پیشنهادهای farhad (٤٨٨)
آبی بی در گویش یزدی یعنی مادرِ مادر بزرگ
قاغَذُو باد در گویش یزدی یعنی بادبادَک
نیس شُو در گویش یزدی یعنی گُم شو
خیار بالِنگ درگویش یزدی همان خیار سبز هست
خوشباخوش اومَد در گویش یزدی یعنی خوش آمدگویی وتعارف
خوشبا کِردَن در گوش یزدی یعنی خداحافظی کردن
چَش وهم چَشی در گویش یزدی ی همان چشم و هم چشمی هست _یعنی رقابت
چار طاق در گویش یزدی به معنی باز بود کامل درب اتاق یا خانه میباشد
تَماتَه در گویش یزدی یعنی گوجه فرنگی
تَمبون در گویش یزدی یعنی زیر شلوار ی
پیسمال در گویش یزدی یعنی آزار دادن کسی
پَنگول در گویش یزدی یعنی پنجه _چنگ پَنگول کشیدن یعنی چنگ زدن با ناخن
پِلتَه در گویش یزدی یعنی فیتیله چراغ
بَنگا : در گویش یزدی به جایی که کمربند شلوار بسته میشود بَنگا گفته میشود
کَمچَلی در گویش یزدی یعنی ملاقه
مُندَه در گویش یزدی یعنی خسته
کَفتَر درگویش یزدی یعنی کبوتر
تُرُش بالا در گویش یزدی به معنی آبکَش
یَ هُو ( یَهُو ) در گویش یزدی یعنی یک دفعه _ ناگهانی
هُتُله با ضمه حروف ( ه ) و ( ت ) در گویش یزدی یعنی هُل دادن
هَمِشتَه در گویش یزدی یعنی بی دست واره _ دست رو دست گذاشته
هِشتی با کسره حرف ( ه ) در گویش یزدی یعنی گذاشتی ( هِشتم یعنی گذاشتم )
حادِر با کسره حرف ( د ) بعنی مواظب بودن _پاییدن
وارِخ با کسره حرف ( ( ر ) ) در گویش یزدی یعنی پایان پذیرفت
نُودا با ضمه حرف نون در گویش یزدی به معنی ناودان است
در زبا ن یزدی یعنی قبل از ظهر
نَمِلَّم در گویش یزدی یعنی نمیگذارم
نِفَه در گویش یزدی یعنی خِشتَک شلوار
نِفله با کسره حرف نون در گویش یزدی یعنی معدوم و ازبین رفته
نَفَسِد شَم در لهجه یزدی یعنی قربان نَفسِ تو شوم
نِشک با کسره حرف نون در گوش یزدی یعنی منقار و نوک پرندگان
نا خَشی در گویش یزدی یعنی ویار حاملگی
مَزرا در گویش یزدی یعنی مَزرعَه
مَقّات در گوش یزدی همان مَقعَد میباشد
مازاری در یزد بهدمعنی حَنا سایی میباشد . محله ای در شهرستان یزد به اسم کوچه مازاریاها است که درآنجا کارگاه بزرگ حناسایی وجوددارد . برای همین به کوچه ...
لَرد در گویش یزدی به معنای بار انداز ومحل فروش عمده کالا
گیپیلی در گویش یزدی یعنی پهن و کوتاه و چاق
گُور مَحلَه ( گُور با تلفظ ضمه ) یعنی محله زرتشتیان
گُور با تلفظ ضمه به معنای زرتشتی میباشد
گُرسُم در گویش یزدی همان نام کُلثوم است
در گویش یزدی همان کَدو هست
کِنِفت در گویش یزدی آبرو ریخته _ شرمنده
کُماشتون در زبان یزدی یعنی کُماج دان ( قابلمه مِسی )
کُل بَستن در گویش یزدی یعنی پوست بستن زخم
تُن غُرِّش در گویش یزدی به رَعدو بَرق گفته میشود
کَشَه در گویش یزدی یعنی دامن
کُچَه پاره در گویش یزدی کنایه از کسی که عفت کلام ندارد . _ دهان دریده
کُچَه در گویش یزدی یعنی دهان
کُدُمبَه در گویش یزدی یعنی جُمجُمَه
در لهجه یزدی به معنی کج ومعوج یا کج وکوله