slur

/sˈlɜːr//slɜː/

معنی: تهمت، اشاره، نشان، لکه بدنامی، پیوند، تقلب، لکه ننگ، خطاتحاد، مطلبی را حذف کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن، لکه دار کردن
معانی دیگر: نادیده انگاشتن، زیر سبیلی رد کردن، لاپوشانی کردن، ماست مالی کردن (معمولا با: over)، سرسری گرفتن، زود رد شدن، توهین، تحقیر، ناسزا گویی، (با شتاب و بی دقتی تلفظ کردن و بخشی از صدای واژه را خوردن) جویده جویده حرف زدن، بریده بریده حرف زدن، (محلی) لکه دار کردن، بدنام کردن، چرکین کردن، (به ویژه چاپ) رنگ ها را قاتی کردن، لک انداختن، بدگویی کردن، پست شمردن، تحقیر کردن، (موسیقی) بدون مکث از یک نت به نت دیگر رفتن، لکه، ننگ، طاس گرفتن برای تقلب درنرد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slurs, slurring, slurred
(1) تعریف: to speak of disparagingly; belittle.
مترادف: affront, disparage, insult
مشابه: abuse, belittle, blacken, denigrate, discredit, disgrace, dishonor, malign, revile, slander, smear, smirch, sully, vilify, wrong

- She would not allow her late husband's reputation to be slurred, and she demanded that the newspaper print a retraction.
[ترجمه آیدا.ام دی اچ] او اجازه نمیداد، که شهرت همسر مرحومش لکه دار شود، و خواستار این شد که روزنامه یک تکذببیه چاپ کند.
|
[ترجمه گوگل] او اجازه نمی داد آبروی همسر مرحومش مخدوش شود و از روزنامه تقاضا کرد که انصرافی چاپ کند
[ترجمه ترگمان] او اجازه نمی داد که شهرت شوهر مرحومش to باشد، و از روزنامه تقاضا کرد که روزنامه ای را چاپ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to run (sounds or words) together; pronounce indistinctly.
مترادف: elide
مشابه: drawl, garble, mumble

- She'd drunk quite a lot of wine and she was slurring her words.
[ترجمه گوگل] او مقدار زیادی شراب نوشیده بود و حرف هایش را زیر و رو می کرد
[ترجمه ترگمان] کلی شراب نوشیده بود و جویده جویده حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to treat without due appreciation; pass by (often fol. by over).
مشابه: dismiss, disregard, minimize, overlook, slight

- The article slurred over his role in the scandal.
[ترجمه پویا آکلیون] این مقاله، از نقش او در این رسوایی رد شد و چیزی ذکر نکرد.
|
[ترجمه گوگل] مقاله درباره نقش او در این رسوایی ابهام داشت
[ترجمه ترگمان] این مقاله به خاطر نقش خود در این رسوایی مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in music, to run (notes) together without a pause between them.

- Most of the notes are slurred during the legato section.
[ترجمه گوگل] بیشتر نت‌ها در طول بخش لگاتو نامفهوم هستند
[ترجمه ترگمان] بیشتر این یادداشت ها در طول بخش legato کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to sing, sound, or say in a rushed, careless way.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a remark that belittles or condemns.
مترادف: affront, aspersion, insult
مشابه: abuse, cut, invective, put-down, smear

(2) تعریف: a slurred sound or word.
مشابه: drawl, garble, mumble

(3) تعریف: in music, the act or an instance of slurring notes.

جمله های نمونه

1. he should not slur his lesson
نباید درس خود را سرسری بگیرد.

2. This is yet another slur on the integrity of the Metropolitan Police.
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از توهین به درستی پلیس متروپولیتن است
[ترجمه ترگمان]این هنوز هم یکی دیگر از integrity پلیس متروپولیتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The comments cast a slur on her character.
[ترجمه گوگل]کامنت ها شخصیت او را توهین می کند
[ترجمه ترگمان]این نظرات به شخصیت او توهین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The joke was seen as a slur against the mentally ill.
[ترجمه برایان] شوخی، توهینی به بیماران روانی قلمداد شد.
|
[ترجمه گوگل]این شوخی به عنوان یک توهین به بیماران روانی تلقی شد
[ترجمه ترگمان]این جوک رو به عنوان a علیه بیمار روانی دیده بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His comments cast a slur on the integrity of his employees.
[ترجمه گوگل]اظهارات او صداقت کارمندانش را لکه دار می کند
[ترجمه ترگمان]نظرات او باعث بدنامی کارمندان او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The newscaster's speech began to slur.
[ترجمه گوگل]صحبت های گوینده خبر شروع به توهین کرد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی اخبار گو با اشاره شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He took the remarks as a slur on his reputation.
[ترجمه گوگل]او این اظهارات را توهین به شهرت خود دانست
[ترجمه ترگمان]او این حرف ها را به عنوان a به شهرت خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How dare she cast a slur on my character?
[ترجمه گوگل]او چطور جرات کرد شخصیت من را توهین کند؟
[ترجمه ترگمان]چطور جرات می کنه به شخصیت من اهانت کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had dared to cast a slur on his character.
[ترجمه گوگل]جرات کرده بود شخصیت او را بدگویی کند
[ترجمه ترگمان]او جرات کرده بود که به شخصیت او اهانت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be careful. Don't slur your shirt.
[ترجمه گوگل]مراقب باش پیراهن خود را لوس نکنید
[ترجمه ترگمان] مراقب باش لباست رو درست نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Milton regarded her comment as a slur on his country.
[ترجمه گوگل]میلتون اظهار نظر او را توهین به کشورش تلقی کرد
[ترجمه ترگمان]میلتن اظهار نظر خود را به عنوان توهینی به کشورش در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She tried to keep her reputation free from slur.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد شهرت خود را از توهین دور نگه دارد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد شهرتش رو از slur پاک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your accusation of bribe-taking is a slur which I shall never forgive.
[ترجمه گوگل]اتهام شما به رشوه خواری توهینی است که هرگز نمی بخشم
[ترجمه ترگمان]اتهام شما از رشوه است که هرگز نخواهم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's no slur when there's thousands homeless through the crimes of the property dealers.
[ترجمه گوگل]وقتی هزاران بی خانمان از طریق جنایات دلالان املاک وجود دارند، این توهین نیست
[ترجمه ترگمان]به این معنی نیست که هزاران بی خانمان در جنایات دلال معاملات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When Lionel is tired he tends to slur his words.
[ترجمه گوگل]زمانی که لیونل خسته است، تمایل دارد به سخنانش توهین کند
[ترجمه ترگمان]وقتی لیونل خسته می شود، به حرف زدن عادت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهمت (اسم)
abuse, libel, accusation, scandal, defamation, accusal, delation, slur, smear word

اشاره (اسم)
slur, inkling, action, gesture, mention, hint, indication, allusion, warning, innuendo, suggestion, manifest, ensign, beck, symbol, gest, insinuation, referral

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

لکه بدنامی (اسم)
slur, brand

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

تقلب (اسم)
malversation, slur, fakery, deception, fraud, swindle, skullduggery, skulduggery

لکه ننگ (اسم)
slur, stigma

خط اتحاد (اسم)
slur

مطلبی را حذف کردن (فعل)
slur

مطلب را نادیده گرفتن و رد شدن (فعل)
slur

با عجله کاری را انجام دادن (فعل)
slur

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

انگلیسی به انگلیسی

• stain, blemish, mark; insult, disgrace, slight, disparagement; indistinct sound, slurred sound; arc-like symbol that connects two or more notes and indicates that they are to be played smoothly (music)
speak indistinctly; stain, blemish; insult, disparage, belittle; pass over, ignore; play or sing a series of notes in a smooth and connected manner (music)
a slur is an insulting remark which could damage someone's reputation.
if you slur your speech or if it slurs, you do not pronounce your words clearly, often because you are drunk.

پیشنهاد کاربران

an insulting remark or an insinuation or allegation about someone that is likely to damage their reputation. ( New Oxford American Dictionary )
اظهارات توهین آمیز یا طعنه و کنایه یا اتهام بر علیه کسی با احتمال لطمه زدن به شهرت وی.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
yet another slur on the integrity of the police.
یک اتهام دیگر به درستکاری ( تمامیت ) پلیس.
Example 2: 👇
The comments were a slur on the staff at the hospitals.
اظهار نظرها توهین به کارکنان بیمارستان ها بود.
Example 3: 👇
NICK: … They wouldn't know what you were talking about.
JOHNNY: Julia would.
NICK: Might. But the old man's a terror, Johnny. Honestly, you don't know.
JOHNNY: Enough of your jibes, Potter. You answer to me for your slurs on a Seton.
* Holiday - a play by Philip Berry
NICK: … They wouldn't know what you were talking about.
JOHNNY: Julia would.
NICK: Might. But the old man's a terror, Johnny. Honestly, you don't know.
JOHNNY: Enough of your jibes, Potter. You answer to me for your slurs on a Seton.
* Holiday - a play by Philip Berry
نیک: اونا نمی فهمن تو درباره ی چی حرف می زنی.
جانی: جولیا می فهمه.
نیک: ممکنه ( شاید ) . اما جانی، پیرمرد [پدر جولیا، همسر آینده جانی] وحشتناکه. باهات رو راست باشم، نمیدونی چه خبره ( با چه خانواده ای داری وصلت می کنی ) .
جانی: پاتر، تکه پرانی کافیه ( توهین به اندازه کافی کردی ) . جواب سؤال من رو با ناسزاگویی به یکی از اعضای خانواده استون دادی.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

slur
لغوه ( در مورد نحوه حرف زدن )
طعنه و کنایه
توهین و تحقیر
تهمت
وقتی یه چیزی میگی اما طرف مقابل متوجه نمیشه، غیر واضح صحبت کردن، چرت وپرت گفتن هم می تونه باشه
a remark that criticizes someone and is likely to have a harmful effect on their reputation
انتقاد نیش دار و مخرب، توهین و افترا
Her letter contained several outrageous slurs against/on her former colleagues
His comments cast a slur on the integrity of his employees
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/slur
His speech was slurred: حرف زدنش نامفهوم، نامشخص و غیر واضح بود. نامفهوم حرف می زد. دری وری یا چرت و پرت می گفت. ( مثلا چون مست بود )
slur ( موسیقی )
واژه مصوب: خط اتصال ۱
تعریف: کمانی که بالا یا پایینِ دو یا چند نت با نغمه های متفاوت قرار می گیرد و به اجرای متصل آنها دلالت می کند
توهین و تحقیر
if I slur, it's your fault.
اگر گند بزنم تقصیر شماست
To pass over ( a fact or aspet ) so as to conceal or minimize it.
You have slurred the meaning of the words

جویده جویده حرف زدن
تلفظ کردن اصوات کلمات به صورت غلط یا غیر واضح و نامفهوم
غیر واضح صحبت کردن
to pronounce the sounds of a word in a way
that is wrong or not clear
Slur:فحش و ناسزا
Syn:insult
Example:racial slur
توهین نژادی
شعار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس