provoking

/prəˈvoʊkɪŋ//prəˈvəʊkɪŋ/

خشم انگیز، ناراحت کننده، آزار دهنده

جمله های نمونه

1. thought provoking
تفکر انگیز

2. It is very provoking of her to be so late.
[ترجمه مصطفی یگانه] برای او خیلی ناراحت کننده است که در هر کاری دیر باشه
|
[ترجمه مریم] تاخیر او آزاردهنده است!!
|
[ترجمه گوگل]دیر رسیدن او بسیار تحریک کننده است
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که این قدر دیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Politicians enjoy an easy ride by provoking crime fear and talking tough about punishment.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران با برانگیختن ترس از جرم و سخت صحبت کردن در مورد مجازات، از یک سواری آسان لذت می برند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران از سواری آسان با تحریک ترس از جنایت لذت می برند و در مورد مجازات سخت صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They received sentences of four to 1years, provoking Western condemnation.
[ترجمه گوگل]آنها به چهار تا یک سال زندان محکوم شدند که محکومیت غرب را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]آن ها محکومیت چهار تا ۱ سال را محکوم کردند و باعث محکومیت غرب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But critics say the police seem intent on provoking a violent reaction.
[ترجمه گوگل]اما منتقدان می گویند که پلیس قصد دارد واکنش خشونت آمیزی را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]اما منتقدان می گویند که به نظر می رسد که پلیس قصد تحریک یک واکنش شدید را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But yes, it is still fun, thought provoking, stimulating, exciting and fast moving.
[ترجمه گوگل]اما بله، هنوز هم سرگرم کننده، برانگیزاننده، محرک، هیجان انگیز و سریع است
[ترجمه ترگمان]اما بله، هنوز هم جالب است، فکر کردن، تحریک، مهیج و سریع حرکت کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For one moment he hesitated, provoking her to give in to the gentle malice which settled inside her.
[ترجمه گوگل]او برای یک لحظه تردید کرد و او را تحریک کرد که تسلیم بدخواهی ملایمی شود که در درون او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه تردید کرد و او را تحریک کرد تا به the که در درونش قرار گرفته بود تسلیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Occasionally he slowed to a near halt, provoking Eng to push him to keep choreographing and to perform adequately.
[ترجمه گوگل]گهگاه سرعت او تا حدودی متوقف می شد و انج را تحریک می کرد تا او را وادار کند که به رقص ادامه دهد و به اندازه کافی اجرا کند
[ترجمه ترگمان]گاهی به توقف نزدیک می شد و باعث می شد که مهندس به او فشار بیاورد که choreographing را نگه دارد و به اندازه کافی عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The army accused militant Ijaw youths of provoking the attack by murdering a group of policemen in the town.
[ترجمه گوگل]ارتش جوانان ستیزه جو ایجاو را به تحریک حمله با قتل گروهی از پلیس در شهر متهم کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش جوانان Ijaw جویان را به تحریک حمله با قتل یک گروه از ماموران پلیس در شهر متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But they do enjoy provoking a reaction from adults and being the centre of attention.
[ترجمه گوگل]اما آنها از برانگیختن واکنش بزرگسالان و قرار گرفتن در مرکز توجه لذت می برند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها از تحریک واکنش بزرگسالان و مرکز توجه لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This meal was designed to include many reflux provoking foods to maximise postprandial reflux in normal subjects.
[ترجمه گوگل]این وعده غذایی به گونه ای طراحی شده است که شامل بسیاری از غذاهای تحریک کننده رفلاکس برای به حداکثر رساندن رفلاکس پس از غذا در افراد عادی باشد
[ترجمه ترگمان]این وعده غذایی به گونه ای طراحی شد که بسیاری از غذاهای محرک برگشت را برای به حداکثر رساندن برگشت postprandial در سوژه های عادی، شامل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hospital staff wouldn't thank him for provoking another.
[ترجمه گوگل]کارکنان بیمارستان از او برای تحریک دیگری تشکر نمی کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنان بیمارستان از او برای تحریک کردن دیگری تشکر نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He could not give up his ideal of provoking a quarrel.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست از ایده آل خود برای ایجاد نزاع دست بکشد
[ترجمه ترگمان]نمی توانست از فریب دادن یک نزاع خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They all agreed again and again how provoking it was to be so disappointed.
[ترجمه گوگل]همه آنها بارها و بارها موافقت کردند که چقدر ناامید بودن چقدر تحریک کننده است
[ترجمه ترگمان]همه آن ها بار دیگر به توافق رسیدند و این که چه قدر آزاردهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] برانگیزنده

انگلیسی به انگلیسی

• angering, irritating, annoying; inciting, instigating; stimulating, arousing

پیشنهاد کاربران

وادار به شوریدن
ناراحت کننده
ازار دهنده
تحریک کردن ، انگاری که میخواییم ، موفق در تحریک کردن . . . .
تحریک کننده

بپرس