تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بحث و جدل درست کردن، دردسر و مشاجره ایجاد کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با عرض پوزش و معذرت بسیار، یکی از معانی اش تخلیه مایع بدن مرد پس از ارگاسم جنسی ه. باز هم عرض پوزش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ناخیر انداختن، از دست دادن ( وقتی در مورد یه چیز مهم باشه ) ، وقتی به یه چیز مهم و باارزش بی توجهی میشه، sleep on بکار میره برای مثال: it would ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای نفع خودت، به صلاح خودت، برای سود خودت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابطه جنسی خشن با دختر داشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبهم است، گیج کننده است، خیلی از فهم و شفافیت دور است، قابل درک نیست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو تا معنی داره: اولیش به معنای همون کمپرسی ه دومی اسلنگ هستش و به معنای باسن بزرگ ه و برای خانمها به کار میره

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش گذار، ارزش مدار، قیمت گذار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر متعارف، غیر ذهنی، غیر حسی، چیزی که با دانش و تجربه و احساس نمیشه درک کرد، عینی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همون crazy هستش. Going brazy اصطلاح کوچه بازاری going crazy ئه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی خسته شدن، تخلیه نیرو و انرژی شدن با خسته کردن کسی ( اگه با مفعول بیاد ) He gassed me out : خسته ام کرد، انرژی ام رو تخلیه کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخفف air conditioning هم میتونه باشه که یعنی سیستم تهویه، کولر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی کردن یه نفر his father realy picked him off : پدرش واقعا اون رو عصبانی کرد تیک زدن: مثلا یه لیستی داری و تو تیک میزنی که این کار رو انجام دادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقتی میگن he bollockses یعنی گند میزنه، حرف مزخرف و بیخود میزنه و خرابی بالا میاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بعضی اوقات میتونه معنی "طلب کردن و درخواست کردن" بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

screwing up face یعنی چهره درهم کشیدن یا چهره رو به حالت غیرعادی درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شل کردن، شل گرفتن، کمی رها کردن، کمی شل تر گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یعنی کاملا واضح و روشنه بدون این که بخوای درباره اش توضیحی بدی his reaction spoke volumes : واکنشش گویای همه چیز بود ( یعنی داره میگه بدون این که چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازتخصیص، تخصیص دوباره، توزیع و تقسیم دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی اول:همانند بودن یا شباهت زیاد داشتن، مطابقت داشتن مثلا the picture in the book correspond to that painting in the museum یعنی تصویر توی کتاب با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معنی اول: پرحرارت، سوزان، درخشان منی دوم: بحرانی، شدید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی اول : هوهو کردن ( مثل صدای جغد ) the owl was hooting T معنی دوم: هوهو کردن به نشانه اعتراض و تحقیر کردن ، سروصدا معنی سوم: بوق زدن و سرصدا ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

توهین و تحقیر تهمت وقتی یه چیزی میگی اما طرف مقابل متوجه نمیشه، غیر واضح صحبت کردن، چرت وپرت گفتن هم می تونه باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محکم بهم زدن، زمانی که یه نفر با عصبانیت و نارحتی اتاق رو ترک می کنه و در رو بهم می زنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به آدم تیز و باهوش میگن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معانی مختلفی می تونه داشته باشه: یکی اش یعنی کتک زننده، مثلا میگن he is a woman beater یعنی یارو دست بزن داره واسه زن ها. معنی دیگه : ترکاندن - مثل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بهم جوش خورده، بهم پیوسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جذاب ، فریبنده، باشکوه اگه در وصف یه شخص گفته بشه به معنی دلفریب و جذاب ( از لحاظ جذابیت جنسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

معنی اول: شکاف، رخنه، روزنه ( مثل روزنه نور ) معنی دوم: عبارت توهین آمیز و تبعیض نژادی که به چینی ها یا افراد مشابه اونها در انگلیسی گفته می شد ( کل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لغت توهین آمیز در انگلیسی که به افراد ایتالیایی یا اهل جنوب اروپا گفته میشده مثل nigger به سیاهپوستها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی اول: بسیار تمیز و مرتب معنی دوم: لغت توهین آمیز که به افراد اهل آمریکای لاتین گفته می شده ( مثل کلمه nigger که به سیاهپوستا گفته میشده ولی حالت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخن پوچ و سطحی، حرفی که روان و سلیسه اما بی معناست و عمقی نداره، چرب زبونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی که تاکسیدو ( لباس رسمی و شیک ) پوشیده میگن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پست، فرومایه، نفرت انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوشیدن ( الکل ) ، معادل drink هست منتها فقط برای مشروبات الکلی، معنی دوم: جذب کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شکل نگران کننده، به شدت، به شکل جدی ، با جدیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانیش، گزارش شایستگی مهارت یا گزارش تعیین مهارت هستش. CDR

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پوزه بند زده شده، شخص یا گروهی که از گفتن آزادانه نظرش منع شده، منع شده از نظر دادن آزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایجاد سروصدا کردن، هیاهو کردن ، بوق بلند زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عبارت حرف اضافه ای، یه حرف اضافه است بعلاوه مفعول ( object ) بعدش مثلا to school که اینجا to حرف اضافه است و school مفعولشه. باید دقت کنید که عبارت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسند، اسمی که درباره فاعل توضیح میده و البته همیشه با افعال ربطی ( linking verbs ) میاد. مثلا he is a teacher که اینجا teacher مسند یا همون predicate ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عبور کردن، گذشتن، رد شدن، حالت سوم فعل speed

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آوردگاه، زمین مبارزه، میدان،

١