تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

:you're boning me "You’re tricking/deceiving me" or "You’re messing with me": "دارید سر کارم می گذارید!" "دارید مسخره ام می کنید!" English: "Yo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

:you're boning me "You’re tricking/deceiving me" or "You’re messing with me": "دارید سر کارم می گذارید!" "دارید مسخره ام می کنید!" English: "Yo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کورس ( Coors ) یک برند معروف آبجو آمریکایی است که به عنوان یکی از محبوب ترین نوشیدنی های سرد ( به ویژه آبجوهای لایت و لاگر ) شناخته می شود. 🔹 معر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کورس ( Coors ) یک برند معروف آبجو آمریکایی است که به عنوان یکی از محبوب ترین نوشیدنی های سرد ( به ویژه آبجوهای لایت و لاگر ) شناخته می شود. 🔹 معر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Cold - Activated Bottle English: This cold - activated bottle changes color when you chill it. Persian: این بطری حساس به سرما با سرد شدن تغییر ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Cold - Activated Bottle English: This cold - activated bottle changes color when you chill it. Persian: این بطری حساس به سرما با سرد شدن تغییر ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A good manager separates the wheat from the chaff when hiring. یک مدیر خوب هنگام استخدام، سره را از ناسره جدا می کند. ( گندم را از کاه ) The exam ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Pat" : ( به فارسی: دست زدن آرام/کوبیدن ملایم ) اشاره به حرکات سریع و سطحی با کف دست دارد She patted the dog’s head. → او آرام به سر سگ دست زد. pa ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

piping : فلوت زنی، نی لبک زنی، آهنگ ویژه ی نی یا نی لبک , صدای زیر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"piping hot" از صدای سوت کشیدن ( piping ) غذا یا مایعات بسیار داغ گرفته شده است. در فارسی، "خیلی داغ" یا "از تنور درآمده" همین حس فوران گرما را منتقل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dash : دو سرعت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dash : دو سرعت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

wicker chair : صندلی حصیری wicker seat : صندلی حصیری wicker coffin : تابوت حصیری wicker bascket : سبد حصیری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقول دوستان : مرغ دریایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سورن کسی روی چیزی گیر کردن you're getting hung up on "can't" . aren't you? مدام میگی نمیشه . مگه نه ؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای کودکان کوچک و پرتحرک به کار می رود که روی زمین ( فرش ) می خزند، می دوند یا بازی می کنند. بار معنایی آن می تواند دوست داشتنی یا طنزآمیز باشد، ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

digging your accent : از لهجه ات خوشم میاد - لهجه ات را دوست دارم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناقوس آزادی در فیلادلفیا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بونگ ( Bong ) یک وسیله ی تدخینی مانند قلیان است که برای کشیدن تنباکو، حشیش، ماری جوانا یا سایر مواد گیاهی استفاده می شود. تفاوت بونگ با قلیان: بونگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ansent : غایب without : بدون leave : اجازه - مرخصی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان با Stewardship: نظارت - مباشرت بهتر درک می شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستان بیشتر مواقع بصورت tamper with : ور رفتن - دستکاری کردن استفاده میشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلاهی که با گذاشتن اون طاس بنظر می رسند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. English: He can go on and on about politics for hours. Persian: او میتواند ساعتها در مورد سیاست حرف بزند. 2. English: The meeting went on and ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: فایِری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. The poster fell down; can you stick it back up? - پوستر افتاد؛ می توانی دوباره آن را بچسبانی؟ 2. The tape isn’t strong enough to stick it back ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Terra" = "earth" or "land" "Firma" = "firm", "solid", or "stable" terra firma : solid ground : ( زمین محکم/خشکی ثابت ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به up to speed

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. "Can you bring me up to speed on the project?" "میشه منو در جریان آخرین وضعیت پروژه بذاری؟" 2. "I need someone to bring me up to speed quickly ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

when fecal matter begins to emerge but remains partially stuck/retracted, resembling a turtle's head peeking out of its shell ) is a crude but wide ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. "Please cross - reference these documents. " "لطفاً این اسناد را با هم تطبیق دهید. " 2. "The report includes a cross - reference to section 5 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان نسخه صحیح bug : جشره است نه bud

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک غنچه در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bud" = "غنچه" ( یا جوانه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Key Notes: - "Snug" as "tight" → "تنگ" - "Snug" as "cozy/delightful" → "دنج" - Sometimes Persian uses "گرم و نرم" ( warm and soft ) or "محکم" ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ : یِیگر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقچه