پیشنهادهای Mememaid (٤٦٩)
دله دزد، آفتابه دزد فروشنده ی اجناس قاچاق ( که به بازار سیاه دسترسی داره ) مثلا فروشنده های ناصرخسرو یه مشت spiv محسوب میشن
حکمتی در پشت کارهای به ظاهر دیوانه وار ( احمقانه ) داشتن دلیل عاقلانه ای در پس اقدامات غیرعاقلانه ی خود داشتن
عالی، شیک، خفن ( خصوصاً در مورد مو، آرایش، و هیکل )
جدی نگرفتن
مخزن خلاء
آزمونه
( slang ) : چاخان، لاف، دروغ
در حالت سوالی: نه بابا؟ واقعا؟ راس میگی؟الله وکیلی؟
خال لکه شرابی ( nevus flammeus )
خال لکه شرابی یا Port - wine stain
سلطه پذیری
( بریتیش ) قانون مورفی
رقابتی
( slang ) : ۱. دوستان، رفقا، خانواده، کسانی که همیشه باشون رفت و آمد و ارتباط داریم ۲. مردم
افزایش سطح باند سلول های سفید خون
غضروف فیبری نرم در قسمت میانی دیسک بین مهره ای
( slang ) : انتقاد سنگین، سخت و بی رحمانه. تحقیر طرف مقابل. توهین در ملا عام مثال: Eminem ethered Donald Trump in a remarkable a capella freestyle ...
ادامه به زندگی عادی وقتی کسی ( عضوی از خانواده ) دور است
درجه ی منتهی الیهی ( در روانشناسی/ در رتبه بندی های مقیاسی ) مثلاً اگر درجه بندی هر پرسش بین ۱ تا ۱۰ یا بین کاملاً موافق و کاملا مخالف باشد، ۱ و ۱۰ ...
اجتناب تجربه ای بین Experimental ( تجربی/آزمایشی ) و experiential ( تجربه ای ) تمایز قائل بشیم
پوست کلفتی
خودسری
خدمه پرواز
( slang ( UK ) ) : خوره
پیش پا افتاده
قدیس مآبانه
تخلف، کار غلط. کار خلاف قانون ( یا عرف یا استاندارد مشخص شده )
برو بابا! سیکتیر ( مودبانه ) it's a dismissive goodbye or gesture
بدخلقی انفجاری
ازدواج با کسی که از نظر وضعیت اجتماعی/مالی/کاری، سطح پایین تری نسبت به خود فرد دارد
بدخلقی، بدقلقی، ترش خویی، بداخلاقی
( در صنعت ) نظارت پذیری
ساخت سفارشی ساخت بر اساس سفارش/دستورالعمل/مشخصات خاص
شدیداً، اکیداً، قویاً
( در صنعت ) واحد مستقل مثال: assembly island : واحد مستقل مونتاژ
کار کارگاهی بدون انتظار
( slang ( uk ) ) : خوب، عالی، خوشگل، خوش تیپ، باحال، ناز، خوشمزه، دلچسب ( هم برای افراد، هم برای غذا/لباس/وید. . . ) مثال: "That boy is well pe ...
صلح بانی
محقق شدن
استعمارزدایی
سلطه ی سفیدپوستان
۱. بشکه ی آبجو ۲. ( Slang ) مهمونی آبجوخوری ( یه نوع پارتی که توش نوشیدنی الکلی و مخصوصا آبجوی بشکه ای زیاد مصرف میشه )
پیش دیابت
زاویه سنج
خودگردان، خودچرخان
مراقبت های بحرانی
مقایسه کردن با
سطح کارگاهی. سطح تولیدی ( در مقایسه با top floor یا سطح مدیریتی و اجرایی )
با بهره گیری از . . .
سطح مدیریتی/اجرایی ( در برابر shop floor یا سطح کارگاهی/تولیدی )