تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

حوله بغل وان روی زمین ( حوله ای که برای سُر نخوردن یا خیس نشدن زمین بغل وان میزارن ) a piece of material that you stand on after getting out of a b ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پرده دوش a curtain, usually made of plastic, that you pull across an opening when you are having a shower to prevent the spray of water from getting ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حوله صورت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

also vacuum, informal vac

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

جارو ( از نوع غیر برقی ) a brush with a long handle, used for cleaning the floor

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شوفاژ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اشیاء

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

شیء

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کمپوت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنسرو سبزیجات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کمپود یا کنسرو مثال: Tinned fruit juice کمپوت آب میوه Tinned vegetables کنسرو سبزیجات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رُب مثال: tomato paste رُب گوجه فرنگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تیغ خودتراش a thin flat piece of metal with a sharp edge for cutting that can be used in a razor

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودتراش a small device with a sharp blade for removing hair, especially from the face or legs

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

التهاب ملتحمه یا کنژنکتیویت ( Conjunctivitis ) یا قرمزی چشم التهاب غشاء چشم است که بدلایل عفونی یا غیر عفونی رخ می دهد. ملتحمه ( conjunctiva ) غشاء ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

معاینه کردن مثال: Let me test your eyes اجازه بدهید چشمتان را معاینه کنم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( چشم ) دور بین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خرازی ، بقالی ، خواربار فروشی grocer's a store that sells food and small things for the home

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جواهر فروشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که ساعت و جواهرات می فروشه یا بعضی اوقات تعمیرشون می کنه یا حتی می سازه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نانوایی ، شیرینی فروشی ، قنادی baker's a shop where bread and cakes are sold and sometimes made

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdret/ a place where you pay to use machines that wash and dry clothes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

قصابی butcher's a shop where butchers work

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

میوه فروشی یا سبزی فروشی greengrocer's a shop in which fresh vegetables and fruit are sold

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

greengrocer's میشه میوه فروشی یا سبزی فروشی greengrocer's a shop in which fresh vegetables and fruit are sold

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسی که صاحب ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فروشی هست a person who owns or manages a newsagent's اگه newsagent's باشه میشه ( باجه ، دکه یا کیوسک ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوربین فروشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

chemist's a shop where you can buy medicines, make - up, and sometimes other things such as chocolate

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تخفیف داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-٢٦

منزل ، خانه مثال: He's not in او ( مرد ) منزل نیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

خواسته شده یا شدن مثال: You're wanted on the telephone شما را پای تلفن می خواهند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تلفن ( تماس ) گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بیش از اعتبار برداشت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بیش برداشت: بیش برداشت وقتی اتفاق می افتد که از یک حساب بانکی مبلغی برداشت شود و تراز ( حسابداری ) منفی شود. بیش برداشت ( تا سقف معین ) معمولاً با دا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

حساب پس انداز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تغییر جهت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تازه مثال: Wet Paint رنگ تازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنگ تازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رعد و برق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

روشی برای صید گربه ماهی با دست در ایالت های جنوبی امریکا https://en. wikipedia. org/wiki/Noodling

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

the area in an airport where arriving passengers collect luggage that has been carried in the hold of the aircraft

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

how, what, why, etc. on earth. . . informal used when you are extremely surprised, confused, or angry about something: مثال: How on earth did this ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

informal used when you are extremely surprised, confused, or angry about something: مثال: How on earth did this happen? Why on earth didn't you tell ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

UK informal used for saying that you want something so much that you do not care how much it costs: I'm going to book a holiday. Blow the expense!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

a place where taxis wait for customers "dictionary. cambridge"

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مثل اینکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سهمیه بندی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

روشن شدن مثال: as soon as that light comes on, we must fasten our seat belts. به محض اینکه آن چراغ روشن شد باید کمربندهایمان را ببندیم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

مهماندار