تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

املای صحیح : vegetarian

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیتزای بدون فراورده های گوشتی پیتزای سبزیجات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

sense املای صحیحش اینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آنِمی ، کم خونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشفته شدن ، کنترل خود را از دست دادن، دست و پا را گم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست و پامو گم کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

give someone the boot give someone the push ۱ - اخراج کردن ۲ - با کسی قطع ارتباط کردن give someone the sack give someone the ax اخراج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندرز ، حکمت ، کلمات قصار، مَثَل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از قضا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریچه ی تهویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنگ آبی روشن، آبی اسمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

be for / in a good cause be a good thing to do because it helps others انجام دادن کاری که نتیجش برای دیگران سودمنده ( کار خیر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be for /in a good cause be a good thing to do because it helps others انجام دادن کاری که نتیجش برای دیگران سودمنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to set on fire به آتش کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت ممکن، احتمالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

لوب ( بخش ) گیج گاهی مغز ( سمت شقیقه ها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وابسته به ساختار عصبی وابسته به کالبد شکافی عصبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ذاتی ، فطری، درونی معادل هاش :inborn، innate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

میوه ی کاکتوس زبان مادر شوهر ، که خوردنی هست

پیشنهاد
٢

در شروع قرن جدید اوایل قرن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

هم حسی نوعی اختلال در ترکیب حواس مثلا اینکه برای رنگ ها بو قائل بشی، یا برای یه بو رنگ خاصی ببینی ( اینو خودمم دارم😄 ) ، یه صدا رو شکل دار ببینی و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همخوانی داشتن، مطابق بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بریده بریده ( سخن ) نا مفهوم ، مطلبی را نادیده گرفتن و رد شدن با عجله کاری را انجام دادن، لکه دار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نا پایدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Please don't stay up late on my account لطفا به خاطر من تا دیر وقت بیدار نمان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ماده ای که به طور طبیعی داخل هرسلول زنده تولید میشود ( که درواقع باعث آسیب میشود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلا sub معنی زیر رده ، زیر دسته و …داره ( دسته بندی جزئی تر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تدبیر و ملاحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل های این عبارت take/have a shot at have a whack at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have a whack at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل های این عبارت take/have a shot at have a go at have/take a crack at چیزی را امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

in hot water درست هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در دردسر بودن/افتادن مورد سرزنش قرار گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل های این عبارت in no time in a blink of an eye in a flash of light همشون به معنی سریعا ، فورا، سه سوته، بدون فوت وقت و…. هستند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل های این عبارت in a wink in a blink in a flash همشون به معنی سریعا ، فورا، سه سوته، بدون فوت وقت و…. هستند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش کلی دانش عمومی دانش جامع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مناطق زاغه نشین مناطق فقیر نشین حومه ی شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنار گذاشتن، ترک کردن To slip off the diet رژیم را کنار گذاشتن/ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوندگی ( به ویژه برای امرار معاش ) کشاکش به این در وآن در زدن سگ دوی عملیات رقابت امیز ( برای زندگی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

they gave me the sack آنها من را اخراج کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

i didn’t like the job so i decided to hand in my notice. من آن شغل را دوست نداشتم پس تصمیم گرفتم که استعفا بدهم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیرو های طبیعت ( باد، باران و… )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

in the interest of justice, drastic action must be taken یعنی:برای برقراری عدالت ، اقدامات جدی ای باید صورت بگیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این کلمه با حروف اضافه in, with, by, at, about به کار میره . پیشنهاد میکنم برای دیدن فرقشون به این سایتی که لینکشو گذاشتم برید. ( خیلی خوب و کامل تو ...