پیشنهادهای سجادیه (٣٥٤)
چَخریسُک در گویش یزدی به جیرجیرک سبز درختی گفته مبشود
جودَه در گویش یزدی جوی آب
جُمُلی در گویش یزدی یعنی دوقلو
تَخ بیشورَن در گویش یزدی یعنی روی تخت، مُرده شور تورا بشوید
در گویش یزدی جوی آب
جَعدَه در گویش یزدی یعنی جاده و راه
جارو نِشکُک در گویش یزدی یعنی جارویی که زیاد ازش استفاده وساییده شده
تیرُو تُرکون در گویش یزدی به آبله مرغان گفته میشود
در گویش یزدی به هوای گرم وداغ گفته میشود
کَفُ وتولَه در گویش یزدی به آشغال گوشت گفته میشود
تُمبَک واژه ای در گویش یزدی به معنای تُنبَک ( آلت موسیقی ضرب )
تَردَه در اصطلاح یزدی به معنی موریانه
تاخچَه بالا هِشتَه در اصطلاحات یزدی یعنی دست بالا گرفته
در اصطلاح یزدی همان تاقچه است
پیَر در گویش یزدی به پدر گفته میشود
در گویش یزدی ساعات میانگین زمان بین عصر و شام
پا شَخ کِردَن اصطلاحی در گویش یزدی به معنی بر سرعت پاها افزودن
ایراسَکی در گویش یزدی به معنی از این طرف
اِقَدَه در گویش یزدی یعنی اینقدر
پَسُوغَن اصطلاحی در گویش یزدی به معنی پس انداز میباشد
پَسَکی اصطلاحی در گویش یزدی به معنی برعکس و معکوس میباشد
پَروام نی در گویش یزدی یعنی حوصله ندارم
پَخمَه در گویش یزدی به شخص تنبل و بی تحرک گفته میشود
پِت پِت در گویش یزدی به معنای پِِچ پِِچ کردن و آهسته صحبت کردن است
شَخُ و سِفت درگویش یزدی به معنای محکم بودن است
پا توُ اُو زَدن در گویش یزدی به زنی گفته میشو که گه گاهی دست از پا خطا میکند
بی دَسوارَه در گویش یزدی به معنی بی دست وپا . بی هنر و دست وپا چلفتی میباشد
بَساط در گویش یزدی کنایه ا ز آلت تناسلی است
تو بَحرِش رَفتم در گویش یزدی به معنی به دقت در او نگریستم
ایَچون در گویش یزدی به معنی این چنین میباشد
اَنگوش در گویش یزدی یعنی انگشت
اَلّا دِگی اصطلاحی در گویش یزدی به معنای عمداً از روی قصد ، دلبخواه
اِسَّخ در گویش یزدی به معنای استخر میباشد
اِسبُل در گویش یزدی به معنی طحال میباشد
اَخُوئَه در گویش یزدی به معنای خمیازه و دهن دره میباشد
آب چَلَقون در گویش یزدی به معنی آب چکان میباشد
پَچُول در گویش یزدی یعنی کثیف
لُنج در گویش یزدی به معنای لب میباشد
نَک در گویش یزدی به معنای دهان میباشد
زَنَغدون در گویش یزدی به معنای چانه میباشد
در گویش یزدی به معنای راه پله می باشد
در گویش یزدی به معنای گردو خاک میباشد
در گویش یزدی به معنای خواهر و آبجی هست
این در گویش یزدی کنایه از سوختن دل هست مثلا دلم میسوزد ، دلم پاره پاره شد ومثالی دیگر ( برای از دست دادن فلان چیز دلم آتیش ( آتش ) کش شد )
در گویش یزدی با آتش ؛ آتیش گفته میشود
پیک گرفتن در گویش یزدی به معنای نیشگون گرفتن میباشد فشاردادن قسمتی از گوشت بدن بین دو انگشت که همراه با دردو سوزش میباشد
به معنای نیشگون گرفتن . فشار دادن قسمتی از گوشت بدن که با ایجاد دردو سوزش همراه هست
جُل جُل زَدن در گویش یزدی یعنی تکان خوردن زیاد گفته میشود
مُول در گویش یزدی به پشت گردن گفته میشود .
آفتابه سَلَفچَه در زمان قدیم شاهان و خانواده های اشرافی از ظروفی شبیه آفتابه که بسیار زیبار طراحی شده و تشتی کنگره دار زیر آن قرار داشت که جهت شستن د ...