
عقل کسی به جایی نرسیدن
be imposed on مورد سوء استفاده قرار گرفتن چیزی به کسی تحمیل شدن
فامیل دوست فامیل پرست
If you say that someone is in the picture, you mean that they are involved in the situation that you are talking about. If you say that they are out ...
تشویش
( گیاه ) برنجاسف جنوبی
در یک بنا یا ساختمان به معنی بخش فرعی یا بخش کناری است wing
کسی که شش میزند مشنگ شیرین عقل
سینه خود را صاف کردن مثلا میگوییم : او سینه اش را صاف کرد و گفت . . .
معنی استعاری: ( برای رسیدن به چیزی ) زجر و عذاب چیزی را متحمل شدن