پیشنهاد‌های سعید امدادی (١,٣٠٤)

بازدید
١,٥١١
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم پر دردسر کار پر دردسر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Thank you for making a tough call ممنون از انتخاب سخت ات

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل خوب دیگری برای این عبارت این است: Proceed smoothly The building project is proceeding smoothly. پروژه ساختمانی خوب پیش میره

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1 - walk through something - تمرین نمایش نامه بدون حضور تماشاگر Let's just walk through the scene one more time بیا یکبار دیگر صحنه رو تمرین کنیم 2 ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - یک یا چند روز مانده به عید، باز گشایی مدارس و . . . . که در زبان فارسی آن را - در آستانه - می نویسیم. Everyone is very busy during the run - up ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثلاً در. . . . که برای توضیح کامل مفهوم قبلی به کار می رود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حواس خود را جمع کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Think clearly

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم باش به خودت بیا ترکی: آدام اول

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Something is missing یعنی اون چیز گمشده Is missing یعنی گمشده است.

پیشنهاد
٠

دلیل این کارت رو می دونم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش قایل شدن برای خود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

turning point نقطه عطف watershed moment لحظه حساس

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

جدی و منظم شدن منضبط شدن در کارهای شخصی و وظایف فردی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

There's a lot of work to do, so roll up your sleeves and get busy کارمون زیاده آستین ها رو بالا بزنید و مشغول شوید. می تونیم بگیم : یالّا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طول کشیدن he went on speaking forever صحبتش طول کشید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اولندش ( اول از همه )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به حال خودش رها کنید کاریش نداشته باشید بزار خودش پیش بره

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نعمت در لباس نقمت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Real - life واقعی آنچه که در روزمره و در کار ، خیابان، زندگی اتفاق می افتاد. عملی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون مزاحم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رایج شده رسم شده - مرسوم شده جا افتاده شده ترکی : دب اولوب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Value neutral word کلمه خنثی کلمه بدون جهت گیری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

It just goes to show you that ثابت می کند که

پیشنهاد
١

If you do something by the seat of your pants, you do it using only your own experience and trusting your own judgment. به نقل از دیکشنری آنلاین کمب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سفت و محکم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

neophyte و newbie مترادف هستند. My least favorite player was Donnie, who tried to mansplain Scrabble because he didn't recognize me and took me fo ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نگاه از بالا به پایین انداختن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منش تحقیر آمیز نگاه از بالا - طرف را دست کم گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

طرف مقابل را اسکل فرض کردن Stop patronizing me - I understand the play as well as you do بسه دیگه، فکر نکن من اسکلم - من هم به اندازه تو از بازی سر د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد لغت به معنی " نا موزون " می باشد. در مورد ماشین آلات به معنی "سنگین " است. در مورد "روال اداری " یا "بوروکراسی " به معنای پیچیده می باشد. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اصلاح طلبی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاریخ درخشان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

گفتگو های بی سر انجام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شروع به کار نمودن تحویل گرفتن اداره ای یا مقامی سر کار آمدن United States President - elect Donald Trump has promised “there will be hell to pay” if ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرفتار شدن گریبانگیر شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب کاری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده باش بودن The army was on red alert against the possibility of an attack. ارتش در آماده باش کامل برای حمله احتمالی است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکی : در یک بازی بچه گانه وقتی دستان همدیگر را می گرفتیم ، این شعر ( chant ) را با هم می خواندیم: ال اله کرتن کله ( همه با فتحه خوانده شود ) . یعنی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه ذره ، یه کمی ?do you mind my smoking here اذیت میشی اینجا سیگار بکشم Actually، smoking kind of bothers me. ببین ، سیگار یه ذره اذیتم میکنه بعضی ها ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوراندیشانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برخی جاها معنی کوتاه آمدن می دهد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکی : یر به یر اولماک یر به یر ایله مک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دقیقا معادل فراگرفتن است. An exhilarating sense of new beginnings swept through him. حس شادی شروع های جدید او را فرا گرفت.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I have the distinct impression that خوب می فهمم که. . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I made a blunder by getting his name wrong. سوتی دادم اسمشو اشتباهی گفتم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخش نفس راحتی کشیدیم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چته؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خفن